به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، چنانچه فرزندان ما،خواسته باشند تاریخ این مرحله عراق را بازخوانی کنند، شایسته است که بدانند پدران شان از کدام گذرگاه تاریخ عبور کرده اند،و این رسالت را چگونه بر دوش آنها نهاده اند، تدوین درد و رنج های این مرحله،برای اینکه فرزندان، عظمت پدران شان را به ارث ببرند کافی نیست، چه هدف ازتدوین تاریخ مرحله کنونی عراق برای این است تا فرزندان ما به ارزش میراث فرهنگی و سیاسی خود که با تحمل درد و رنج به آنها رسیده است پی ببرند و از آن پاسداری نمایند.شایسته است فرزندان ما این سفرنامه پر درد و رنج را که 35سال طول کشید،خوب بشناسند و بدانند که هیچ خانواده ای دراین مدت از ترکش این درد و رنج ها در امان نبوده است. شکی نیست که تاریخ از بازگو کردن درد و رنج زندان ها،اعدام های دست جمعی،تعقیب جوانان، جو خفقان آور و رعب وحشت ناتوان است، چه بسا خانواده هایی که در کشورهای گوناگون آواره و پراکنده نشدند،چه بسا پدران و مادرانی که فرزندان شان یکی پس از دیگری به دست دژخیمان طاغوت ربوده شد، چه بسا جوانانی که بهترین دوران جوانی شان را در سیاه چال زندان ها سپری نکردند.
چه بسا بهترین جوانان بااستعداد و بامهارت که در جنگ های بیهوده و در زندان های نظام و در تبعیدگاه ها و جنگ و گریزها و میادین اعدام از بین رفتند.
باوجود اینکه تاریخ پیروان اهل بیت(ع) از دوران خلافت امویان گرفته تا امروز همواره خونین و سرشار از سرکوب بوده است، اما، درد و رنج ها و عذاب و نسل کشی که در مرحله حکومت حزب بعث نسبت به شیعیان صورت گرفته، از همه مراحل قبلی وحشیانه تر بوده است.
شهیدمحراب،آیت الله سیدمحمدباقر حکیم در چنین برهه ای سخت و طاقت فرسا می زیسته و درد و رنج های آن را به جان خریده و زندان،شکنجه و آوارگی را متحمل شده، در برابر شهادت برادران و افراد خانواده اش کمر خم نکرده است. او با سرافرازی و سربلندی به لقاءالله پیوست و از درد و رنج های مرحله کنونی درس های فراوان آموخت،اما،هرگز تسلیم نشد، با شهادت او، تجربه حدود 40سال پیکار سیاسی و اجتماعی را از دست دادیم. او که در زمان حیات پدرش سید محسن حکیم، موقعیت ها و مسئولیت های کلیدی را برعهده داشت،پس از ارتحال پدر تا لحظه لقاءالله در شهر نجف اشرف نیز همچنان مسئولیت هایی سنگین را برعهده داشت. پیکار سیاسی و جهاد در راه خدا استعدادها و مهارت های او را در زمینه های سیاسی و اجتماعی گسترش داده و در پیکار سیاسی تجربه و تبحری بی نظیر کسب کرده بود که کمتر کسی به چنین امکانی دست می یافت، مرحله که شهید حکیم پیش از مهاجرت از عراق و پس از بازگشت به این کشور که در آن مسئولیت های سیاسی و اجتماعی برعهده داشت،ازسخت ترین و دشوارترین مراحل تاریخ معاصر عراق است.
تجربه پیکار طولانی و حضور فعال در صحنه سیاسی، از شهید آیت الله سیدمحمدباقرحکیم،یک چهره برجسته سیاسی و رهبری فعال درجهان اسلام و رکنی از مهم ترین ارکان پیکار سیاسی در عراق ساخته بود.او واقعاً نماد مظلومیت مردم عراق پیش از سرنگونی رژیم صدام و امید توده مردم پس از سرنگونی صدام بود. شهادت او، ضایعه بزرگی بود که از خداوند متعال مسئلت دارم،با رحمت و کرم خود این ضایعه را جبران کند.
شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقر حکیم همواره بر ضرورت مشارکت فعال علمای دین در مسایل سیاسی تأکید می کرد، چرا که تصدی مسئولیت های سیاسی، بخشی جداناپذیر از مسئولیت های علمای دین است. حضرت امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) در خطبه شقشقیه می فرماید: (و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم). کسی که جان و عقل خود را با دانش های گوناگون لبریز کند و از آن برای خدمت به مردم و پیکار سیاسی بهره نجوید،عالم دین نیست.
در حقیقت درحالی که پیکار سیاسی و اجتماعی با شیوه های بوروکراسی و مبادله اتهامات ناروا و درگیری های لفظی و رویارویی حاشیه ای مردم را بدبین می کند. این حضور مردان قابل اعتماد و امین در صحنه سیاسی و رسیدگی و نظارت بر امور مردم و برنامه ریزی و اجرای شایسته راهکارهاست که در مردم اعتماد به نفس ایجاد می کند و آنان را امیدوار می سازد. شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقرحکیم متأسفانه در دوران پیکار سیاسی متحمل تهمت های ناروا شد، و با سعه صدر و بردباری دربرابر آنها مقاومت کرد،او بر این باور بود که پیکارگران باید تاوان درگیری های حاشیه ای و برخوردهای انفعالی را بپردازند و کسانی که وارد پیکار سیاسی می شوند،باید خود را برای پذیرش درگیری های حاشیه ای آماده کنند،این امکان برای او وجود داشت که گوشه گیری را انتخاب کند و همانند بسیاری از افراد دیگراحترام و قدردانی مردم را برای خود محفوظ نگه دارد اما، او ترجیح داد حرمت خویش را بشکند اما،بارسنگین مسئولیت را بر زمین نگذارد.
ضرورت حضور عالم دین در صحنه پیکار و برعهده گرفتن مسئولیت، یک بعد قضیه است و بعد دیگر آن نیز به تکلیف مردم در پشتیبانی از عالم دین و پیکارگر بستگی دارد. این دو بعد جدای از یکدیگر نیستند، چرا که اگر حضور علمای دین در صحنه پیکار سیاسی یک وظیفه شرعی است، پشتیبانی توده مردم از دیدگاه و رفتار آنان نیز یک وظیفه شرعی است، حضور علمای دین در صحنه های سیاسی و اجتماعی کفایت نمی کند، مگر اینکه از پشتیبانی توده مردم، و حضور فعال اقشار سالم و صالح و نیروهای امنیتی برخوردار باشند، صحنه پیکار سیاسی و اجتماعی نباید خالی بماند، و این خلأ جایز نیست برای مدت طولانی ادامه یابد، اگر افراد شایسته و سالم و فداکار صحنه را خالی گذاشتند، بی تردید دسته های جنایتکارو فرصت طلب این خلأ را پر می کنند،آن گونه که در چهار دهه گذشته در عراق شاهد آن بوده ایم و تاوان سخت و سنگینی در ازای این سهل انگاری پرداختیم.
منظورم سهل انگاری و بی تفاوتی در مبارزه با ستمکاران نبوده است، چرا که در جهاد با ستمکاران عزیزترین فرزندان خویش را در راه خدا قربانی کرده ایم، منظورم از سهل انگاری و سستی این است،که عناصرصالح و سالم، صحنه را خالی گذاشته و ازپشتیبانی پیکارگران خودداری کردند. این دو مسئله با یکدیگرارتباط تنگاتنگ دارند و به درستی که راه کار جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،بخشی ازاصول دین اسلام را تشکیل می دهند،و اگرمسئله پشتیبانی از عناصر شایسته و سالم و پیکارگر و متصدی پیکارسیاسی و اجتماعی به آن پیوند نخورد،راه کارسیاسی جنبش امت که شرط دوم راه کار جهاد با ستمکاران است، تشکیل نمی شود.جهاد با ستمکاران و مبارزه با زمام داران فاسد،اقتضا می کند که اختلافات خود را پیرامون مسائل جزیی کنار بگذاریم،منظورم این نیست که با یکدیگر گفت و گو نکنیم و به تفاهم نرسیم و بی چون و چرا تسلیم دیگران شویم. منظورم این است که اختلاف نظرها، عامل بازدارنده پیکارامت نباشد،اگرنتوانیم و با یکدیگربه تفاهم برسیم،دست کم اجازه ندهیم حرکت و پیکار امت متوقف گردد، هنگام بروزاختلاف نظرسعی کنیم، به دیدگاه مشترک دسترسی پیدا کنیم.اگر با یکدیگر تفاهم داشتیم و با میل و رغبت با یکدیگر به تفاهم می رسیدیم،هرگز یک نظام کافر و فاسق و ظالم حدود 40سال بر ما حکومت نمی کرد.
در حقیقت شیوه رفتارو تعامل فی مابین در پیکار سیاسی به تجدید نظر جدی نیاز دارد. اخلاق رفتاری فی مابین در پیکار سیاسی این اجازه را به ما می دهد تا در واقعیت سیاسی موجود تجدید نظرکنیم.اگر بگوییم علت اصلی ظلم و ستمی که از سوی نظام های ظالم و مستبد در این مرحله بر سر ما می آید، در نتیجه شیوه رفتار ما در صحنه سیاسی است، اغراق نگفته ایم.
مسئولیت مرحله پس از صدام
اکنون دوران طولانی ظلم و فساد و بی عدالتی باند جنایت کاری که حدود 40سال بر عراق حکومت می کرد،سپری شده است. این باند جنایتکار همه چیز را مصادره کرد. همه چیز را فاسد کرد. همه ارزش های انسانی را هتک حرمت کرد. نسل انسان و کشاورزی را بر باد و فساد را در خشکی و دریا رواج داد. اخلاق و فرهنگ مردم را تباه کرد. میراث فرهنگی و ثروت های طبیعی سرزمین را قرین غارت کرد. نمی دانم درباره میزان جنایات این باند جنایتکار دراین مرحله چگونه سخن بگویم.
اکنون که به برکت خداوند متعال این مرحله سپری و شب تاریک به پایان رسیده و در برابر انبوه مشکلات و اوضاع پیچیده قرار گرفته ایم،باید راه های همکاری و رفتار متقابل با یکدیگررا بشناسیم،اکنون کشور عراق به رغم میزان گسترده خرابی ها و ویرانی 40سال گذشته ،و با توجه به حضور اشغالگران،به میدانی وسیع و باز برای پذیرش همه توان های با استعداد تبدیل شده است،همه جریانات و گروه های مبارز گذشته وظیفه دارند،راه های تکامل و همکاری و تفاهم را شناسایی و از اختلاف و پراکنده کاری پرهیزکنند،باید دررفتار سیاسی مان، شعارهای عاطفی و تبلیغاتی را کنار بگذاریم و با دوراندیشی و تیز هوشی به مسایل نگاه کنیم، جایز نیست با شعارها، بر وضع سیاسی موجود سرپوش بگذارند، باید شرایط دقیق سیاسی وضع موجود را با دقت و منطق و عقل بازنگری کنیم، اگر حوزه های پیکار مخالفان،در دوران حکومت حزب بعث تنگ و محدود بوده،اکنون دامنه صحنه سیاسی باز و گسترده شده است و توان پذیرش همه جریانات و گروه ها را دارد.
همان گونه که طرح شعار در مرحله پیکار سیاسی و جهادی یک نیاز مبرم است،بی تردید چهره استراتژی بلند مدت جنبش سیاسی را تشکیل می دهد اما، با این وصف نباید تحت تأثیرشعارها قرار گیریم، لازم است در پرتو منافع کوتاه مدت و بلند مدت مردم و امت و طبق موازین شرعی حرکت کنیم.
در ماه های آخرپیش ازشهادت آیت الله سیدمحمدباقرحکیم،با دیدگاه های منطقی و موضع گیری های عقلانی او به روشنی آشنا شدیم، او ضمن تعهد به شعارهای سیاسی در رفتارهای اخلاقی، همواره بر مشارکت همگانی در فعالیت های سیاسی و در اجرای برنامه های از پیش تعیین شده و در حدود موازین شرع تأکید می کرد.
موضع گیری منفی، بی تفاوتی، گوشه گیری و اتخاذ موضعی غیرمسئولانه دستاوردی در پی ندارد،همه این رویکردها، این امکان را به دشمنان می دهد تا نقش افراد سالم و گروه های دلسوز را کم رنگ کنند و آنها را از صحنه دور سازند و مردم را به سوی برنامه های خودشان بکشانند،بی تردید، تجاوز به خطوط قرمز کاری نادرست است و مجاز نیست،چه میان طرح هایی که ما می خواهیم براشغالگران تحمیل کنیم، تفاوتی کلی وجود دارد. به هر حال، کشورمان امروزه دراشغال قرار دارد، من نمی خواهم اهداف و عناوین مرحله کنونی را وارونه جلوه دهم اما،براین باورم کسانی که در شیوه برخورد با طرح های تحمیلی اشغالگران، و طرح هایی که پیکارگران مسلمان شیعه می خواهند بر اشغالگران تحمیل کنند، تفاوت قائل می شوند، نمی توانند از شرایط موجود برای خدمت به منافع توده مردم محروم و سرکوب شده بهره مند شوند.
شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقرحکیم در تشخیص حدود و نیازمندی های شعارهای سیاسی و برخورد انعطاف پذیر با وضع موجود و روش بهره برداری از آن به نفع توده مردم بسیار دقیق بود، چرا که این مردم در طول نیم قرن گذشته و در سایه سرکوب سیاسی وفرقه گرایانه به شدت تحت فشارقرارداشتند و اکنون بیش از هر چیز به آسایش و زندگی پویا نیاز دارند.
امروزه صحنه سیاسی عراق بیش از هر چیز دیگربه آگاهی سیاسی متعادل و منطقی و موضوعی و منسجم با موازین شرعی نیاز دارد.همزیستی و همکاری میان مسلمانان شیعه و سنی در عراق یک امر ضروری است.همزیستی میان پیروان این دو طایفه در طول 80سال گذشته بسیار مثبت و سازنده بوده و لازم است، میان این همزیستی و گرایش های فرقه گرایانه که مردم عراق در سایه حکومت حزب بعث از آن رنج برده اند، تفاوت قائل بود. حوزه پیکارگران اهل سنت در عراق، حوزه حرکت فرقه گرایانه نیست، در هر راه کاری برای دور کردن شبح فرقه گرایی در عراق لازم است، بر ضرورت همزیستی میان شیعه و سنی و تحکیم روابط میان پیروان آن دو مذهب و اصرار بر تعهد به شعارهای وحدت و تفاهم و همکاری میان شیعه و سنی تأکید کرد،درعین حال باید نسبت به امکان بازگشت طایفه گری سیاسی هشیار باشیم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41