به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، دکترسیداکرم حکیم که پیش از این مسئولیت بخش روابط خارجی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را برعهده داشت به دلیل ارتباط نزدیک و طولانی با شهید بزرگوار آیت الله سیدمحمدباقر حکیم از زوایای ظریف دیدگاه ها و گوشه هایی از ژرف اندیشی فکری و سیاسی آیت الله حکیم آگاهی دارد که در این گفت وگو به بخش هایی از آنها اشاره می کند.
ابتدا بفرمایید اولین بار چگونه با شهید محراب آیت الله حکیم آشنا شدید؟
در حقیقت،چند ماهی از شهادت فجیع آیت الله سیدمحمدباقر صدربه دست صدام در کاخ ریاست جمهوری عراق نگذشته بود که یکی از رابطین سرشناس ایشان با مسئولان جنبش های اسلامی عراق که با شهید صدر بیعت کرده بودند تا برای دفاع از حقوق مردم عراق و دفاع از اسلام مبارزه با رژیم حزب بعث از رهنمودهای مراجع عظام پیروی کند. درپاییزسال 1980 در دمشق با من دیدار کرد و علاقه مندی آیت الله سیدمحمدباقرحکیم را برای ملاقات و گفت وگو به اطلاع من رساند.
عراق در پاییز همان سال به صحنه کشتار وسیع علما و طلاب علوم دینی و رهبران و کادرها و هواداران جنبش های اسلامی و ملی تبدیل شده بود.آن روز رژیم صدام گام های بلندی برای تبدیل عراق به اطاق عملیات نظامی قدرت های بین المللی و منطقه ای برعلیه انقلاب اسلامی ایران برداشته بود. چرا که آنها از سقوط شاه و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی آسیب دیده و نگران سرنوشت خود شده بودند. قدرت های بزرگ ابتدا به صدام تکریتی چراغ سبز نشان دادند تا برعلیه احمد حسن البکر رئیس جمهور پیشین که مردی سست و ضعیف بود کودتا کند.سپس صدام یک سوم اعضای شورای فرماندهی حزب بعث و برخی وزیران و فرماندهان ارتش را قتل عام کرد تا خود را مرد شماره یک عراق قرار دهد و این کشور را برای جنگ تجاوزگرانه بر ضدایران آماده کند.
در نتیجه این سیاست سرکوبگرانه و بازداشت ها و اعدام های دسته جمعی، هزاران تن از کادرهای جنبش اسلامی و ملی و روحانیون از جمله آقای سیدمحمدباقرحکیم که یکی از روحانیون سرشناس عراق و فرزند آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم بود به خارج از کشور مهاجرت کردند. او به صورت محرمانه از طریق مرز اردن از عراق خارج شده و همراه خانواده اش در آپارتمانی ساده در محله ابورمانه درغرب دمشق سکونت داشت.
اواخر ماه اوت سال 1980 با آیت الله حکیم دیدار کردم و پس از استقبال گرم و احوال پرسی، متن دستنویس طرحی را به من ارائه داد که عنوان آن «نگرش کلی به دورنمای پیکار در عراق» بود. از من خواست این متن را مطالعه کنم و سپس درباره راه های اجرای آن با هم بحث و تبادل نظر کنیم.
این طرح متضمن چه نکاتی بود؟
این اولین بار بود که با آقای حکیم از نزدیک آشنا شدم و سپس همکاری با ایشان را در چارچوب مؤسساتی که تأسیس کردند،آغاز کردم و این همکاری حدود بیست سال ادامه داشت. شکی نیست که آیت الله حکیم در این طرح پیشنهادی دیدگاه جامع و حساب شده ای برای شیوه حرکت سیاسی در عراق ارائه داده بود که در طول مدت مبارزه، اساس کار و خط مشی جنبش های مبارز عراقی را تشکیل می داد.
بی تردید می توان گفت که آیت الله شهید سیدمحمدباقرحکیم برای تداوم مبارزه و فراهم آوردن امکانات لازم و نیازمندی های مبارزه به خارج از کشور هجرت کرد، چرا که شرایط داخلی آن روز عراق اجازه کمترین حرکتی را نمی داد.
با این وصف آیا می توان گفت که شهید محراب آیت الله حکیم دیدگاه نظامی هم داشت؟
آری... آیت الله حکیم ضمن اینکه در مسائل سیاسی پیشگام،و درباره چگونگی مبارزه با رژیم عفلقی صاحب نظر بود، دیدگاه او با دیگر صاحب نظران آن روز هم به کلی متمایز بود.شاید برخی جنبش های اسلامی و بسیاری احزاب معارض ملی گرای عراق پس از شهادت آیت الله صدر،ابتکارعمل را از دست داده،و یا منزوی شده بودند. در حقیقت آیت الله حکیم، دو مکتب بزرگ فکری و سیاسی معاصر که همانا مکتب شهید سیدمحمدباقرصدرو مکتب امام خمینی(ره) بود را در خود خلاصه کرده بود.
زمانی که آیت الله حکیم به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کرد چه شرایطی در عراق حاکم بود؟
یکی از مهم ترین دلایل کودتای جناح راستگرای حزب بعث در عراق در ژوئیه سال 1968، رویارویی با جنبش اسلامی و مرجعیت دینی است که توانسته بودند جریانات مردمی اسلامی را پس از شکست اعراب در جنگ ژوئن سال 1967 در برابر اسرائیل رهبری کنند.کودتاچیان به محض اینکه قدرت را در دست گرفتند،رویارویی کینه توزانه شان را با مرجعیت آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم و آیت الله العظمی سیدمحمدباقر صدر،و تبعید صدها روحانی به ایران و تضعیف حوزه های علمیه نجف اشرف و کربلا آغاز کردند.
آنگاه حمله های روزمره به منظور بازداشت و شکنجه و تروررهبران جنبش اسلامی همچون حزب الدعوه اسلامی و تشکیلات جوانان مسلمان و سازمان اخوان المسلمین و حزب التحریر،گروه القائدیون، جریان شیرازی ها در کربلا و سایر سازمان ها و محافل اسلامی عراق آغاز شد.
در نتیجه این اقدامات، پنج تن از برجسته ترین رهبران حزب الدعوه از جمله شیخ عارف بصری نماینده شهید صدر و برخی مسئولان جنبش های دانشجویی به شهادت رسیدند. و نیز شیخ عبدالعزیز البدری از روحانیون بزرگ اهل سنت در سال 1969 در بغداد به قتل رسید،و آیت الله مجاهد سیدحسن شیرازی به شدت شکنجه شد که یک دهه بعد در بیروت به دست عوامل حزب بعث به شهادت رسید.این جنایات از زمان اشغال عراق توسط انگلستان در سال 1920 که گروهی از علمای دین را به قتل رساندند سابقه نداشته است.
آیا آغازانقلاب اسلامی در ایران، تأثیری بر تشدید محاصره علمای دین و جنبش اسلامی عراق داشته است؟
با ظهور نشانه های پیروزی انقلاب و در آستانه سقوط قرار گرفتن رژیم شاهنشاهی در ایران، طرح ریشه کنی همه مراجع تقلید و رهبران و هواداران سایر جنبش های اسلامی و ملی عراق از اواخر سال 1978میلادی به مورد اجرا گذاشته شد. این اقدامات سرکوبگرانه در حدفاصل پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال 1357 به اوج رسید.چرا که برای رژیم دیکتاتور حزب بعث،و قدرت های بین المللی و منطقه ای که از او پشتیبانی می کردند، روشن شده بود که مراجع تقلید و رهبران جنبش های اسلامی توان بسیج مردم و رهبری مبارزه تا سرنگونی صدام و تحقق پیروزی را دارند.و به همین دلیل عملیات سرکوبگرانه را شدت بخشیدند. در چنین شرایطی آقای سیدمحمدباقر حکیم پس از گذراندن دو سال در زندان ابوغریب و پس از آزادی بی درنگ از عراق مهاجرت کرد. رژیم عراق آیت الله حکیم را به اتهام شرکت در راهپیمایی ماه صفر سال 1977 از نجف به کربلا برای شرکت در مراسم عزاداری اربعین بازداشت شده بود،و رژیم صدام به منظور فریب افکارعمومی، گروهی از اسلامگرایان از جمله آیت الله حکیم را آزاد کرد.
در پی گسترش موج ترور و ارعاب، بسیاری ازنمایندگان مراجع و خطبا و وعاظ و هواداران جنبش اسلامی و ملی به کشورهای همجوار همچون ایران و سوریه و سایرشیخ نشینان خیلج فارس پناهنده شدند و جنبش های کرد نیز از این سرکوب و آوارگی مستثنی نبودند.
شهید آیت الله سیدمحمدباقر حکیم که رویدادهای دهه های ششم و هفتم قرن بیستم در عراق را با چشمان خود دیده بود و رفتار نظام های حاکم با حوزه های علمیه و با مراجع تقلید را آزموده بود، اوضاع و تحولات آینده را پیش بینی می کرد. به همین دلیل تصمیم گرفت مسئولیت سنگین دینی و ملی رویارویی با رژیم حزب بعث را برعهده بگیرد و برای دستیابی به این هدف برنامه و خط مشی جامع تدارک ببیند.
روابط آقای حکیم با شهید صدرچگونه بود و چه نقشی در جنبش اسلامی عراق داشت؟
نظر به اینکه ایشان فرزند آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم، تنها مرجع تقلید وقت طایفه شیعه بوده و به نمایندگی از سوی پدر در بسیاری از مراسم و فعالیت های دینی و سیاسی و فرهنگی شرکت می کرده و در عین حال یکی از نزدیکان آیت الله سیدمحمدباقر صدر نیز بوده است. شهید صدر در بسیاری از کارها و مأموریت های ویژه که به توانمندی های علمی و سیاسی و اجتماعی نیاز داشت از آقای حکیم کمک می گرفت. شهید آیت الله حکیم،افزون بر اینکه مجتهد و فقیه جامع الشرایط بوده و در کلاس های درس مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف، علوم دینی را فراگرفته است به تدریس احکام و علوم اسلامی در سطوح مختلف در حوزه نجف و نیز در دانشگاه اصول دین بغداد اشتغال داشته و در عین حال یکی از بنیانگذاران اصیل جنبش اسلامی معاصرعراق درنیمه دوم قرن بیستم نیز بوده است.
شهید حکیم به محض خروج از عراق و مهاجرت به ایران،خلاصه تجربیات و تخصص و طرح های خود را تدوین کرد، و آن را دستورالعمل مبارزه خستگی ناپذیر با رژیم خونخوارصدام قرار داد. پس از گذشت چند ماه از تدوین طرح (نگرش کلی به دورنمای پیکار درعراق) طرح مهم دیگری ارائه و در آن اصول و اهداف جماعت علمای مجاهد عراقی را ترسیم نمود. متعاقب آن طرح سیاسی آینده عراق و ده ها کار پژوهشی دیگر را ارائه کرد که همه این بحث ها نقش بسزایی درتبلور حرکت سیاسی جدید بر مبنای اهداف اسلامی و ملی داشت.این طرح ها و دیدگاه ها چهره مبارزه و فعالیت های سیاسی گروه های مبارز عراقی را دگرگون کرد. به ویژه اینکه در صحنه مبارزات سیاسی عراق پس از شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر دچار خلاء رهبری شده بود، و بسیاری از سازمان ها و گروه های اسلامی سرگرم مشکلات و گرفتاری های روزمره خودشان بودند.
آیت الله حکیم براساس طرح های براندازی، چه گزینه هایی را در اولویت برنامه های مبارزه خود پیش بینی کرده بود؟
آقای حکیم درطرح دورنمای کلی پیکار در عراق ابتدا اوضاع سیاسی عراق و ماهیت سیاست های جنایتکارانه رژیم حزب بعث از سال 1968 را شرح داده و سپس سه گزینه برای اصلاح وضع موجود ارائه داد که عبارت اند از:
گزینه اول) اقدام به کودتایی نظامی؛
گزینه دوم) برپایی قیام مردمی مانند انقلاب اسلامی ایران؛ و
گزینه سوم) آغاز مبارزه مسلحانه مردمی از درون اراضی آزاد شده در جنوب و شمال عراق.
شهید حکیم براین باور بود که کودتای نظامی، کوتاه ترین راه براندازی است، و در عراق و کشورهای جهان سوم همواره این شیوه معمول بوده است.اما،با توجه به اینکه عوامل نزدیک صدام در تشکیلات ارتش و همه نهادهای نظامی و حزب بعث و خاندان تکریتی ها و سازمان های اطلاعاتی و امنیتی رخنه کرده و همه عناصرمشکوک را به قتل رسانده اند، دست زدن به کودتا کاری دشوار به نظر می رسد. افزون بر آن صدام نیروهای مخصوص، واحدهای ویژه و گارد ریاست جمهوری را به وجود آورده و آنان را به سلاح های مدرن مجهز کرده و هر کدام از این تشکیلات را ناظر و مراقب دیگری قرار داده و موقعیت های کلیدی و حساس را به فرزندان عشایر تکریت واگذار کرده است.
از سوی دیگر،دردهه هشتم قرن بیستم برخی قدرت های بین المللی و منطقه ای متعهد شده بودند همه گونه اطلاعات را در اختیار صدام قرار دهند تا از وقوع کودتا جلوگیری کنند.اما،همه این کمک ها مانع تلاش های براندازی نمی شده است. در جریان جنگ ایران و عراق برخی آگاهان اطلاع دارند که گروهی از فرمانداهان مخالف رژیم عراق در نیروهای هوایی،طرحی را تدارک دیدند تا جایگاه صدام را هنگام شرکت در رژه نظامی به مناسبت سالگرد تأسیس ارتش عراق بمباران کنند اما، پادشاه یکی از کشورهای عرب همسایه عراق،به نقل از یکی از سرویس های اطلاعاتی مشهور غرب، راز این کودتا را چند روز قبل از وقوع آن به آگاهی صدام رساند.
در مورد گزینه دوم،آقای حکیم معتقد بود که برپایی قیام مردمی همگانی در عراق مانند انقلاب اسلامی ایران،کاری دشوار است. چرا که رژیم صدام و قدرت های بین المللی از سقوط شاه عبرت گرفته، و اقدامات بازدارنده ای را به مورد اجرا گذاشتند، تا این تجربه در عراق تکرار نشود. از سوی دیگر، پس از شهادت آیت الله صدر،مرجع تقلید توانمندی که بتواند قیام مردم عراق را رهبری کند وجود نداشت.درهمان حال یک مرجع تقلید بزرگ وجود داشت که راه عدم رویایی با نظام حزب بعث را پیش گرفت و در حوزه علمیه نجف اشرف اعلام کرد که شرایط ایران و عراق با هم فرق می کند.
در مورد گزینه سوم،آیت الله حکیم چه طرحی ارائه کرده بود؟
آقای حکیم برای سرنگونی رژیم صدام،جنگ مسلحانه چریکی را شیوه ای مناسب دانسته بود.چرا که صدام، یک رژیم سرکوبگر و متکی به شبکه های اطلاعاتی و امنیتی از اعضای حزب بعث به وجود آورده بود که برگزاری تظاهرات و اعمال فشارهای سایسی کارساز نیست. استفاده از گزینه جنگ مسلحانه این امکان را برای گروه های مخالف فراهم می کند تا توانمندی های خود را در زمینه های نظامی و رزمی و اطلاع رسانی و فرهنگی بر ضد رژیم تا سرنگونی آن بسیج نمایند.درحقیقت مخالفان صدام به کمک یک کشور همسایه نیاز داشتند، تا از حرکت سیاسی و نظامی و تبلیغاتی آنها در مناطق آزاد شده جنوب و شمال عراق پشتیبانی کند.
به نظر شما آیت الله حکیم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق از سرنگونی رژیم صدام چه اهدافی را دنبال می کرد؟
برخی اهداف شهید محراب آیت الله حکیم، کوتاه مدت و برخی دیگر بلندمدت بودند. اهداف درازمدت را راهبردی توصیف می کرد و چشم پوشی از آن را جایز نمی دانست. برپایی حکومت اسلامی و تضمین حقوق اساسی و عادلانه مردم مسلمان عراق بخشی ازاین اهداف را تشکیل می دادند. همچنین آزادی عقیده و بیان، حق مشارکت در تصمیم گیری های سیاسی و آزادی برپایی عبادات،مهم ترین حقوق مردم عراق به شمار می آیند.
شهید آیت الله حکیم درباره شکل و ماهیت حکومت عراق پس از سرنگونی رژیم صدام چه نگرشی داشت؟
شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر که انقلاب اسلامی در عراق را رهبری کرد،راهی را پیمود که امام خمینی پیش از او پیموده بود. شهید آیت الله سیدمحمدباقرحکیم نیز در اندیشه اصیل اسلامی خود،این راه را الگو و سرمشق خود قرار داده بود.
او عقیده داشت که انقلاب اسلامی مردم مسلمان عراق،باید در پرتو مرجعیت دینی و سیاسی حرکت کند، و این مرجعیت دینی است که می تواند توده مردم را رهبری کند، چون مردم از نظر فکری و تاریخی، به علماء و مراجع دین وابسته اند، و از نظر سیاسی رهبری آنان را در ادامه رهبری ائمه اطهار(ع) می دانند، و از نظر دینی هم آنان را جانشینان ائمه می دانند. و این اصول از اندیشه ولایت فقیه و نقش مجتهدان در حیات امت جوشیده است.
شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران به رهبری علما و مراجع دین و رویارویی شهید سیدمحمدباقر صدر با رژیم طاغوتی صدام تأثیربسزایی در حرکت شهید سیدمحمدباقر حکیم در صحنه عراق داشته است.
شهیدآیت الله سیدمحمدباقرحکیم تا چه اندازه به پویایی و تجدید حیات حوزه علمیه نجف اشرف اعتقاد داشته است؟
ایشان پس ازاینکه اهمیت نقش مرجعیت دینی را مورد تأکید قرارداد،درباره ضرورت اصلاح حوزه های علمیه بر اساس معیارهای فکری و اعتقادی و سیاسی و اجتماعی اسلام طرح هایی ارائه کرد. آرزو داشت حوزه علمیه نجف اشرف و نهادهای وابسته به آن چارچوبی برای نهضت فراگیراسلامی باشند،دربرگیرنده توده امت باشند،به مشکلات امت رسیدگی کنند،آرمان امت را تأمین نمایند و جامعه را اصلاح کنند...
جنابعالی حدود ده سال مسئول روابط خارجی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بوده اید.ازنظرشما دیدگاه شهید حکیم درباره مسائل خارجی به ویژه قضیه فلسطین در حین مبارزه و پس از سرنگونی صدام چگونه بود؟
همان گونه که می دانید،عراق یکی از کشورهای مهم منطقه است،و به هیچ وجه نمی تواند از تحولات منطقه ای و بین المللی فاصله بگیرد.اما،متأسفانه دولت حزب بعث همواره برای کشورهای همسایه دردسرآفرین بوده است. هشت سال با جمهوری اسلامی ایران جنگ کرد، روزی کویت را به اشغال درآورد و روزی دیگر عربستان و سوریه را تهدید به جنگ کرد.
آیت الله حکیم عقیده داشت که عراق نباید میدان کشمکش و عامل تهدید دیگران باشد. باید اوضاع منطقه را به سود مردم عراق و مردم منطقه آرام کرد و سروسامان داد. مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق پیش از سرنگونی صدام، طرح همکاری منطقه ای ارائه داد و گفت و گوهای دوجانبه، و سه جانبه و چهارجانبه با کشورهای منطقه را تشکیل داد که نتایج مثبتی در پی داشت تا لقمه ای راحت برای کشورهای بزرگ و یا میدان تسویه حساب های دیگران نباشد.
مجلس اعلا در دوران مبارزه، با محافل و سازمان های بین المللی تماس برقرار کرد تا صدای مظلومیت مردم عراق را به گوش افکار عمومی جهان برساند.دراین زمینه گفت و گوهایی با خاویر پرز دکوئیار دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد به سود مردم عراق صادرشد.توجه به مشکلات بزرگ جهان اسلام،همچون سلطه نظامی و سیاسی و اقتصادی قدرت های استکبار جهانی برمسلمانان و تلاش برای حفظ وحدت سیاسی اعراب و یکپارچگی امت اسلامی و مبارزه با توطئه های غرب برای دامن زدن به اختلافات و تفرقه میان دولت های عربی و اسلامی و نیز ادامه اشغال فلسطین و تلاش صهیونیست ها برای تغییر هویت تاریخی این سرزمین به منظور تضعیف مسلمانان از مسائلی هستند که در صدر اهداف و برنامه های مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق قرار دارند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41