به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «سیدرضا اورنگ» فعال پیشکسوت رسانهای و مدرس سینما در بخش اول گفتوگو با دفاعپرس، اهداف سازمان سینمایی در اکران فیلم «خانه پدری» و ضعفهای سینمای ایران را تشریح کرد و در ادامه این گفتوگو به اهمیت و جایگاه قهرمان در سینمای پرداخت که ماحصل آن را در ذیل میخوانید.
دفاعپرس: شما معتقدید مشکلات امروز سینما به دلیل عدم وجود قانون مصوب مجلس شورای اسلامی است. با این اوصاف جنابعالی اگر بخواهید تعریفی از سینمای جمهوری اسلامی ارائه کنید که همه جوانب اعم از رضایت مخاطب و دیانت مردم و آرمانهای انقلاب را درنظر گرفته باشد چه تعریفی خواهید داشت؟
وقتی شما یک چارچوب به اسم جمهوری اسلامی دارید، اگر داخل این چارجوبها فیلم بسازید و از آن فراتر نروید، یعنی این موارد را رعایت کردهاید و فرقی ندارد که فیلم کمدی باشد یا دفاع مقدس. مهم این است که شما به عنوان فیلمساز تخطی نکردهاید و آسیب نزدهاید. مخاطب از سینما یک بسته میخواهد که انواع و اقسام فیلمها را داشته باشد تا خودش انتخاب کند اما ما حق انتخاب برای مخاطب قائل نیستیم درحالی که هالیوود انواع فیلمها میسازد و نسبت به هیچ مخاطبی بی تفاوت نیست و برای همه فیلم دارد اما ما در سینمای ایران تنها به چندتا فیلم محدود اکتفا کردهایم و انتظار داریم همه مردم این فیلمها را ببینند.
اما وقتی در حوزه فرهنگ، سینما و تئاتر قانونی داشته باشید که مصوب مجلس شورای اسلامی باشد، دیگر کسی تخطی نخواهد کرد و مورد نظر جمهوری اسلامی هم فیلم خواهد ساخت و فرقی ندارد که فیلم طنز باشد یا دفاع مقدس، بلکه همه در یک چارچوب کار میکنند و فیلمسازان اجازه نمیدهند خارج از چارچوب، کاری تولید شود.
قوانین سینمایی سلیقهای و تفسیرپذیر هستند
هالیوود برای تهیه کننده و کارگردان مکتوب نوشته است که شما این کارها را انجام ندهید. قوانین آنها سلیقهای و تفسیر شدنی نیست؛ آییننامهای که امروز در سازمان سینمایی وجود دارد تفسیر شدنی است. مثلا در خصوص فیلمها گفته است فیلمها خشونتآمیز نباشد، این قابل تفسیر است چراکه یک فیلم از نظر من خشونت آمیز است اما از نظر شخص دیگر چنین نیست.
قبل از انقلاب اسلامی و حتی در دوره رضاشاه، اولین قانون سینما نوشته شد و از همان زمان یکسری فیلمها مانند مستندی که آلمانیها درخصوص راهآهن شمال ساختند، ممنوع بود چراکه کشورمان را خیلی بدبخت نشان میداد. مسوولین در آن زمان یک قانون خیلی مشخص نوشتند و آمده بود که فیلم درباره رضاشاه نباشد؛ دیگر نگفته بود خوب باشد یا بد. تنها تاکید کرده بود که فیلمهای سیاسی نباشد و با خانواده سلطنت کاری نداشته باشید. 70 سال پیش کاملاً مشخص نوشته بودند که چنین فیلمهایی نباشد و اگر کسی موارد تذکر داده شده را رعایت نمی کرد، فیلماش مجوز نمیگرفت.
از نظر من ما نباید برای پروانه ساخت شورا تعیین کنیم بلکه یک چارچوب قانونی مشخص شود که محکم باشد و قابل تفسیر شدنی نباشد. قانون ردهبندی فیلمها قابل تفسیر است؛ بچه 8 ساله با 9 ساله چه فرقی دارد؟ در جمهوری اسلامی مگر فیلم بدساخته میشود که محدودیت سنی اعمال شده است؟ درخصوص خشونت و حرفهای بد ممکن است کسی یک حرف را بد بداند اما شخص دیگری چنین تلقی از آن نداشته باشد که همین موارد باعث اختلاف میشود ولی اگر گفته شود مطلقاً حرف بد در فیلم نباشد، تکلیف همه روشن خواهد شد.
ما همیشه در قوانین جایی را برای تفسیر قرار میدهیم؛ شخص مسوولی مطرح میکند که نظر من چنین است که این کار انجام شود. نظر او محترم است اما نظر او قانون نیست باید طبق قانون عمل شود و کسی نمیتواند نظری خلاف قانون داشته باشد. امروزه همه مسوولین خارج از چارچوب کار میکنند؛ با این وضعیت کارگردان و تهیه کننده نیز تمایل دارند خارج از چارچوب باشند لذا در قدم اول باید مسوول درست باشد و سپس قانون مشخصی وجود داشته باشد، فیلمساز نیز همسو خواهد بود.
بسیاری از آسیبهایی که به سینمای ایران وارد شد، توسط کسانی صورت گرفت که به بهانهی سینمای دفاع مقدس وارد کار شدند. آنها را به عنوان خط شکن وارد سینمای دفاع مقدس کردند چراکه شخص دیگری جرات چنین کاری را نداشت و به سینما آسیب زدند اما شخصی مانند کیانوش عیاری هیچگاه به سینما آسیب نزده است. او با سریالی که درخصوص دکتر غریب ساخت، مردم را با این شخصیت آشنا کرد. آدمهایی مانند خسرو سینایی ضربه نمیزنند چراکه کار خودشان را انجام میدهند و با سیاست کاری ندارند. چرا خسرو سینایی سالهاست فیلم نساخته است و کسی به او کار نمیسپارد؟ این آدمها از دو جهت آسیب میبینند، یکی محدویتهایی که برایشان ایجاد میکنیم و دیگری آدمهای دیگری هستند که به عنوان دوست این شخصیتها را در روبروی جمهوری اسلامی قرار میدهند.
قانون برای کسی محدودیت نمیآورد چراکه ما نمیتوانیم به کسی بگوییم چنین فکر کن اما میتوانیم بگوییم در چارچوب قانون فیلم بساز چراکه در تمام دنیا قوانین و چارچوب خاصی برای فیلمسازی وجود دارد. البته وقتی فیلمسازان بزرگی همانند کیانوش عیاری و خسرو سینایی یا بهرام بیضایی وجود دارند، دیگران به چشم نمیآیند لذا طبیعی است که کسانی تلاش کنند که اینها از رده خارج شوند تا خودشان به چشم بیایند. این مسئله تنها به بخش دولتی مربوط نیست بلکه سینماگران نیز خودشان با هم درگیر هستند و تئاتریها نیز چنین وضعیتی دارند و سایر هنرها نیز چنین است. یعنی بیشترین درگیری هنرمندان در یک رشته، با خودشان است. و تا وقتی چنین درگیریهایی وجود دارد، کسانی وارد میشوند و ضربه میزنند.
ما با اشخاص کار نداریم اما اگر قانون مشخصی داشته باشیم همه میتوانند در چارچوب آن قانون وارد شوند و فیلم بسازند و آن قانون وابسته به جمهوری اسلامی است. تاکید میکنم نوع فیلم فرقی ندارد و مهم رعایت قانون است. اگر قانون رعایت شود، هیچ اتفاقی رخ نمیدهد اما ما تاکنون قانون نداشتهایم و قانون مشخصی به فیلمسازان ندادهایم و آنها تکلیف خودشان را نمیدانند.
دفاعپرس: این مباحث برای تلویزیون نیز صدق میکند یا معتقدید این قوانین فقط مختص به سینماست؟
تلویزیون هم چنین است؛ یک موضوع امروز در تلویزیون اولویت است و هفته بعد طرحی به آنها ارائه میکنید و مطرح میشود که اولویتهایمان عوض شده است! یعنی چه که اولویتها عوض شده است؟ مگر فعالیتهای رسانه ملی کوتاه مدت است؟! در شورای تلویزیون نیز آدمهایی هستند که اگر کاربلد هستند، کاری به این موضوعات ندارند و فقط حقوقی دریافت میکنند و احساس مسوولیت نمیکنند. واقعاً اگر شخصی همانند خسرو سینایی یا آدمهای دیگری در چنین جایگاهی باشد، اجازه تولید چنین سریالهایی را خواهند داشت؟ اشخاصی در این جایگاه هستند که کارهای ضعیف تولید میشود و تلویزیون و سینما ضعیف میشود. ذائقه بینندههای ما در دهه 60 خیلی بالا بود. آنها هر چیزی را قبول نمیکردند و امروزه اینقدر ذائقه ضعیف شده که همه هم میگویند میدانیم فیلمها ضعیف شده است اما با وجود ضعفهای آشکار در آثار، تولیدات تلویزیون را نگاه میکنند.
ما کیفیت و کمیت را در کنار هم میخواهیم که اشتباه است؛ اگر سینمای ایران در سال یکهزار فیلم تولید کند افتخار نیست بلکه یک فیلم خوب در جهان داشته باشید، افتخارآمیز است. ما امروز به سینمای هند میخندیم درحالی که سینمای هند باید به سینماگران ما قهقهه بزند. سینمای هند از لحاظ تکنیک و تدوین خیلی پیشرفت داشتهاند و فاصله آنها با ما خیلی زیاد است درحالی که آنها سالهاست مخاطبین هندی زبان را حفظ کردهاند درحالی ما چنین وضعیتی ندارم و تنها معتقدیم باید همه فیلمهای ما را ببینند. امروزه وضعیت به گونهای است که بسیاری از کارشناسان سینما که روزگاری سینما را به مدرسه ترجیح میدادند دیگر به دیدن فیلم نروند.
دفاعپرس: تولید فیلم به ویژه سریال درخصوص چهرههای برجسته ملی تا چه اندازه میتواند در شناساندن آنها و همچنین ایجاد فرهنگ مبتنی بر غرور ملی مثمر ثمر باشد؟
هر کشوری برای خودش قهرمان ملی دارد. آمریکا چون قدمت ندارد، به همین خاطر هالیوود شروع به قهرمانسازی میکند و سوپرمن و مردعنکبوتی را به عنوان قهرمانان غیرواقعی میسازد و مطرح میکند که این قهرمانها، قهرمان ما هستند. سینمای آمریکا قهرمانی به اسم زاپاتا ساخته است که این شخصیت قهرمان مکزیک است. از همان روزهای اول که سینما آمد، نقش قهرمان مهم شد. دیده شد که مخاطب قهرمان را دوست دارد چراکه آدمها درون خودشان ضعفی را احساس میکنند که وقتی یک آدم قوی میبینند او را به عنوان پشتیبان تلقی میکنند و با او همراه میشوند. سینما از این استفاده کرد و فرهنگ و غرور ملی کشورها را حفظ کرد.
ما قهرمانان بزرگی در طول تاریخ در ایران داشتهایم، بعد از انقلاب و در دوران دفاع مقدس نیز قهرمانان زیادی وجود دارند، اینها همه در یک راستا هستند. ما قهرمانان افسانهای زیادی در شاهنامه داریم که کسی نتوانسته یکی از آنها را بسازد. شاهنامه واقعاً کتاب عجیبی است که به فیلمساز دکوپاژ میدهد و مختصات او را نشان میدهد و فیلمنامه نویس احتیاجی به دکوپاژ نوشتن ندارد.
لذا همه کشورها به دنبال غرور ملی هستند، جنگ و هر اتفاقی که در دنیا رخ میدهد یک حرکت جمعی است ولی برخی آدمها در این حرکت جمعی جلودار هستند. مثلاً در یک دوره میرزاکوچک خان جنگلی و رئیسعلی دلواری وجود دارد. دلواری در فیلم دلیران تنگستان که از لحاظ تکنیکی خیلی ضعیف بود، خیلی تاثیرگذار بود. اگر این سریال نبود ما هیچ وقت رئیسعلی دلواری را نمیشناختیم. فیلم ساده بود و خوب و تاثیرگذار بود. در این فیلم مخاطب به ضعفهای تکنیکی توجه نمیکند، چرا؟ چون مردم به قهرمان خودشان نگاه میکنند و در کنار این قهرمان آدمهای دیگر و دشمن وجود دارند که درام را شکل میهند و مردم خوششان میآید.
مردم در فیلم اکثراً تابع قهرمان، شخصیت اول و قصه هستند؛ اگر اینها درست باشند، مردم به ایرادات نگاه نمیکنند. فیلمهای هالیوودی ایرادات زیادی دارند اما به قدری در جریان فیلم اتفاق رخ میدهد که شما به ایرادات نگاه نمیکنید. سینما بدون قهرمان معنی ندارد؛ در یک فیلم کلاسیک قهرمان محوری مانند شین یکسری آدمها با قهرمان همراه میشوند و مخاطب نیز همذاتپنداری میکند.
حالا در سینما و تلویزیون ما دراین خصوص کارهایی میشد که همه ضعیف بود. بعد از انقلاب شاهد سربداران بودیم؛ این فیلمها موفق بودند چراکه توانسته بودند برههای از تاریخ را نشان دهند چراکه تاحدودی شخصیتها را معرفی میکردند اما کم کم دراینباره رو به ضعف رفتیم و فکر کردیم اگر همین طور قهرمان در سینما و تلویزیون نشان دهیم، کار مهمی انجام دادهایم درحالی که ضربه زدیم.
نمونه این مسئله در سینما را ذکر کنم. ما تا زمانی که در فیلمهای جنگی نمیدانستیم این داستان درباره کدام فرمانده است، فیلم را قبول میکردیم. «پرواز در شب» بهترین فیلم جنگی ماست چراکه تاثیرگذار است و حس را به مخاطب منتقل میکند. در این فیلم یک فرمانده گردان وجود دارد که قهرمان است ولی قهرمانی که مردم او را نمیشناسند.
فیلمهای ما به قهرمانان ملی ضربه زده است
وقتی میخواهیم درباره شهید همت فیلم بسازیم، این شهید همت برای مردم جایگاهی دارد، اگر بخواهیم از او فیلمی بسازیم باید جایگاه او را بالاتر نشان دهد یا حداقل بتواند او را در آن رده نگه دارد. چمران قهرمان ملی است اما ما با ساخت فیلم، به او آسیب میزنیم. ما نباید به سراغ این شخصیتها برویم یا اینکه بتوانیم آنها را بهتر نشان دهیم و تماشاچی فیلم را قبول کند. با فیلم «چ» تماشاچی قبول کرد که شهید چمران قهرمان است یا ضد این اتفاق افتاد؟
در یک فیلم مستند که درباره شهید همت ساخته شده بود، تنها با همسر او مصاحبه انجام شده بود اما این فیلم خیلی تاثیرگذار بود، چرا؟ چون ما وجه دیگری از شهید همت، یعنی خانواده او را میدیدیم. مثلاً همسرش میگفت وقتی همت مریض میشد، چقدر برای او ناراحت میشد و اگر کمی دیر به خانه میآمد چقدر پشت در منتظر او بود. ما هیچ موقع این وجه شهید همت را ندیده بودیم. در این مستند ما با وجوهی از شهید آشنا شدیم که در فیلم داستانی رخ نمیدهد چراکه بازیگران ما نمیتوانند چنین نقشی را بازی کنند.
سینما این است که حس را منتقل کند؛ حس فقط گریه و خنده نیست بلکه باید حس ترس و ترحم و خنده و گریه را در کنار هم داشته باشیم.
انتهای پیام/ 121