شهيد حميدرضا گرناوي از همان كودكي داراي جسارتي مثال زدني است. زماني كه خانواده ساكن خرمشهر هستند و شهر مملو از ضد انقلاب است، حميدرضاي نه ساله بيرون از خانه، فرياد مرگ بر ضد انقلاب سر مي دهد كه باعث درگيري و شكستن بيني او مي شود؛
شهيد حميدرضا گرناوي از همان كودكي داراي جسارتي مثال زدني است. زماني كه خانواده ساكن خرمشهر هستند و شهر مملو از ضد انقلاب است، حميدرضاي نه ساله بيرون از خانه، فرياد مرگ بر ضد انقلاب سر مي دهد كه باعث درگيري و شكستن بيني او مي شود؛ با اين حال دست بردار نيست و معتقد است كه آنها بايد بدانند، ما انقلابي هستيم!
حميدرضا، جوجه اي دارد كه وقتي مي ميرد، آن را درون كارتني مي گذارد و با دوستانش در كوچه براي جوجه مراسم تشييع مي گيرد و بلند فرياد مي زند: بگو مرگ بر شاه.
روزي كه از روبروي ژاندارمري عبور مي كند، از يك سرباز سوال مي كند كه اگر شعار مرگ بر شاه سر دهد، او را دستگير مي كنند؟! آن روز ژاندارمري خانوادۀ حميدرضا را احضار مي كند و اخطار مي دهد كه اگر پسرشان از كارها دست بر ندارد، با اينكه بچه است، دستگيرش مي كنند.
