به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علیرضا خانی در یادداشتی نوشت:
روز شنبه ۱۶ دیماه نفتکش سانچی که در اجاره شرکت ملی نفتکش ایران به کاپیتانی مجید قصابی بود و از اسکله عسلویه به مقصد بندر داسان کرهجنوبی حرکت کرده بود، در دریای چین با یک کشتی باربری چینی که حامل ۶۴ هزار تن غله بود برخورد کرد. محموله سانچی نفت فوق سبک با درجه اشتعال بالا بود و این موجب آتشسوزی سریع در این نفتکش شد. نهایتاً روز ۲۴ دی در حالی که همه تلاشها برای اطفاء حریق بیثمر ماند، سانچی به قعر آبهای دریای چین در عمق ۱۱۰ متری رفت و دریانوردان ایرانی را با خود برد.
ایران به سوگ نشست و خانواده ۲۹ نفر از دریانوردانی که پیکرشان یافت نشده بود، داغشان مضاعف شد. در این میان، شایعات بسیاری ظهور کرد که آرامش مردم و حیثیت رسانهها را به بازی گرفت.
واقعاً چرا شایعات در بازار اطلاعات امروز به این سرعت و شدت جریان میگیرند؟ مگر شایعات مربوط به عصری نبود که رسانهها نبودند یا ضعیف بودند یا تنوع و تکثر نداشتند؟ زمانی اینگونه تحلیل میشد که شایعات اساساً در نبود یا غیبت رسانهها شکل میگیرند وقتی رسانهها، متکثر و وسیع حضور داشته باشند جایی برای شایعات نیست. اما امروز اوضاع دگرگون شده است رسانهها، بغایت متکثر و متنوع شدهاند و همین باعث رواج شایعات است. یعنی رسانهها، خود، بازار شایعات را دامن میزنند.
شایعه کوششی است جمعی برای تفسیر یک موقعیت مبهم ولی جذاب. وقتی، جمعیتی به موضوعی به شدت علاقهمند باشد یا از آن بیم داشته باشد، زمینه برای رواج کامل شایعات فراهم میشود. پیشتر گفتهمیشد، شایعه خبری غیر موثق است که از طریق ارتباطات چهرهبهچهره و به طور شفاهی تکثیر میشود اما امروزه، با رونق و فراگیری رسانههای دیجیتال و مجازی، شایعه اتفاقاً عمدتاً از طریق رسانهها و نه به طور شفاهی؛ رواج مییابد.
از منظر جامعهشناسی، میتوان دلایل رواج شایعه را بدین شرح طبقهبندی کرد:
اول ـ وجود ابهام در موضوع٫ صرف ابهام در هر موضوعی میتواند به ظهور و شیوع شایعه درباره آن منتج شود. در واقع، پاسخهای فرضی و حدسیات غریزی افراد درباره علت یک پدیده یا عوارض آن یا وجوه نامکشوف آن، شایعات را میسازد و دامن میزند.
این ابهام به دلیل نبود اطلاعات درست و دقیق و شفاف است. در این زمینه، بیشتر رسانهها مقصرند.
دوم ـ منافع٫ منافع عدهای، همیشه رواج اخبار کذب را میطلبد. مثلاً در زمان رقابتهای انتخاباتی، منافع برخی کاندیداها در تخریب کاندیدای رقیب است. بنابراین، شایعات درباره کاندیداها رواج مییابد. این منافع، همیشه سیاسی نیست. تصور کنید تاجرانی که اجناس روی دستشان مانده است، اگر موفق شوند شایعه «کمبود آن اجناس در آینده نزدیک» را جا بیندازند، حتماً به منافعشان میرسند. در این مورد، حاکمیت مقصر است چرا که اولاً اطلاعرسانی درست نکرده است ثانیاً «اخلاق» را در جامعه درونی نکرده است.
سوم ـ مخالفت یا مبارزه سیاسی. کسانی که با حاکمیت یا بخشی از حاکمیت مخالفند و میخواهند افکار عمومی را علیه حاکمیت تحریک کنند، همیشه با انتشار شایعات سعی در ضربهزدن میکنند. این شایعات میتواند در زمینه عملکرد مسئولان، میزان اموالشان و ابعاد زندگی خصوصی و پیشینه افراد باشد. در این حوزه باز هم مسئولان مقصرند که به اندازه کافی شفافسازی نکردهاند و گردش آزاد اطلاعات را تسهیل نکردهاند.
چهارم ـ محرمانگی. وقتی مشخصاً اعلام میشود فلان موضوع محرمانه است و اطلاعاتی درباره آن منتشر نمیشود، خود به خود، هر سه مورد قبل درباره آن موضوع صادق میشود. یعنی هم ابهام موضوع، کسانی را به فرضیهسازی و قصهپردازی، از روی کنجکاوی، تحریک میکند. هم منافع عدهای ایجاب میکند که موضوع را به سود خود، جهت دهند و افکار عمومی را به سمتی که منافع آنها ایجاب میکند، سمت و سو بخشند و هم مخالفان و معارضان تلاش میکنند با رواج شایعاتی در آن خصوص، از دولت یا حاکمیت انتقام گیرند.
باید توجه داشت که محرمانه بودن به معنای پنهان داشتن اطلاعاتی است که صرفاً منافع ملی را آسیب میرساند و نه منافع گروهی را. مدتهاست که در جامعه سیاسی ایران هر جناح، گروه، دسته، باند و جریانی که میخواهد بخشی از عملکردش پنهان بماند، با استفاده از اختیارات خود، مهر قرمز محرمانه پای بسیاری از اسنادی میزند که در همه دنیا اساساً قابل انتشارند! بنابراین عنوان «محرمانه» به جای اینکه معنای ملی داشته باشد، منافع گروهی را تأمین میکند.
به طور قطع، شفافیت و گردش آزاد اطلاعات اصلیترین و موفقترین راه در برابر رواج شایعات است. اما این شفافیت، خود سه پیش شرط دارد.
اول آن که مجموعه حاکمیت به شفافیت باور داشته باشد و در عمل ـ نه حرف ـ همه اطلاعات غیرمحرمانه را منتشر کند. دوم آن که رسانهها، در انتشار دقیق و درست اطلاعات مبتنی بر اصول اخلاقی و رفتار حرفهای، صادق باشند.
سوم آنکه مخاطبان (مردم) به رسانهها ـ و ایضاً حاکمیت ـ «اعتماد» داشته باشند.
متاسفانه در شرایط کنونی کشور، هیچکدام از سه پیش شرط فوق، در حد قابل قبول و مورد نیاز، محقق نشده است.
روز ۱۵ آوریل سال ۱۹۱۲ کشتی غول پیکر تایتانیک که در نخستین سفر خود از بندر سوت همپتون انگلستان، در حرکت بود، در میانه اقیانوس اطلس به کوه یخی برخورد کرد و ظرف ۲ ساعت غرق شد. از ۲۲۲۴ سرنشین کشتی، ۱۵۱۴ نفر غرق شدند… این اتفاق، هر چند در جامعه اروپا و آمریکای قبل از دو جنگ جهانی، فاجعهای هولناک بود، اما افکار عمومی و جامعه هنری غرب از آن سوگوارهای همیشگی و اسطورهای دائمی ساخت.
نخستین فیلم بلند و بزرگ را کارگردان انگلیسی به نام «سر روی وارد بیکر» در سال ۱۹۵۸ ساخت. اما، در سال ۱۹۹۷ جیمز کامرون کارگردان سرشناس آمریکایی، فیلمی بسیار عظیم و جذاب از این فاجعه خلق کرد. او که با به کارگیری یک داستان فرعی عاشقانه در متن این فیلم، جذابیت آن را به حداکثر ممکن رساند، از همه جلوههای بصری و تکنیکهای سینمایی برای ماندگار کردن تایتانیک بهره گرفت به گونهای که برخی منتقدان گفتند هزینه ۳۰۰ میلیون دلاری تولید فیلم از ارزش خود کشتی تایتانیک بیشتر بوده است.
موسیقی این فیلم ساخته جیمزهورنر و شعر زیبای آن اثر ویل جنینگز چنان است که به تنهایی داستان تایتانیک را جاودانه میکند.
My heart will go on
Every night in my dreams
I see you, I feel you…
قلب من (تو را) ادامه خواهد داد
هر شب، در رویاهایم تو را میبینم و تو را احساس میکنم…
فراتر از همه فاصلهها و فضاهای بین ما …
شاید، بهرهگیری از جادوی هنر، ۳۲ دریانورد غیور ما را نیز، در ذهن ایرانیان برای همیشه جاودانه کند و این، مرهمی باشد برای زخمهای خانوادههای داغدار سانچی، پلاسکو، معدن یورت و…
منبع: روزنامه اطلاعات