تک نگاره/شهیدان ابراهیم هادی و جواد افراسیابی

کد خبر: ۱۹۶۵۱۱
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۱ - ۱۷:۲۵ - 13October 2012

 

 

 

 

 

 

 

شهیدان ابراهیم هادی و جواد افراسیابی

 

مروری بر زندگی شهید جواد افراسیابی

«جواد افراسیابی» چهارمین شهید خانواده افراسیابی است كه علمدار جبهه‌ها نام گرفت و از فرماندهان

بزرگ جنگ و از نیروهای اطلاعات و عملیات جبهه و یكی از تشكیل دهندگان گروه چریكی اندرزگو بود،

این گروه اوایل جنگ با انجام ۲۵ عملیات چریكی تا عمق ۲۵ تا ۳۰ كیلومتري خاك عراق پیشروی كردند.

این شهید والامقام در یك مرحله و در عملیات تنگه حاجیان روی مین می‌رود و پایش از زیر زانو قطع

می‌شود؛ وی پس از بهبودی به مكه می‌رود و با وجود مجروحیت و معلولیت در ناحیه پا آنقدر به كاروانیان

خود كمك می‌كند كه پای مجروحش دچار خونریزی مي‌شود. عجیب‌تر اینكه هیچ یك از اهالی كاروان متوجه

این جراحت و معلولیت نمی‌شود؛ شهید جواد افراسیابی بعد از بازگشت از مكه به شهادت می‌رسد كه به

گفته بسیاری از دوستان و همرزمانش یكی از مقبول‌ترین شهادت‌ها نصیب وی شد.

همچنين شهید جواد افراسیابی در عملیات والفجر يك در سال ۱۳۶۲ از ناحیه دست مجروح شده بود، و

گلوله تفنگ دوشكا طوری به دست او اصابت می‌كند كه دستش به طور كامل از كار می‌افتد و او با وجود

یك دست از كار افتاده و یك پای قطع شده، در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی كانیمانگا و شهر

پنج‌وین به عنوان یك نیروی پیشرو در مقابل بسیجیان حركت می‌كند و‌ در قله ۱۹۰۴ كانیمانگا شهید

می‌شود. پیكر مطهرش بعد از ۱۷ سال به خانواده بازگشت و در قطعه ۲۶ بهشت‌زهرا(س) تهران در كنار

مزار شهید چمران به خاك سپرده شد.

 

مروری بر زندگی شهید ابراهیم هادی

ابراهیم دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.

او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را یه یهترین نحو تربیت نماید.

ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.

حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.

او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.

اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.

مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی درازو گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.

دروالفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.

سرانجام در 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید.

او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

 

 

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار