در سومین نشست «سینمای ایران و منافع ملی» عنوان شد

بعد از دیدن برخی از فیلم‌های جشنواره سال قبل باید مرگ موش میخوردی که بمیری!/امروز فیلم‌های با پایان خوش متهم به سفارشی بودن می‌شوند

عصر روز گذشته (10 آذر) سومین جلسه از سلسله نشست‌های «نسبت سینمای ایران و منافع ملی» با موضوع «سینمای اجتماعی و نقد مصلحانه» در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.
کد خبر: ۳۵۲۶۵
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۹ - 02December 2014

بعد از دیدن برخی از فیلم‌های جشنواره سال قبل باید مرگ موش میخوردی که بمیری!/امروز فیلم‌های با پایان خوش متهم به سفارشی بودن می‌شوند

به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس سومین جلسه از سلسله نشستهای «نسبت سینمای ایران و منافع ملی» با موضوع  «سینمای اجتماعی و نقد مصلحانه» با حضور ابوالحسن داودی کارگردان سینما و رئیس شورای صنفی نمایش، علی معلم تهیهکننده و سردبیر ماهنامه «دنیای تصویر»، محمدرضا رضاپور منتقد سینما و سردبیر ماهنامه «نقد سینما» و مهدی آذرپندار منتقد سینما  عصر روز گذشته (10 آذر) در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.

علی معلم تهیه کننده و کارشناس سینما در ابتدای نشست صحبتهای خود را با دلایل مختلفی که سینما به مسایل اجتماعی توجه داشته است آغاز کرد و گفت: سینمای ایران به هزار و یک دلیل به نقد اجتماعی توجه دارد که یکی از آنها عدم امکان ورود به سمت حوزهها و گونه های مختلف مثل علمی _ تخیلی ، داستانهای تاریخی و...است.  بعد از دهه شصت هم  بیشترین امتیاز و ارتباط مردم با همین گونه از سینما  است. سینما در بروز مباحث اجتماعی در همه جای دنیا نقش دارد و در سینمای ایران پررنگ است زیرا خصلت این سینما است.

متاسفانه در طول این سالها هنرمندان و اندیشمندان ایران در راس هرم تصمیم گیری اجتماع حضور جدی و فعال نداشتند و همواره در کنارمیدان قرار داشتند. که البته این نوع نگاه درباره هنرمندان نسبت به جوامعی مثل آمریکا که سینماگران در تصمیمگیری کلان اجتماعی به نوعی نقش دارند متفاوت است.  

چرا سینماگران به خواسته رئیسجمهور محبوب خودشان هم توجه نمیکنند؟

مهدی آذرپندار صحبتهای خود را با بخشی از پیام رئیس جمهور به جشنواره فجر سی و دوم آغاز کرد و گفت: پیام رئیس جمهور به فجر و تاکید بر دیدن وجوه مثبت جامعه و حضور امید در سینما نکته مهمی است. اما سوال این است که چرا سینماگرانی که اکثرا هم به انتخاب رئیس جمهور اقبال نشان دادند در فیلمهایشان به این درخواست رئیس جمهور توجهی نمیکنند. این پیام یکی از رسانههای اصولگرا و یا سخنرانی یکی از اعضای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نیست. پیام رئیسجمهوری است که همین سینماگران بیشتر حمایت را از ایشان کردند. اینکه آیا وقت آن نرسیده که کنار تیرگیها، روشنیها را نشان بدهیم و بحث قهرمان که یکی از  نقاط کلیدی است را به سینما بیاوریم.  

فیلمساز نباید با دستورالعمل روبهرو باشد

ابوالحسن داودی در ادامه نشست به تعریف سینمای اجتماعی اشاره کرد و گفت: باید ببینیم چه فیلمی در دیدگاه دوستان فیلم اجتماعی تعریف می شود و ظرفیتها و شاخصههایش چیست. ما در تعریفها دچار اشتباه هستیم بیشترین معضل هم حاصل از همین تفاوت دیدگاه است. این تفاوت دیدگاه کمتر در مواردی به یک دیالوگ ختم شده که بتوان شاخصههای اصلی را در سینمای اجتماعی برجسته کرد که مورد توجه فیلمسازی و تفکر متکی به حاکمیت باشد و هم تعریف متکی بر واقعیات باشد.

داودی به متن رئیس جمهور در جشنواره فجر اشاره کرد و گفت: پیام رئیس جمهور بسیار خوب بود اما سینماگر در عمل با این امر مواجه نیست. نامه قصد نیکو و دلسوزانه دارد اما زمانی کاربردی و قابل اجراست که متکی بر یک جریان و یک فکر متخصص و یا فکر متکی بر عمل باشد. اصولا سینما در وجه عام و سینمای اجتماعی بصورت خاصتر به دلیل گران بودن حرفه و شرایط خاصی که دارد با بسیاری از مناسبات اجتماعی سر و کار دارد و از دیدگاه های مختلف، از افراطی ترین دیدگاه ها تا دیدگاه های سطوح مختلف و...مورد توجه قرار می گیرد.  یک فیلمساز با یک جریان فکری و با یک دستورالعمل روبرو نباید باشد.

وی ادامه داد: اعتقاد دارم سینما و فرهنگ در موضع عام و سینما در موضع خاص از دستورالعمل دور است. حتی اگر دستورالعمل مصلحانهای که رئیس جمهور گفتند، چون سینما و فیلم سینمایی در ارتباط با مخاطب باید متکی بر تاثیرگذاری باشد و تاثیرگذاری به معنای ارتباط تنگاتنگ از دل برآید و بر دل بنشیند. اما اگر شرایطی را به هر دلیل متکی بر جریان قدرت، سرمایه، حمایت و...  به وجود بیاوریم و آن را به عنوان یک فرهنگ و نگاه شکل دهیم، ممکن است در کوتاه مدت اتفاقی هم بیافتد اما در دراز مدت باعث به وجودآمدن چالههای عمیقی بین جریانهای مختلف فکری خواهد شد.

سازنده فیلم «نان و عشق و موتور 1000» در ادامه تاکید کرد: من فیلمسازی هستم که به ارزشهای جامعه اعتقاد دارم و رعایت میکنم اما معناش این نیست که سلیقه ها و ارزش های خود را نداشته باشم. ارزش هایی که به عنوان یک فیلمساز اجتماعی تحت قوانین جامعه معنا می کنم. بنابراین اگر بتوانیم به یک تعریف برسیم و نگاه جامعی را نسبت به سینمای اجتماعی را بیان کنیم میتوانیم از این نظریاتی که گاهی اوقات نظرات سیاه و سفید تبدیل می شود دور شویم.  

بعد از دیدن برخی از فیلمهای جشنواره فجر گذشته باید مرگ موش میخوردی که بمیری!

علی معلم در ادامه نشست به پیام رئیس جمهور اشاره کرد و گفت: رئیس جمهور به عنوان نماینده سلیقه هنری مردم نباید تلقی شود. معاون رئیس جمهور هم در سینما تنها یک مخاطب محسوب می شود. نظر افراد ارزش و عدم ارزش سینما به شمار نمی آید مگر اینکه به دستورالعمل تبدیل شود. فیلمهای سال گذشته جشنواره به گونهای بود که بعد از دیدن آن  باید مرگ موش یا قرص برنج می خوردی که بمیری. این فضای منفی یکباره بروز کرده بود و بخشی از آن به اتفاقات سال 88 بازمیگردد و بی توجهی هایی است که در سیستم در موضع سینما وجود دارد. سینما در کنار نظام نیست و فاصله دارد و بچه خودی محسوب نمی شود و انتظارات بی جایی از سینما داریم.

وی ادامه داد: سینما ابتدا ابزار سرگرم کننده است و در سطح بالاتر وسیله بیان دیدگاههای فلسفی سیاسی و اجتماعی و... است. اما نقد ما مضمونگراست و مسئولین هم مضمونگرا هستند. باید تلقی ما از سینما آن چیزی باشد که آنها میخواهند. مدلی میخواهند که روشنفکرها در آن مضمونیابی کنند یا  تکههایی ارزشی در آن وجود داشته باشد که عده ای دیگر خوششان بیاید.

به عقیده من  فیلم سیاسی مفهوم ندارد. سیاست علم ابزار اداره جامعه است. این سوال که میشود در این حوزه فیلم ساخت یا نه حرف بیهودهای است. معلوم است که میشود اما ما واقعا سینمای سیاسی نداریم. بسیاری از فیلم های خوب سینما در این حوزه طرح مسئله کردند و موفق هستند و فرمگیرا دارند و مورد توجه مخاطب هستند. اما متاسفانه ما سینمای تقلبی و به فرموده داریم . این که فیلم از جایی یا ارگان به فرموده ساخته شود یا به فرمودهی جشنواره ها ساخته شود هر دو تقلب است. سینما در شرایط حقیر نگه داشته شد. در زمان قبل از انقلاب سینما سرگرمی صرف برای قشر کارگری و سطح پایین بود، البته فیلم هایی که جدای از مردم برای نظام شاهنشاهی و  فستیوالی خارجی ساخته می شد هم وجود داشت. بعد از انقلاب هم همین مسیر ادامه پیدا کرد و به همین دلیل سینما تبدیل به صنعت و سودآور نشد و همیشه دستش جلوی دولتها و نهادهای  قدرت دراز بوده است زیرا باید  سرمایه تولید فیلم تامین شود.

در این میان گاهی اوقات نهادهای فرهنگی خوش سلیقه بودند فیلم خوب ساخته شد و بسیاری اوقات اینگونه نبود. برخی از کارگردانان هم که جایگاه از قبل ساخته شده دارند و کرسی دارند. هرچی بسازند بفروشد یا نفروشد کرسیشان را دارند. اشراف بعد از انقلاب هستند. فیلمساز باید با مخاطب ارتباط داشته باشد. اما برخی فیلم اکران هم نشود باز هم فیلم می سازند. روش جدید هم این است که اجازه نمیدهند فیلم  شکست بخورد. بلیت می خرند. همه چیز  تقلبی است، حتی  آمارهای فروش هم تقلبی است.  این را می توان از اقبال مردم در  نمایش خانگی متوجه شد. در طبیعت سینما دخالت کردیم و به جایی رسیدیم که سینما  مورد توجه کسی نیست.

وی درباره برخی از فیلمها تاکید کرد: برخی از فیلم ها که مورد هجوم و حمله است توسط رسانه ها  قهرمان میشوند. این فیلمها  اصلا بزرگ و به یادماندنی نیستند. طبیعت سینما وقتی جاری شود امید را خواهیم دید. اما ما سینمای شورانگیز را نخواستیم و با آن مسئله داشتیم با قهرمان مقابله کردیم. در دهه شصت اصلا با قهرمان مقابله میشد. جریان چپ هنوز مخالف قهرمان فردی است، مخالف امید است. مسیر طبیعی سینما این است که گروه فیلمسازی به یک پالودگی در مواجهه با تماشاگران برسند.  سینما در امور  مربوط به امنیت ملی و سیاستهای کلان ما جایگاه ندارد زیرا راهش ندادیم. بخش بزرگی  از سینمای ما تقلبی است و با مردم به مفهوم گسترده در ایران  ارتباط ندارد. به مخاطب خارج از کشور هم که اساسا فکر نمیکنیم. بعضی مواقع بخشی از توجه به محافل خاصی از سینما است  که در سبد فستیوال جا دارد، قابل ارزش هم هست اما تبدیل به بدنه و ساختار اصلی سینما نمیشود. ما در طبیعت مداخله کردیم. سینما بنیان اقتصادی مشخصی ندارد و هیچ وقت به فیلمساز قدرت ندادند به شکل خود انگیخته بیاید و کار کند.

حتی فیلمهای با پایان خوش متهم به سفارشی بودن میشوند

مهدی آذرپندار با اتکا به ارایه آمار فروش فیلمها به پسزدگی مخاطب به فیلم های افسرده اشاره کرد و گفت: مخاطب از سینمای  افسرده خسته شده است. این بخشنامه نیست. ما هم میگوییم دستورالعمل در سینما کارایی ندارد اما فیلمسازها حدیث نفس روی پرده میآورد و مخاطب این فیلمها را پس میزند. مردم چند درصد فیلمهایی که با حمایت و بودجهی دولتی اجازه اکران در یک گروه خاص گرفتند را میتوانند تحمل کنند. فیلمی مثل اشباح که مربوط به یکی از اساتید دوستان است را چرا مردم نمیبینند.  کار به جایی رسیده که اگر فیلمی پایانش خوش باشد یا نور امیدی داشته باشد متهم به حکومتی و سفارشی بودن میشود.

وی ادامه داد: متاسفانه این بحث از حوزه آموزش ما شروع میشود. افرادی اساتید سینمای جوان ما هستند که فیلمسازان گروه هنر و تجربهاند و فیلمهایی میسازند که تنها القاءکننده افسردگی و رخوت است. اگر معتقدیم سینمای آمریکا سینمای صنعتی است چرا به تجربیات این سینما توجه نمی کنیم. فیلمهایی که دارای قهرمان و  پایانخوش است در سینمای آمریکا مورد توجه است. اقایان اشاره کردند که سینما باید با مردم ارتباط داشته باشد اما فیلمساز مهم کشور ما آقای کیارستمی است که فیلمهایش  اینقدر بیمخاطب است که بروید ببینید پس از اکران فیلم شیرین مردم در سینما چه واکنشی داشتند.  

افزایش بیاخلاقی در جامعه روی سینما تاثیرگذار است

ابوالحسن داودی در بخش دیگری از نشست تاکید کرد: متاسفانه در جامعه ما آسیب پذیرترین بخش فرهنگی سینما است زیرا ماهیت لخت و  عریان در ویترین شیشهای قرار دارد. سینما که عنصر اینچنینی و  مورد آسیب است باید به شکل منصفانه دیده شود.  این به این معنا نیست که نقطه نظرها شبیه هم باشد اما باید بقیه مسایل هم دیده شود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که  رشد بیاخلاقی نسبت هندسی یافته نه حسابی. عدم مسئولیت پذیری، احترام به قوانین شهری و... این نسبت رشد که نسبت به بقیه کشورهای دنیا رشد عجیبی داشته نشان از یک بیماری اجتماعی است. اما  اتهام روی چیزی به نام سینما قرار گرفته که لخت و عریان در ویترین شیشه ای قراردارد و هر حرکت آن زیر ذره بین هر آدم منصف و غیرمنصف است.

وی به تعریف فیلم اجتماعی اشاره کرد و گفت: بسیاری از فیلمهایی که در این جلسه نام برده شد از نگاه من فیلم اجتماعی نیست. فیلم اجتماعی تعریف اولش این است که از واقعیتهای جامعه برآید و مخاطب اصلی آن مردم باشد. برای این ارتباط هم اول باید تاثیرگذاری داشته باشد. پیام و تاثیرگذاری دو مفهوم مختلف است. تاثیرپذیری جدای از پیام است. اصغرفرهادی بخشی از واقعیت جامعه را گرفته و  بدون دخل و تصرف به عنوان نظر خودش ساخته و ارایه داد. سینمای نسبتا استانداردی که ارتباط اصلی را با مردم برقرار می کند و در  اسکار  هم موفق می شود. نباید شرایط اجتماعی را از ساخت فیلم اجتماعی جدا کرد. به عقیده من حذف کردن صورت مسئله که با عدم شناخت صورت می گیرد غلط است. و هیچ گاه مناسبات به جایی نمی رسد و دیالوگ منطقی رخ نمی دهد. فیلمساز اجتماعی پزشک جامعه نیست. کسی است تشخیص درد و عارضه را می دهد مسئول و مدیر هستند وظیفه دارند دردها را بشنوند و جامعه را تسکین  دهند. حیطه مسایل اجتماعی باید در کارمن درام سرگرم کننده و رابطه با مردم برقرار کند و از آنها انرژی بگیرد.

باید بگذاریم مناسبات سینما به صورت طبیعی پیش برود

علی معلم در ادامه نشست گفت: باید بگذاریم مناسبات سینما به صورت طبیعی پیش برود. فیلمساز فیلم بسازد و در گیشه شکست بخورد. عقل  اقتصادی این سینما پاره سنگ برمیدارد. بخش بزرگ مخاطب ما زیر سن 17 سال است اما ما روی او سرمایهگذاری نمیکنیم. سینمای سفارشی نگذاشته سینمای طبیعی جاری شود. سینماگر باید پاسخگو باشد. ما به دولت وکالت فرهنگی ندادیم. و هیج جای دنیا نمی دهد. دولت توسط مردم استخدام میشود برای اینکه زمینههایی که لازم است فراهم کند تا گروه های  اجتماعی فعالیت کنند. فعالیت ما فقط هشدار اجتماعی است و پالوده سازی  باید صورت گیرد. باید همه گروه های فکری و اجتماعی نظر بدهند. سینمای خوب طبعا از یک جریان طبیعی و عرضه و تقاضا به وجود خواهد آمد.

چرا باید فیلمی با موضوع «زنای محارم» ساخته شود و این به جامعه تمیم داده شود؟

مهدی آذرپندار نیز در ادامه نشست به سینمای اجتماعی وعدم توازن در این سینما اشاره کرد و گفت: توازن در سینمای اجتماعی به هم ریخته و مردم از معادلات خارج شدهاند. افسردگی در سینمای ما ژست شده و پز فیلمساز این

است که مردم فیلم را نفهمند و آن را پس بزنند. آموزش هنر ما دست افرادی است که خود در سینمایشان افسردگی را رواج می دهند. در حالی که امید حق مردم است/ فیلمساز باید هشدار بدهد و تلنگر بزند اما نور امیدی را هم نشان بدهد.

محمدرضا رضاپور در خاتمه نشست گفت: در تعریف  آقای داودی دو شرط اساسی ذکرشد علوم انسانی جامع  را باید در نظر گرفت و تکثرگرایی را لحاظ کرد، اما بعضی از موضوعات را تنها فیلمسازان معدودی میبینند و در مدیومی به وسعت سینما تعمیم میدهند من از تعریف موضوع برخی از این فیلمها شرم دارم اما باید پرسید که زنای محارم در جامعه ما چقدر وجود دارد که باید در مدیوم سینما مطرح شود و مردم آن را ببینند. مردم بعد از دیدن برخی از فیلمها هاج و واج میمانند.

مشکل در تعاریف اولیه اتفاق میافتد. ما مردم را تعریف نکردیم. بله باید سینماگر بیواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کند. مثلا کاش فیلم یک خانواده محترم در بهترین سینما اکران میشد و سازنده آن که فیلمی اجتماعی در بستر دفاع است بین مردم حضور داشت و مردم اجازه داشتند به هر وسیله ممکن  نظر خود را اعلام کنند. ما طرفداریم فیلم خاصی که امروز نقل محافل است اکران شود به شرطی که آقای ایوبی واسطه گری نکند و مردم بیواسطه نظرشان را به سازنده اعلام کنند.

رضاپور ادامه داد: جز این باید به این موضوع هم اشاره کرد که دوستان میگویند باید به فیلمساز اعتماد کرد اما مدیر فرهنگی به فیلمسازی که ادبیاتش شبیه رئیس صنف لاستیکفروشهاست و داد میزند که کسی از مادر زاده نشده که فلان کند چرا باید اعتماد کند. تصویری که چننی شخصیتی از جامعه ارائه میدهد چه خواهد بود و چرا باید به او العتماد کرد؟

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار