به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید مصطفی احمدزاده» سوم فروردین ۱۳۴۱ در تهران دیده به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام ۲۲ فروردین ۱۳۶۲ در فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر نامه خواهر بسیجی شهید «سید مصطفی احمدزاده»
متن نامهای را که خواهر این شهید والامقام نوشته است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
قال امیرالمومنین (ع): خوضواغمرات الی الحق.
گفت: امیرالمومنان علی علیه السلام: دردریای مرگ شنا کنید تابه ساحل حق برسید.
با سلام به امام زمان (عج) و درود فراوان بر نائب برحقش امام خمینی و با سلام و درود بر شهیدان راه حق آزادی و تمامی شهیدان به خون غلطیده منطقه صادقیه و با درود و سلام بر تمامی رزمندگان اسلام که در دانشگاه خودسازی (جبهه) مشغول خودسازی و از بین بردن کفر هستند.
پس ازعرض سلام امیدوارم حالتان خوب باشد و هیچ کسالتی نداشته باشید اگر از حال اینجانب و اهل خانه خواسته باشید ملالی نیست جز دوری شما که امیدوارم با تمدید نکردن مأموریت خود دیدارها تازه گردد.
امیدوارم اوضاع بعلبک خوب باشد آنجور که ما هر شب به اخبار گوش میدهیم میگویند اوضاع جنوب لبنان خراب است دشمنان هر شب حمله دارند البته برادران هم به آنها حمله میکنند من امیدوارم که برادران اعزامی و هم برادر لبنانی با وحدت تمام این دشمنان را از بین ببرند.
مصطفی جان من الان بیکار بودم یعنی بیکار بیکار هم نه فردا زبان داریم اما خوب نسبتاً بیکار بودم و به فکر شما برادر عزیز بودم و گفتم بشینم یک نامه برایش بنویسم اون که برای ما نامه نمینویسه من برایش بنویسم.
مصطفی عزیز دیشب به دعای کمیل درمنزل برادر شهید «ناصر قربانی» جایت بسیار بسیار خالی بود و امروز هم به نماز جمعه رفته بودیم جایت در نماز جمعه هم خالی بود.
البته من نمیدانم جایت در آنجا خالی بود یا نه، چون که من در قسمت مردانه نرفتم تا ببینم. برادر کم لطف بگذار شکایاتم را برایت بنویسم.
۱-آخه چرا ماهی یک دفعه نامه میدی
۲-ما این همه نامه میدیم بعد شما همش تک و توکی برای ما مینویسی و نامهات را با یک کلمه تمام میکنی نامه که برای ما نمینویسی حداقل در یک نامهای که بعداز چند هفته برای ما مینویسی بنویس که آیا نامهی ما هم به دستت میرسد یا نه اگر هم میخواهی بگویی که وقت نداری در نامهای که نوشتهای خودت، خودت را لو دادهای پس دیگر حنایت پیش ما رنگ ندارد و هرچه را که مینویسی همش کلک است.
مصطفی شما که برای ما خیلی کم نامه مینویسی حداقل دیگر برای ماندن در آنجا مأموریت را تمدید نکن و بیا تا یکی دو ماه بعد دوباره اگر خواستی بری برو راستی در ایران گفته بودند که برای سفر به سوریه ثبت نام میکنند و آقاجون و دایی و زندایی و مادر و لیلا هم اسم نوشتهاند.
مصطفی عزیز امروز یک نفر آقای رفیعی را کار داشت و زنگ ما را زد و لهجهاش ترک بود آن مرد گفت: منزل آقای رفیعی عزیز خیال کرد که گفت: آقا مصطفی آمده بیا پایین عزیز هم خیال کرد که شما مجروح شدهاید و شما را آوردهاند زود دوید پایین دید دوست آقای رفیعی است عزیز آنقدر ناراحت شد که نگو به حدی که میخواست کله یارو رو بکنه من گفتم عزیز این کله شو احتیاج داره ولش کن آنقدر گفتم تا ولش کرد (شوخی).
خوب دیگر هم حرفهایم تمام شده و هم ورق، راستی مصطفی اگرشما واقعا وقت ندارید پس چطور وقت خواندن این همه نامه را داری هان یک نکته دیگر باقی مانده که اگر عکس آقای خامنهای یا کسان دیگر را میخواهی برایم نامه بنویس تا برایت بفرستم. خدانگهدار تمامی رزمندگان اسلام. خدانگهدار.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی رانگه دار.
قربانت پروین
ساعت ۵بعداز ظهر»
انتهای پیام/ 900