به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، سردار سرتیپ دوم پاسدار «محمود باقرزاده» از جمله فرماندهان دفاع مقدس است که در عملیات بیتالمقدس حضور داشته و بهعنوان فرمانده گردان شهید صادق توسلی دوشادوش دیگر رزمندگان در خلق حماسه سوم خرداد نقشآفرینی کرده است. این فرمانده دلاور خراسانی در عملیات بدر از ناحیه دو چشم به شرف جانبازی نائل میشود.
سردار باقرزاده در آستانه فرارسیدن سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر، به بازخوانی خاطرات عملیات بیتالمقدس پرداخته که در ادامه میخوانیم.
اخلاص؛ معیار دوستداشتن بیشتر
هر کس تعبد خاصی داشت، زبانزد بچهها میشد و زمانی که به درجه اخلاص میرسید، دوست داشتنیتر میشد. اصلاً هر کس که بوی شهادت میداد، دوست داشتنیتر بود؛ مثل حسن.
بعد از فتح اول عراقیها، در ادامه مسیر و تنها با فاصله ۱۰ متری خط دشمن، عراقیها با چهارلول او را به رگبار بستند.
پیشرفتهترین سلاحی که برد زیاد و قدرت کالیبر بالا و صدای رعبآوری داشت. حسن در مقابل چشمان ما به شهادت رسید. از آنجا که اگر اسلحهای از دست رزمندهای بر خاک افتاد، رزمنده دیگری آن را برمیداشت، در فرصتی اندک مسئولی جدید از بین نیروها انتخاب کردیم. این سازماندهی مجدد بر عهده محمد صفری بود.
جانشین عملیات تیپ
یک هفته بعد از مرحله اول عملیات بیتالمقدس، مرحله دوم عملیات شروع شد. آقای قالیباف بهعنوان مسئول عملیات تیپ انتخاب شد و من جانشین ایشان شدم. طرح عملیات از قبل مشخص شده بود. ما از محور ایستگاه حسینیه-کوشک حرمت را آغاز کردیم. در مرحله اول بچهها تقریباً به دژ خودمان رسیده بودند و قرار شد بعد از آن مسیر را ادامه دهیم، چرا که دژ خرمشهر در ادامه دژ عراقیها تا پاسگاه شلمچه کشیده شده بود.
عملیات مرحله به مرحله انجام میشد اما چون بچههای شناسایی با عجله منطقه را شناسایی کرده و نتوانستند مسیرهای درست را مشخص کنند، یکی از گردانهایمان مسیری را به اشتباه رفت. در ادامه عملیات گردانهایی که به دژ عراقیها رسیده بودند، چون جناح راستشان به هدف نرسیده بود، دچار تزلزل شدند. جابهجایی به کندی صورت گرفت و پشتیبانی هم نداشتیم. از طرفی این حرکت، حرکتی کوچک در حد تیپ و ایذایی بود برای سردرگم کردن دشمن تا بقیه نیروها در آزادسازی خرمشهر بهتر عمل کنند.
گروه ویژه موتورسواران
در مرحله دوم عملیات گروه موتورسواران در ایستگاه حسینیه به فرماندهی «حجت زرینی»- یکی از فرمانده گردانهای مرحله اول شکل گرفت که معروف به گروه ویژه شد.
این گروه از امکاناتی مانند آرپیجی که از خود عراقیها به دست میآوردند، بر علیه دشمن و برای شکار تانکهای دشمن استفاده میکردند.
حالوهوای نقطه رهایی
بچههای رزمنده در سختترین شرایط هم فرصتهای راز و نیاز را از دست نمیدادند. وقتی گردان پشت خاکریز رسید و منتظر رمز عملیات بود، دیدم هر کدام از رزمندهها در جایی ایستاده و مشغول راز و نیاز با معبود شدند.
یکی نماز میخواند و دیگری دست به دعا برداشته بود، یک نفر قرآن کوچک جیبیاش را گشوده و زیر لب نجوا میکرد و دیگری وصیتنامهاش را مینوشت. بعضیها حتی در آخرین لحظات هم دست از شوخی بر نمیداشتند.
انتهای پیام/