مهدی باکری
سرلشکر محسن رضایی از «راز دجله» می‌گوید:

مهدی باکری از اینکه پیکرش به عقب بیاید شرم داشت

من مهدی را خوب می‌شناختم. وقتی محاصره شد از آنجایی که می‌دانست جنگ به بن‌بست رسیده و تنها راه موفقیت در عملیات «بدر» حفظ «دجله» است، او مانده بود چکار کند، چون دیگر دجله قابل حفظ نبود.
کد خبر: ۵۳۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

فردا برگزار می‌شود؛

تجلیل از همسر فرمانده شهید مهدی باکری در محفل «فرشتگان بال گشودند»

پنجمین محفل «فرشتگان بال گشودند» در حسینیه فاطمه الزهرا(س) با محوریت گرامیداشت و تجلیل از همسر فرمانده شهید مهدی باکری برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۲۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۳

شهید مهدی باکری؛

وقتی "مهدی" در بیمارستان غیبش زد!

فکش اذیتش می کرد. دکتر معاینه کرد و گفت «فردا بیا بیمارستان. » باید عکس می گرفت...
کد خبر: ۵۰۱۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۳

چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟

چرا کفران نعمت می کنید؟... آیا هیچ می‌دانید که این نان‌ها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می‌رسد؟... هیچ می‌دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟
کد خبر: ۴۹۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۰

فرماندهی دو برادر در یک عملیات

تصویر زیر در سال 1362 در عملیات والفجر 4 به ثبت رسیده که در آن عملیات مهدی باکری فرمانده تیپ 31 عاشورا و برادرش حمید، قائم مقام تیپ بود.
کد خبر: ۴۳۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۶

شهید مهدی باکری در یک نگاه

امروز ۲۵ اسفندماه سالروز شهادت سردار مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا است.
کد خبر: ۴۳۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۵

به مناسبت سالروز شهادت فرمانده لشکر 31 عاشورا؛

تصاویر کمتر دیده شده از شهید مهدی باکری (2)

مهدی باکری ، برادر علی باکری و حمید باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا بود. مهدی باکری یک‌سال بعد از برادرش حمید باکری، در عملیات بدر کشته و پیکرش در دجله ناپدید شد.
کد خبر: ۴۳۴۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۵

به مناسبت سالروز شهادت فرمانده لشکر 31 عاشورا؛

تصاویر کمتر دیده شده از شهید مهدی باکری (1)

باید در عملیات بدر موفق می‌ شدیم. پس از مقاومت‌ های بسیار نتوانستیم دجله را حفظ کنیم. فرماندهان هرچه با آقا مهدی تماس می‌ گرفتند که برگردد، غیرتش قبول نمی‌ کرد. در نهایت پیکرش در آنجا به ابدیت پیوست.
کد خبر: ۴۳۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۵

ماجرای شستن لباس مکانیک توسط فرمانده لشکر

آقا مهدی گفت: اصلا من لباس‌های تو رو می‌شورم، تو هم چراغ ماشین من رو درست کن. هرچقدر بهش گفتم «آقا مهدى! به خدا شرمندم. ببخشید. نمى‌خواد بشورى.» گفت: «ما با هم قرارداد بستیم. برو سرِ کارِت بذار منم کارم رو بکنم.»
کد خبر: ۴۳۴۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۵

دفاع مقدس در آیینه ی مطبوعات (1)

جنازه آقامهدی شرم داشت به این سوی دجله بیاید

محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه در بخش اعظمی از دوران دفاع مقدس، اخیراً در یادواره بزرگداشت شهیدان مهدی و حمید باکری که در آستانه سالروز آغاز عملیات بدر (19 الی 26 اسفند 1363) در تالار وزارت کشور برگزار شد.
کد خبر: ۴۳۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰

عکس/ گلستانی از آذربایجان

لشگری که عموم مردم ایران آن را با نام شهیدان " مهدی باکری " و برادرش "حمید" می شناسند. اما این لشکر، شیرمردان و دلاوران دیگری نیز دارد.
کد خبر: ۴۲۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۱

حمله رژیم بعث به قایق حامل پیکر شهید باکری

مهدی باکری به سال ۱۳۳۳ه. ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده ای مذهبی متولد شد.
کد خبر: ۴۱۱۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۷

شهدا اینگونه به بیت المال حسایت داشتند

خاطره ای از سردار شهید مهندس مهدی باکری ؛(فرمانده لشکر 31 عاشورا)
کد خبر: ۴۱۱۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۶

عکس/ دیدار با یاران قدیمی

" مهدی باکری " از آن دسته فرماندهان شهیدی است که امروزه در آذربایجان و حتی تمامی کشور، نامش تنه به اسطوره می زند.
کد خبر: ۳۴۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۲

استفاده شخصی از بیت‌المال ممنوع

مهدی همیشه مراقب حلال و حرام بود. حواسش به من هم بود که مبادا از بیت‌المال استفاده شخصی نکنم؛ حتی در کوچک‌ترین موارد.
کد خبر: ۱۱۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۵

مهدی باکری ، دلسوزترین شهردار دنیا

آقا مهدی از وقتی شهردار ارومیه شد همه دغدغه اش حل مشکلات مردم به‌خصوص قشر کم برخوردار شهر بود . بارها اتفاق افتاده بود به‌صورت ناشناس بین مردم می‌رفت مشکلات آنها را از نزدیک می‌دید و حل می‌کرد اما مردم متوجه نمی‌شدند او مهندس مهدی باکری شهردار ارومیه است.
کد خبر: ۹۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۲۱

گفت‌وگو با عبدالرزاق میرآب، بی‌سیم‌چی شهید باکری؛

حفظ جزیره، حفظ آبروی اسلام است/ نباید بگذاریم غبار زمان بر روی دفاع مقدس بنشیند

آقامهدی به احمد کاظمی گفت: پاشو بریم خط. شما فرمانده گردانتان را می‌شناسی، من هم می‌شناسم. دست آن‌ها را بگذاریم توی دست هم. ماجرا را فیصله بدهیم و آن یکی گردان را عبور دهیم. با موتور می‌شد در آن محور رفت‌وآمد کرد. یک موتور هم بیش‌تر نبود. بی‌سیم را از ما گرفتند و خودشان رفتند.
کد خبر: ۵۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۱۸

پربیننده ها