ابراهيم حيدر زاده

کد خبر: ۱۱۳۹۶۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۸۶ - ۱۱:۱۷ - 13September 2007
زندگينامه
از زمان کودکي تحت تعليم پدر و مادري دلسوز و متعهد نسبت به اسلام بزرگ شد. دوران ابتدايي را در همان روستا به پايان رساند و دوره راهنمايي را در دلوار گذراند. با اوج گرفتن انقلاب در تظاهرات و راهپيمايي هاي مذهبي عليه رژيم طاغوت، چه در روستا و چه در شهر، شرکت فعال داشت. ماموريت اول او در تاريخ 26/8 1361 به مدت سه ماه در منطقه «زبيدات» در ادامه عمليات والفجر مقدماتي بود. بار دوم در تاريخ 15/ 5/ 1362 به مدت سه ماه در جبهه کردستان در عمليات والفجر 4 شرکت داشت و تعداد زيادي از مزدوران بعثي را به هلاکت رساند و تعداد زيادي را نيز اسير نمود.  بعد از اتمام ماموريت در تاريخ 18/ 2/ 1362 وارد خدمت سربازي شد و مدت آموزشي را در پايگاه هوايي شيراز طي نمود. در مدت آموزشي همکاري مستمري را با دائره عقيدتي سياسي پايگاه داشت. بعد به پايگاه هوايي بوشهر منتقل شد و با شروع خدمت خود اعلام آمادگي و همکاري با گروه ضربت اسلامي و جهاد سازندگي پايگاه هوايي نمود. روزهاي جمعه سربازان را جمع مي کرد و به نماز جمعه مي برد. مدتي از خدمت خود را در داروخانه پايگاه گذراند. در تاريخ 7/ 7/ 1364 درست بيست روز پس از انقضاي خدمت براي سومين بار به مدت دو ماه در جبهه اروند کنار قبل از عمليات والفجر 8 حضور پيدا نمود. بعد از پايان اين ماموريت براي بار چهارم در تاريخ 17/9/ 1364 به اتفاق برادر خود با اولين کاروان راهيان کربلا به جبهه جنوب اعزام گرديد. بعد از مدتي فرماندهان لشکر 19 فجر او را به عنوان فردي شايسته براي دوره غواصي انتخاب کردند. او با گذراندن دوره غواصي در عمليات والفجر 8 شرکت نمود و شجاعت ها و رشادتهاي بي نظيري از خود نشان داد. بنا به گفته ي يکي از دوستان وي بعد از آنکه مهماتش تمام شد، با دست خالي با يک تکبير به طرف مزدوران بعثي يورش برده بود و تعدادي را به اسارت گرفته بود. بعد از عمليات والفجر 8 به طور مداوم به مدت يک سال در جبهه حضور داشت. سرانجام در عمليات کربلاي 4 با رمز مقدس محمد رسول ا... (ص)در شب چهار شنبه تاريخ 4/ 10 1365 همراه با غواصان شجاع و دلير، جهت باز کردن محور آبهاي خروشان اروند رود به قلب دشمن يورش بردند و تعداد زيادي از مزدوران را به هلاکت رساندند. در همين عمليات بود که اين فرمانده شجاع و دلير و گروه غواصي به آرزوي ديرينه خودشان که همانا شهادت بود، رسيد.
منبع :پرونده شهيددربنيادشهيدوامورايثارگران بوشهر،مصاحبه با خانواده ،دوستان وهمرزمان شهيد 

 

 


بخشي از وصيت نامه

اي پدر و مادر عزيزم! درست است که در طول زندگيم هيچ سودي براي شما نداشتم، ولي از شما مي خواهم به آبروي امام زمان مرا حلال کنيد. برادرانم را طوري تربيت کنيد که راه اسلام و شهيدان را ادامه بدهند و به آنها بگوييد نگذارند کسي به امام و انقلاب بد بگويد.
 
 
 
 
خاطرات

علي حيدر زاده برادر شهيد:
اکثرا نماز شب مي خواند. در دعاهاي کميل و توسل و زيارت عاشورا شرکت فعال داشت. سال 1365 بود که براي مدتي کوتاه به روستا آمد. همه مردم متحير شده بودند. باور نمي کردند که در اين شرايط بر گشته باشد، چون هدفش شرکت در عمليات بود. وقتي مشخص شد که آمده تا دوستان خود را به جبهه ببرد، من به او گفتم: برادر، مردم فکر نمي کنند که تو اين بچه هاي روستا را به اجبار به جبهه مي بري؟ وقتي شنيد، خنده اش گرفت و گفت: مردم چه فکر مي کنند؟ اينها شور و شوقشان نسبت به جبهه از همه بيشتر است و اندکي بعد با همان صداقت هميشگي دستها را بلند کرد و گفت: خدايا به بزرگي ات قسمت مي دهم قبل از اين دوستان به شهادت برسم. بعد گفت: برادر من، من هدفم توي اين دنيا و هم توي آن دنيا مشخص است.  من اشک در چشمانم حلقه زد و بيش از پيش به بزرگي ايشان پي بردم.

نعمت الله حيدر زاده برادر شهيد:
زمستان سال 1362 بود. من آن موقع در ارتش خدمت مقدس سربازي را مي گذراندم. محل خدمتم کوههاي مهران بود. قصد عمليات والفجر (1) را داشتيم. فرماندهان مي گفتند ممکن است در اين عمليات عراق از شيميايي استفاده کند. مدتي بعد شاهد ورود لشکر 19 الفجر شديم. شهيد حيدر زاده در آن لشکر بودند. به طرفش رفتم و با يکديگر مصافحه کرديم. با آمدن ايشان به اين منطقه، يکي از دوستان مرا مخاطب ساخت و گفت شما دو تا برادر در اين عمليات شرکت مي کنيد. تو که سرباز هستي و اجبارا بايد انجام وظيفه نماييف ولي برادرت مجبور نيست. پس به او بگو چون بسيجي و اختياري و داوطلبانه آمده، بر گردد و خودت تنها در اين عمليات بمان. من نيز اين موضوع را با شهيد حيدرزاده در ميان گذاشتم. تبسم تلخي کرد و گفت: اگر مايلي مي تواني مرخصي بگيري و به خانه بر گردي؛ لکن همانطور که خودت بهتر مي داني، براي اين مواقع لحظه شماري مي کنم. هدف و تکليفم يکي است.

رضا بنافي :
باسلام و درود بر پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد (ص) و وصي و جانشين بر حقش، مولاي متقيان علي (ع) و همه امامان معصوم، خصوصا سرور و سالار شهيدان، حضرت امام حسين (ع) و با درود به روان پاک شهدا از صدر اسلام تا شهداي هشت سال دفاع مقدس به ويژه شهداي استان بوشهر.
من با شهيد ابراهيم حيدر زاده چند ماه قبل از عمليات کربلاي 4 آشنا شدم. وقتي فرمان تشکيل گردان غواصي صادر شد، مي بايستي کساني به اين گردان مي آمدند که از نظر قدرت بدني، جسارت و چالاکي، شجاعت و دليري سر آمد ساير رزمندگان باشند و علاوه بر آن، تحمل تمرينات سخت غواصي را داشته باشند. بديهي است اينها بودند که اولين موانع و سنگرهاي مستحکم دشمن را در هم کوبيده و محورها را باز مي کردند.
بسياري از رزمندگان با علاقه اي که به غواصي داشتند، به اين گردان مي آمدند، ولي در طول مدت آموزش و تمرينات سخت خسته مي شدند و يا به عبارتي نمي کشيدند و به گردانهاي ديگر مي رفتند. شهيد ابراهيم حيدرزاده يکي از فرماندهان گروهانهاي غواصي بود که با صداقت در تمرينات شرکت مي کرد و چنان عمل مي کرد که گويي عمليات، واقعي بود.
اين تمرينات، از گردان غواصي مردان آهنين ساخته بود که از هيچ حادثه اي نمي ترسيدند و در آرزوي شب عمليات و درگيري مستقيم با دشمن لحظه شماري مي کردند. خدا مي داند که برادر حيدر زاده سر آمد همه رزمندگان بود. در کارهاي سخت هميشه داوطلب بود. يک شب قبل از عمليات کربلاي 4 به همراه دو نفر که آنها نيز در شجاعت مانند خودش بودند، در خط اول دشمن رفته بودند و تمام شب را در بين عراقيها به سر بردند و خط دشمن را شناسايي و قبل از روشن شدن هوا در صبح روز بعد به خطوط خودي مراجعه نمودند. آنها اطلاعات بسيار ارزشمندي را براي فرماندهان سپاه اسلام آوردند که براي ديگر لشکرهاي خط شکن که گردان غواصي داشتند، بسيار موثر و مفيد واقع شد.



عسکر ارجمند زاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۴
0
0
یاد سردار شهید ابراهیم حیدرزاده بخیر. بسیار انسان وارسته و خوش مشربی بود. نسبت به کوچکترای خودش احترام خاصی قائل بود. متواضع و فروتن بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار