شهید کشوری، نابغه هوانیروز بود

وقتى تیم آتش و گروه پروازى احمد، با هلیکوپتر هاى شکارى به منطقه برگشتند، غوغایى را در منطقه دیدند. ستونى که هیچ کس حریف شان نمى شد و مى خواستند به قلب ایران بزنند، زمینگیر شده و این ضربه را از خوش فکرى احمد خورده بود.
کد خبر: ۱۴۴۵۲
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۷ - 06April 2014

شهید کشوری، نابغه هوانیروز بود

خبرگزاری دفاع مقدس: وقتى در کرمانشاه بودیم، حراست منطقه وسیعى از شمال غرب کشور که از پایگاه کرمانشاه شروع مى شد و تا آبدانان ایلام ادامه داشت، به عهده پایگاه هوانیروز کرمانشاه بود.

حراست منطقه سرپل ذهاب برعهده سهیلیان و شیرودى و از منطقه سرپل ذهاب تا مهران برعهده احمد کشورى بود. احمد، تیمهایى تشکیل داده بود به نام «بِکاو و بکش» یعنى بگرد و دشمن را پیدا کن و او را بکش.

در یکى از مأموریتهاى روزهاى نخست جنگ، براى عقب راندن دشمن که حد فاصل قصر شیرین تا سرپل ذهاب را جلوآمده بودند، وارد منطقه شدیم. دشمن با ستون بسیار عظیمى که شامل ادوات زرهى، خودرویى و پرسنلى بود، به طول دو کیلومتر در جاده به راحتى در حال حرکت بود. آنها از قصر شیرین وارد خاکمان شده بودند و به سمت سرپل ذهاب در مسیر مشخصى پیشروى مىکردند.

عشایر منطقه، اطلاعاتى را درباره این جابه جایى به ما دادند. وقتى به منطقه رسیدیم، احمد گفت: «نباید ساکت باشیم. هر طور شده باید جلوى پیشروى آنها را بگیریم.» با سه هلیکوپتر کبرا و یک هلیکوپتر ترابرى از قرارگاه به سمت منطقه پرواز کردیم، در حالى که هیچ آشنایى با منطقه نداشتیم و نمىدانستیم باید از کدام محور، وارد منطقه شویم و تا نزدیکىهاى ستون دشمن پیش رفتیم و از پهلو با ستون آنها مواجه شدیم.

وحشت کردیم که چرا تا این حد، جلو آمدهاند. کسى جلودارشان نبود. هنگام روبرو شدن با آنها فکر کردیم در اطراف ستون، تیمهاى گشت گذاشتهاند. چون وقتى ستون بخواهد در منطقه ناشناسى حرکت کند، تیم گشت در اطراف مىگذارند که از جایى ضربه نخورند. تا 700 مترى ستون جلو رفتیم و شناسایى کامل را انجام دادیم. احمد در یک لحظه به عنوان لیدر (راهنما) تیم گفت: «اول و آخر ستون را بزنید که مشکوک بشوند و همهمهاى بین آنها بیفتد و وقتى سرشان شلوغ شد، روى آنها آتش اجرا مىکنیم.»

«هلیکوپتر خلبان سراوانى به موشک تاو مجهز بود. ایشان اول و آخر ستون را مورد هدف موشکهاى خود قرار داد. ستون نظامى دشمن، سنکوب کرد و هر چه مهمات داشتیم، روى سر ستون ریختیم.» وقتى این تصمیم را گرفت که دشمن را در محاصره بگیرند و به سر و ته ستون دشمن آسیب بزند، همه فهمیدند که فقط با این شیوه، مىتوانند آن همه نیروى دشمن را نابود کنند.

هلیکوپتر کبرا مانور مىداد، حمله مىکرد و بر سر دشمن، آتش مىریخت و تیراندازهاى دشمن، سرگردان مانده بودند که این چه شبیخونى است که از هوانیروز خوردهاند! وقتى تیم آتش و گروه پروازى احمد، با هلیکوپترهاى شکارى به منطقه برگشتند، غوغایى را در منطقه دیدند. ستونى که هیچکس حریفشان نمىشد و مىخواستند به قلب ایران بزنند، زمینگیر شده  و این ضربه را از خوشفکرى احمد خورده بود. نیروهاى دشمن پس از این شکست مجبور شدند تا اطراف نفتشهر عقبنشینى کنند و از مرز خارج شوند.

نظر شما
پربیننده ها