رجعت به هنر دینی شالوده‌ی تبیین هنر انقلاب

کد خبر: ۲۰۱۵۸۱
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۷ - 15January 2013
در این سال‌های فترتی که جوامع اسلامی در حوزه اندیشه و حکمت داشته های خود را رها کرده و به دنبال آورده های تمدن غرب رفتند اصولاً تعریف و تبیین پدیده‌های جدید امری غریب می‌نماید ، با ورود هنر مدرن تعاریف هنر نیز در جوامع اسلامی دچار تقلید و استحاله شد به گونه‌ای که برای تعریف هنر از دیدگاه اسلام و هنر دینی می‌بایست سراغ مستشرقین جدید و نظریه‌پردازان غربی مانند هربرت رید و امثال آن برویم اما حلقه گم شده این تعاریف این است که از نگاه یک مسلمان اول به هنر و سپس به دین نگاه نمی‌کنند این تعاریف کلاسیک هر چقدر هم خوشایند محافل علمی باشد راه‌گشای هنر دینی نخواهد بود یادداشت شفاهی حاضر به قلم دکتر «رجبی دوانی» به نسبت بین هنر و حقیقت دین می‌پردازد.

فارغ از هر گونه مصلحت‌اندیشی سیاسی، باید عرض کنم که علی‌رغم وجود این مسئله که ما نسبت به خون شهدا و آرمان‌های انقلاب اسلامی و امام خمینی (رحمت الله علیه) تا چه حد متعهد هستیم، هنرمندان متعهد ما بهترین هنرمندانی هستند که در مجموعه‌ی هنر امروز در جهان حرفی برای گفتن دارند، اما چه حرفی؟

اگر بپرسند در انقلاب ما چه چیزی بیش از همه مهم بوده است، عرض می‌کنم تجدید عهد. تمام انقلاب ما برای بازگشت به حقیقتی بود که در ندای پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله) برای دعوت به حقیقت اسلام شکل گرفته بود و انقلاب اسلامی می‌خواست به آن حقیقت بازگردد. باید نسبت هنر، سیاست، اقتصاد و همه‌ی علوم و معارف خودمان را پس از انقلاب اسلامی با این عهد بسنجیم و ببینیم تا چه اندازه بر عهدمان استوار بوده‌ایم.

یک دوره‌ی فطرت تاریخی بسیار سخت و دشواری را پشت سر گذاشته‌ایم و در این دوره، آسیب‌های بنیادینی دیده‌ایم. از اواسط دوره‌ی صفوی غربی‌ها آرام‌آرام وارد کشور ما شدند و در دوره‌ی قاجار دیگر به صورت علنی در هیبت فراماسونری و امثال این‌ها ظهور نمودند و حتی دین‌سازی کردند. نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها در عصر پهلوی به تمامیت رسید و هر گونه قداست دینی نفی شد.

یک دوره‌ی 50ساله به این شکل طی شد تا اینکه یک‌باره انقلاب اسلامی پدید آمد؛ در حالی که تجربه‌ی معنوی و دینی از نظام حکومت ایران فاصله گرفته بود و دیگر تفکر شیعی به معنایی واقعی آن حاکم نبود تا بتواند ملزومات حکومتی لازم برای فهم و درک و جذب معارف اسلامی را فراهم کند. در ضمن این شرایط، هنرمندان متعهد نمی‌دانستند با هنر چه باید کرد؟ امام خمینی به این مسئله پاسخ دادند. ایشان فرمودند که انقلاب اسلامی تازه بعد از 22 بهمن آغاز شده است. اگر این نظر را ملاک قرار بدهیم، تازه متوجه می‌شویم که ما امروز در حال انقلاب کردن هستیم و این طور نیست که انقلاب به نتیجه رسیده باشد.

هنر دینی چیست؟ چه نسبتی با هنر دینی داریم؟ می‌خواهیم به کجا برویم؟ جهتمان چیست؟ این‌ها حرف‌های درون انقلاب است، نه حرف‌هایی که به نتیجه رسیده باشند و بخواهیم نتایج آن‌ها را ببینیم. اینکه امروز در جمهوری اسلامی ملقمه‌ای از هنر سکولار، دینی، انقلابی و هنر ملی مسخ‌‌شده و درست، در کنار هم قرار گرفته‌اند، نشان از این دارد که ما در حال تجربه‌ی فرهنگی انقلاب هستیم.

اما اگر پرسشی از هنر دینی نداشتیم و در این جهت هیچ حرکتی نمی‌کردیم، نشان از این داشت که اصلاً به انقلاب ورود پیدا نکرده‌ایم و این هم مسلماً امکان‌پذیر نبود. در انقلاب اسلامی بزرگ ما، وجود خون‌ شهدا و جلوه‌هایی از این قبیل، نشانه‌های تحول سترگی هستند که در دل و جان ملت شکل گرفته است. مسلماً در هنر و رشته‌های دیگر هم این اتفاق افتاده است. حداقل در این عرصه‌ها به پرسش‌های اساسی رسیده‌ایم. البته وظیفه‌ی سنگینی داریم و امروز باید ابتدا از ماهیت هنر دینی سؤال کنیم که آیا اساساً هنر دینی یا هنر اسلامی وجود دارد یا خیر؟

هنر دینی چیست؟ چه نسبتی با هنر دینی داریم؟ این‌ها حرف‌های درون انقلاب است، نه حرف‌هایی که به نتیجه رسیده باشند. اینکه امروز در جمهوری اسلامی ملقمه‌ای از هنر سکولار، دینی، انقلابی و هنر ملی مسخ‌‌شده و درست، در کنار هم قرار گرفته‌اند، نشان از این دارد که ما در حال تجربه‌ی فرهنگی انقلاب هستیم.
هنوز عده‌ای معتقدند که نباید از لفظ «هنر اسلامی» استفاده کنیم، بلکه باید بگوییم «هنر مسلمانان». برخی دیگر نیز از اقشار جامعه، همچون برخی از روحانیون، متأسفانه از اساس با هنر مخالف‌اند. برخی دیگر نیز چنان افراطی به دفاع از هنر می‌پردازد که هر چیزی را که جلوه‌ای از نسبت‌های زیبایی دارد هنر می‌دانند و از نظرشان اسلامی بودن یا غیراسلامی بودن آن فرقی نمی‌کند.

در چنین فضایی، جماعتی که به مقصد عالی انقلاب اسلامی و تجدید عهد با حقیقت اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) معتقدند وظیفه‌ی سنگینی دارند، زیرا باید ابتدا اساس هنر را شناسایی کنند و سپس به فروع آن بپردازند.

اکنون در طریق رسیدن به این حقیقت، که جلوه‌ی کامل آن در عصر امام (علیه السلام) خواهد بود، کجا قرار گرفته‌ایم و گام‌های بعدی‌مان باید به چه صورت باشد؟ در تمامی فرهنگ‌های دینی واژه‌ای به نام سنت داریم. این مفهوم متأسفانه بسیار غلط فهمیده شده است و اغلب سنت را به نوعی با مظاهر سنت، یعنی آداب و رسوم، اشتباه می‌گیرند. در واقع آداب و رسوم مظاهری هستند که از سنت ظاهر می‌شوند، اما اگر تلقی ما از سنت صرفاً به آداب و رسوم محدود شود، این مفهوم به امر بی‌جانی تبدیل می‌گردد که نه تنها زایشی ندارد، بلکه فاسد نیز می‌شود. به عبارت دیگر، یک سری افعال و اقوال در بین جامعه می‌ماند، در حالی که حقیقت آن‌ها معلوم نیست و سنت فقط به صورت ادا و اطوارهایی در جامعه باقی می‌ماند.

سنت در فرهنگ دینی بر 3 اصل استوار است و باید این 3 را داشته باشد:

1. ریشه در قدیم

2. زبان روز

3. رویکردی به آینده

همه‌ی سنت‌ها به تعبیر قرآن کریم- سنتی زنده و استوارند. در سنت اسلامی این 3 اصل حتمی است؛ یعنی سنت باید مظهر 3 اسم از اسماء خداوند باشد.

سنت در فرهنگ اسلامی ابتدا باید مظهر اسم‌ القدیم حق باشد. در مظهریت اسم ‌القدیم حق همه‌ی حقایق آشکار است، اما از آنجایی که اسماء تقرر در زمان دارند، در هر زمان جلوه‌ای از آن اسم قدیم ظاهر می‌شود که جلوه‌ای از اسم الله است. پس باید در هر زمان اسم جدیدی ظاهر شود که می‌شود مظهر اسم «الحی» و از طرف دیگر چون ریشه در قدیم دارد، ضرورتاً متصل به اسم «الباقی» می‌شود.

اسم «الباقی» جزء ذات اسم القدیم است و جزء ذات اسم الحی است. هر چیزی که بخواهد قائم باشد، باید باقی باشد و این باقی به بقیه‌الله الاعظم بازمی‌گردد و آنچه اکنون در حال وقوع است و ظاهر می‌شود مظاهری از اسم بقیه‌الله الاعظم است. مظاهر اسم الله است که آرام‌آرام ظاهر می‌شود، اما در هر دوره‌ای که این اسم ظاهر می‌شود زنده است. زنده بودن یعنی زبان روز داشتن و با مقتضیات زمان هماهنگ بودن. پس سنت به معنای مُرده‌ی دیروزی نیست که آن را از گور تاریخ بیرون آوریم و درس خود قرار دهیم.

سنت در فرهنگ اسلامی ابتدا باید مظهر اسم‌ القدیم حق باشد. در مظهریت اسم ‌القدیم حق همه‌ی حقایق آشکار است، اما از آنجایی که اسماء تقرر در زمان دارند، در هر زمان جلوه‌ای از آن اسم قدیم ظاهر می‌شود که جلوه‌ای از اسم الله است.
هنر اسلامی؛ تجلی اسم الله‌اکبر

هنر در فرهنگ اسلامی تجلی اسم الله‌اکبر است و این اسم الله‌اکبر در مسیر تاریخ توسط مستضعفین ظهور کرده است. تمام هنرهای تاریخ بشر همیشه توسط مستضعفین ظاهر می‌شوند. مستکبر هرگز در هیچ جای جهان هنر نداشته است و همواره از هنر مستضعفین سوءاستفاده کرده‌ است. اگر انحرافی پیش آمده است، سبب آن مستکبرین بوده‌اند. مستضعفین استکبارزده، که در قرآن کریم نیز محکوم شده‌اند، در جهت خواست مستکبرین قرار می‌گیرند و حاصل هنر مستضعفین حقیقی را فسخ می‌کنند و دوره‌ی مسخ تاریخی یک تمدن دینی آغاز می‌شود تا دوباره مستضعفین حقیقی جدیدی ظهور ‌کنند و انقلابی دیگر با تجدید عهدی دیگر آغاز شود.

در تمدن اسلامی نیز مستضعفین مسلمان هنرهایی را به وجود آوردند که ریشه در کلمه‌‌ی الله داشت. در این تمدن خط به عنوان یکی از شریف‌ترین مظاهر هنر اسلامی ظاهر شد. از قِبل قرآن کریم همه‌ی هنرمندان خود را به عوالمی که قرآن کریم در دل آن‌ها جاری و ساری ساخته بود وابسته می‌دانستند و جالب اینجاست که همه‌ی آن‌ها واسطه‌ی این فیض مقدس را امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌دانستند. ابن‌بواب می‌گوید: خط، امکان گردش‌ها و لطف و ظرایف را نداشت تا اینکه شبی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خواب به من فرمودند که قلمت را محرف کن. از آن به بعد این قلم امکانی پیدا کرد که بتواند همه نوع خطی را به زیباترین صورت بنویسید و تا امروز هم باقی است.

شاعران و معماران و برخی هنرمندان نیز همین گونه عمل کرده‌اند. هنرمندان اعم از شیعه و سنی، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خانواده‌شان را واسطه‌ی علم حق می‌دانستند. اینجا دیگر بحث مسالک و مذاهب فرعیه مطرح نیست، چرا که مصداق آیه‌ی «و من عنده علم‌ الکتاب» را امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خانواده‌ی بزرگوارشان می‌دانستند. از این رو، این گونه آمار تمدنی مأثورات تمدنی اسلامی می‌شود؛ یعنی مشاهداتی قدسی که از بطن قرآن کریم به معلمی امیرالمؤمنین و خاندان ایشان بر دل هنرمند سالک جلوه کرده است.

ما باید همه‌ی این مأثور را به عنوان پشتوانه‌ی مظاهر اسم القدیم بشناسیم و حفظ کنیم. یا دوره‌ی فترت را گذراندیم، نمی‌دانیم اساس این تفکر و آثار چه بوده است. بعد از شناخت آن‌هاست که متوجه می‌شویم جلوه‌ی امروزین آن‌ها چگونه می‌تواند باشد. وقتی که چنین معرفتی را شناختیم، آن گاه می‌توانیم بدانیم که چه ناگفته‌هایی را برای آیندگان در هنر امروزمان بر جای گذارده‌ایم. به اعتبار دیگر، ما همواره در حال رازگشایی از اسم قدیم هستیم، چون خداوند یک حقیقت و یک عهدنامه بست آن‌هایی که با حقیقت دلی دارند از قدیم رازگشایی می‌کنند، اما همان طور که عرض کردم، بخشی‌ از این راز قابل ظهور است و بخشی‌ فعلاً قابل ظهور نیست، مخفی می‌شود و برای آینده باقی می‌ماند.

شاعران و معماران و برخی هنرمندان نیز همین گونه عمل کرده‌اند. هنرمندان اعم از شیعه و سنی، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خانواده‌شان را واسطه‌ی علم حق می‌دانستند. اینجا دیگر بحث مسالک و مذاهب فرعیه مطرح نیست، چرا که مصداق آیه‌ی «و من عنده علم‌ الکتاب» را امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خانواده‌ی بزرگوارشان می‌دانستند.
ما امروز در شرایط خاصی هستیم، زیرا می‌بایست هر سه‌ی این مراحل را طی کنیم. البته در بعضی از هنرها تا حد قابل توجهی توانسته‌ایم با توجه به همان سنت نبوی با رویکردی اسلامی سیر کنیم و بخشی از حقایق هنر اسلامی را پیدا کنیم و آن‌ها را در بعضی از آثار به نمایش بگذاریم، اما تا زمانی که این مسئله بتواند به طور کامل حاکم شود و به میقات بیاید، هنوز راهی طولانی در پیش داریم، چرا که از طرفی طاغوت با همه‌ی وجودش تلاش می‌کند تا این حقیقت را در موقف نگه دارد و از طرف دیگر، منابع ما بسیار ضعیف است. به دلیل فاصله‌ای که روی داده است، حتی منابع روحانی هم نمی‌توانند به ما کمک روشنی کنند. البته من بسیار خوش‌بین هستم، زیرا در همین اندازه هم تحول و برگزاری جلسات پرسش‌ و پاسخ در طول چند سال اخیر انجام نشده است. این ویژگی در نسبت با سایر جلوه‌های تمدنی در دوره‌ی اسلامی، نمایشی از جهاد اصغر است.

ما جهاد اکبر را در تمامی مراحل قدیم می‌بینیم. در اشعار حافظ جهاد اکبر به خوبی مشاهده می‌شود، اما جهاد اصغر در آن ضعیف است. آنچه امروز بیش از ادوار دیگر در فرهنگ و هنر برای ما اهمیت دارد جلوه‌ی جهاد اصغر است. از این رو، حضرت امام خمینی (رحمت ‌الله علیه) فرمودند: «آمریکا شیطان بزرگ است.» زمانی پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند شیطان بزرگ نفس اماره است و جهاد اکبر جهاد با نفس‌ است؛ اما ایشان با توجه به حقیقت زمان، فرمودند شیطان بزرگ که جهاد اکبر در مقابله‌ی با او شکل می‌‌گیرد آمریکاست.

برای اینکه آمریکا تنها یک کشور نیست، بلکه یک رهبر فرهنگی است که بر دل و جان انسان امروز تسلط یافته است و اگر قرار باشد ما دل و جانمان را تصفیه کنیم و خداوند را برای ظهور مظاهر حق آماده کنیم، باید با آمریکا بجنگیم. این ویژگی‌ است که کار ما را از یک جهت سخت‌تر و از جهتی دیگر جاودانه‌تر و پالایش‌یافته‌تر می‌کند. کار کسانی که در این سیر حرکت می‌کنند بسیار سخت و در عین حال پر از امید است، زیرا از یک طرف ضعف طاغوت‌ و از طرف دیگر، جلوه‌هایی از مظاهر اسم الله‌اکبر را می‌بینیم و این به ما امیدواری می‌دهد. اما شاید خودمان نتوانیم به خوبی آن را مشاهده کنیم، چون در جهت شناخت حقیقت و حاکمیت تفکر حقیقی در گرماگرم این جنگ تاریخی قرار داریم.


برهان
نظر شما
پربیننده ها