در گفت‌و‌گوی دفاع پرس با "ابراهیم بهزادپور" مطرح شد؛

مسجد جوادالائمه(ع)؛ از اجرای تئاتر "گندم‌های خونین" بهزادپور تا کلاس‌های داستان نویسی امیرحسین فردی

"ابراهیم بهزادپور" از روزهایی می‌گوید که مسجد جوادالائمه(ع) تهران مرکز انجام فعالیت‌های فرهنگی و هنری بوده است. اجرای تئاترهای مختلف، سرود و برگزاری کلاس‌های داستان نویسی بخش‌هایی از فعالیت‌های جوانان دهه 50 و 60 این مسجد بوده است. جوانانی که در روزهای سرنوشت ساز جنگ نیز در جبهه‌ها حضور پیدا کردند.
کد خبر: ۴۸۱۵۳
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۱ - 14June 2015

مسجد جوادالائمه(ع)؛ از اجرای تئاتر

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- مهدیس میرزایی، محمد حسن جعفری: همین بیست، سی سال پیش هر وقت که دلت میخواست میتوانستی به مسجد بروی. این روزها مساجد شکل نمازخانه گرفتهاند. مساجدی که بیشتر وقتها درهایشان قفل است. روزی مساجد محل تصمیمگیریهای بزرگ، قضاوتها و امور فرهنگی و هنری بود. درب مساجد همیشه به روی مردم باز بود و مردم برای حل مشکلاتشان به آنجا رفت و آمد داشتند.

وقتی جامعهمان مدرن شد و خود را از برخی قید و بند رها دیدیم، دیگر مسجد، نمازخانهای شد که فقط وقت اذان دربش باز است. گذشت، زمانی که بازار در حاشیهی مسجد درست میشد و بازاری قبل از کسب روزی، مکاسب میخواند. طلبه و دانش آموز در کتابخانهها و شبستانهای مساجد کسب علم میکردند. بهترین کتابها و علمها را در مساجد مییافتی. بهترین اساتید را در مساجد مییافتی. روحانی مسجد، مرجع حل اختلاف مردم بود. برای جوانان در کار خیر پیش قدم میشد، دست فتاده و در راهماندهای را میگرفت. کسی غصهی تنهایی و بی کسی را نداشت، همه با هم بودند.
 
اینها داستان و خیال نیست. واقعیتیست که تا بیست، سی سال پیش نیز در جامعهی ما بوده است. مسجد خانهی خدا، خانهی امت مسلمان بود. میخواستی کتاب بخوانی، به کتابخانه مسجد سری میزدی. میخواستی کار فرهنگی و هنری انجام بدهی، در مسجد پایهگذاری و اجرا میکردی. میخواستی نمایشگاه و نگارخانه برپا کنی، محلش مسجد بود. میخواستی به جبهه اعزام شوی، محلش مسجد بود. میخواستی آموزش نظامی ببینی، محلش مسجد بود. همه چیز حول مسجد بود اما امروز چرا اینها کمرنگ شده است؟
 
باید دوباره به مسجد بازگردیم. وقتی که خود را از مسجد جدا کردیم، مشکلات را به زندگیمان گره زدیم. اگر ادعای جامعهی اسلامی داریم، مسجد باید کانون فعالیتهای اجتماعی باشد. باید به مسجد بازگردیم.
 
از این رو با ابراهیم بهزادپور از قدیمیهای مسجد جوادالائمه که در 30 متری جی واقع است و کانون فعالیتهای انقلابی، فرهنگی و هنری در سالهای نخست انقلاب اسلامی بوده است، به گفتوگو نشستیم.

روحانی مسجد، محور فعالیتهای انقلابی و فرهنگی بود

* فعالیتهای مسجد جواد الائمه از چه زمانی آغاز شد؟

فعالیتهای مربوط به مسجد جواد الائمه، را به لحاظ زمانی میتوان به قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرد. قبل از انقلاب همزمان با خیزش و خروش مردم مانند سایر مساجد فعالیتهای خود را آغاز کرد.

رهبری این فعالیتها، توسط کسانی صورت میگرفت که به اسلام و انقلاب تعهد داشتند که از جمله میتوان به امام جماعت مسجد جواد الائمه مرحوم حاج آقای مطلبی اشاره کرد که شرایط را برای فعالیتهای انقلابی آماده میکرد. وی از ایدهها و نظرات بچههای مسجد نیز استقبال میکرد.

امام جماعت در فعالیتها نقش محوری را ایفا میکند، زیرا شاخص بودن منطقه و مسجد به خاطر حضور افراد تاثیر گذار است. برای مثال، ببینید مسجد هفت تیر در یک مقطع زمانی  بسیار مورد توجه بود، زیرا افراد شاخصی در آنجا فعالیتهای تاثیر گذاری را انجام دادند.

در مسجد جواد الائمه نیز پتانسل اولیه انجام این فعالیتها به خاطر حضور حاج آقای مطلبی بود.

از محلهی ما تا مسجد جوادالائمه فاصلهی کمی بود لذا برادرم "بهزاد بهزادپور" در این مسجد فعالیت میکرد، به تبع من نیز وارد این مسجد شدم. از دیگر کسانی که در این مسجد کار فرهنگی انجام میدادند، می توان به فرج الله سلحشور، حسین یاری، شهید حبیب غنی پور، مرحوم امیر حسین فردی، حبیب والی نژاد و... اشاره کرد که قبل از انقلاب فعالیتهای خود را آغاز کرده بودند.

تئاتر "حجر بن عدی" مقدمهی "گندمهای خونین"

*فعالیت هنری مسجد در چه سطحی بود و چه کارهایی در آن انجام میشد؟

یکی از کارهایی که در این مسجد و قبل از انقلاب صورت گرفت، اجرای تئاتر "حجر بن عدی" توسط آقای سلحشور بود که این تئاتر با حمله گاردیها به پایان رسید و بهم خورد.

این تئاتر باعث شد که بهزاد، "گندمهای خونین" را بنویسد. تئاتر "گندمهای خونین" در دو مرحله اجرا شد. اولین بار که این تئاتر اجرا شد، در شبستان مسجد اباذر تهران بود که آنجا نیز منجر به درگیری با گاردیها شد و صحنه تئاتر بهم خورد. اما بار دوم در شهرستانها از جمله قم، سمنان و در قصر فیروزه نیروی هوایی ارتش به اجرا در آمد.

با انجام این گونه فعالیتها بود که میان بچهها ارتباط برقرار شد و در واقع گروه پایهگذاری شد. این گروه دارای پتانسیل قوی بود اما امکانات کمی در اختیارمان بود.

این عکس، یکی از آن عکسهایی است که از تئاتر گندمهای خونین به یادگار دارم. در این کار من نقش یک روحانی را داشتم در کنار من آقای حبیب الله والی نژاد که هم اکنون مدیرگروه حماسه و دفاع شبکه یک است، ایستاده است. از گروه تئاتری که داشتیم، تنها حسین یاری توانست یک بازیگر حرفهای شود.

* تئاتر دیگری هم برگزار شد؟

تئاتر دیگری که در مسجد کار شد، تئاتر "رها شدم یا حسین" بود که اخوی بنده، بهزاد بهزاد پور آن را نگاشته بود. این تئاتر در واقع داستان فردی بود که به دنبال رها شدن از نفسانیات بود. در واقع جنگ بین حق و باطل ذهنی را تداعی میکرد. این تئاترهم در مسجد برگزار شد که یکی از بازیگران آن به نام فرهاد بجنوردی از بچههای مسجد ولیعصر(عج) بود که در دفاع مقدس به شهادت رسید.  

این عکس هم مربوط به گروه سرود مسجد است. در این عکس، محمد علی پور رضا، شهید عبدالله ریاضی که در عملیات بدر به شهادت رسید و شهید اسدالله کیانی که در عملیات فتح خرمشهر به شهادت رسید از سمت چپ ایستادهاند. این گروه سرود تنها در داخل مسجد فعالیت میکرد و هیچ وقت فرصت نکرد فعالیتی در بیرون داشته باشد.

مسجد محلی برای اجرایی شدن اعتقادات

* جنگ و شروع آن چه تاثیری بر فعالیتهای هنری مسجد داشت؟

شروع جنگ تحمیلی فصل تازهای را در مسجد جوادالائمه رقم زد. تقریباً با شروع جنگ، همه به سمت جبهه روانه شدند. این در صورتی بود که با شروع بمبارانها سن بچهها اجازه حضور آنها در جبهه را نمیداد. میتوان گفت فعالیتهای ما در دوران جنگ وابسته به شرایط بود و با رفتن ما به جنگ متوقف میشد. اما فعالیتهای داستان نویسی همچنان در مسجد پابرجا بود.

یکی از محافلی که بچهای مسجد در دوارن دفاعمقدس در آن جمع میشدند، هیئت مسجد بود. این هیئت به صورت هفتگی برپا میشد. شهید فلاحپور، شهید نقیزاده از جمله کسانی بودند که در هیئت حضور مییافتند. البته ناگفته نماند که بچههای مساجد دیگر هم به واسطه دوستی با بچههای مسجد جواد الائمه برای انجام کارهای فرهنگی به مسجد میآمدند. از این جمله می توان به شهید رمزی اشاره کرد که از بچههای مسجد ولیعصر(عج) بود. در واقع جمع بچههای گروه تلفیقی از چند مسجد اطراف بود. کارهای انجام شده در مسجد، تنها یک حرکت بود برای  عملی کردن شعارهایی که به آنها اعتقاد داشتیم و در مسجد گفته میشد.

مسجد حضور فعالی در جبهه داشت، اما هیچگاه به عنوان کارهای هنری وارد جبهه نشدیم، بلکه بچهها به عنوان رزمنده به منطقه رفت و آمد داشتند.

مسجد جوادالائمه کتابخانهی بزرگی هم داشت. در واقع با وجود کتابخانه، مسجد محل رفت و آمد بچههای محل شده بود. در این بین مرحوم امیرحسین فردی هم به کار داستاننویسی مشغول بود. مسجد ماوایی بود که بچههای نوجوان را تغذیه فکری میکرد.   

در مسجد حلقهی نقد نیز تشکیل شده بود و در این حلقه کتابهای شهید مطهری نقد و بحث میشد. البته کتابهای شریعتی را نیز میخواندیم و در این حلقهها سعی میکردیم اشکالات کتاب وی را پیدا کنیم، زیرا این کتابها توسط فردی چون آقای شریعتی نوشته شده بود که یک اسلام شناس خبره نبود، بلکه یک جامعه شناس در سطح بالایی بود که در فرانسه تحصیل کرده بود. میتوان گفت دیدگاههای وی منطبق بر اسلام نبود. نقل است که حتی در پایان حیات خود از شهید مطهری درخواست کرده بود که کتابهایش را اصلاح کند.

بعد از فوت دکتر شریعتی نهضت آزادی از امام خمینی(ره) درخواستهای مکرری برای برگزاری مجلس ختم داشتند. اما امام(ره) از این کار سر باز زد که علت آن را میتوان در گروه فرقان جست و جو کرد. زیرا اگر این کار انجام میشد مهر تاییدی بر گروه فرقان که یک گروه انقلابی مطرح میشد و از تفکرات دکتر شریعتی تغذیه میشد، بود.

به هر حال در مسجد فعالیت فرهنگی و توزیع کتاب در سطح مذهبی و داستان وجود داشت. همچنین در آن مقطع مرحوم امیر حسین فردی کلاس داستان نویسی برپا میکرد که افرادی چون ناصری و شهید غنی پور رشد کردند.

یکی دیگر از کارهای تئاتر که در مسجد انجام شد، "پیراهن عثمان" بود. در این تئاتر افرادی چون آبخضر، والی نژاد، خودم و یکی دونفر دیگر مثل احمد دهقان نیز حضور داشتند.

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها