در گفت‌و‌گوی دفاع پرس با "ابراهیم بهزادپور" مطرح شد- قسمت پایانی

یک مسجد کوچک با اتفاقات بزرگ/ رویش‌ها و ریزش‌های انقلاب

در آن زمان فعالیت هنری مثل کلاژ را در مسجد امام عصر (عج) انجام می دادیم. بدین صورت که از چند پوستر یک مدل و موضع جدید در ذهن ساخته و آن را تبدیل به یک پوستر جدید می کردیم.
کد خبر: ۴۸۶۴۷
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۷ - 21June 2015

یک مسجد کوچک با اتفاقات بزرگ/ رویش‌ها و ریزش‌های انقلاب

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس - مهدیس میرزایی: همین بیست، سی سال پیش هر وقت که دلت میخواست میتوانستی به مسجد بروی. این روزها مساجد شکل نمازخانه گرفتهاند. مساجدی که بیشتر وقتها درهایشان قفل است. روزی مساجد محل تصمیمگیریهای بزرگ، قضاوتها و امور فرهنگی و هنری بود. درب مساجد همیشه به روی مردم باز بود و مردم برای حل مشکلاتشان به آنجا رفت و آمد داشتند.

وقتی جامعهمان مدرن شد و خود را از برخی قید و بند رها دیدیم، دیگر مسجد، نمازخانهای شد که فقط وقت اذان دربش باز است. گذشت، زمانی که بازار در حاشیهی مسجد درست میشد و بازاری قبل از کسب روزی، مکاسب میخواند. طلبه و دانش آموز در کتابخانهها و شبستانهای مساجد کسب علم میکردند. بهترین کتابها و علمها را در مساجد مییافتی. بهترین اساتید را در مساجد مییافتی. روحانی مسجد، مرجع حل اختلاف مردم بود. برای جوانان در کار خیر پیش قدم میشد، دست فتاده و در راهماندهای را میگرفت. کسی غصهی تنهایی و بی کسی را نداشت، همه با هم بودند.
 
اینها داستان و خیال نیست. واقعیتیست که تا بیست، سی سال پیش نیز در جامعهی ما بوده است. مسجد خانهی خدا، خانهی امت مسلمان بود. میخواستی کتاب بخوانی، به کتابخانه مسجد سری میزدی. میخواستی کار فرهنگی و هنری انجام بدهی، در مسجد پایهگذاری و اجرا میکردی. میخواستی نمایشگاه و نگارخانه برپا کنی، محلش مسجد بود. میخواستی به جبهه اعزام شوی، محلش مسجد بود. میخواستی آموزش نظامی ببینی، محلش مسجد بود. همه چیز حول مسجد بود اما امروز چرا اینها کمرنگ شده است؟
 
باید دوباره به مسجد بازگردیم. وقتی که خود را از مسجد جدا کردیم، مشکلات را به زندگیمان گره زدیم. اگر ادعای جامعهی اسلامی داریم، مسجد باید کانون فعالیتهای اجتماعی باشد. باید به مسجد بازگردیم.
 

از این رو با ابراهیم بهزادپور از قدیمیهای مسجد جوادالائمه که در 30 متری جی واقع است و کانون فعالیتهای انقلابی، فرهنگی و هنری در سالهای نخست انقلاب اسلامی بوده است، به گفتوگو نشستیم.

برای خواندن بخش اول مصاحبه به اینجا بروید.


از فعالیت های هنری در مسجد در دوران جنگ بفرمائید؟

آن دوران، روزگار خوشی داشتیم تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی حضور کمرنک و کمرنگ تر شد. مثلاً گل علی بابایی در آن دوران خرج جنگ شد. چون به عنوان نیروی رسمی سپاه مشغول به خدمت بود. در آن شرایط اگر ما هم در مسجد فعالیتی داشتیم به خاطر اقتضای سنی بود که نمی توانستیم به جبهه برویم. اما با گذشت زمان و کسب شرایط  به جبهه رفتیم.

در آن زمان فعالیت هنری مثل کلاژ را در مسجد امام عصر (عج) انجام می دادیم. بدین صورت که از چند پوستر یک مدل و موضع جدید در ذهن ساخته و آن را تبدیل به یک پوستر جدید می کردیم. هر کس این پوستر ها را ببیند، فکر می کند طراحی شده است. در صورتی که این چنین نیست و بر اساس هنر کلاژ ساخته شده است که آن زمان ما حتی اسم این هنر را نمی دانستیم.

 


با استفاده از پرچم شوروی و اسرائیل و ... می خواستیم این مفهوم را القا کنیم که آواکس و .... متعلق به غربی ها است.

برای تزئیین نیز به ایده خود متکی می شدیم و از کلاه و پوتین و ... را برای نماش شهادت و شهید استفاده می کردیم.

فعالیت هنری در مسجد رونق خاصی داشت. مرحوم مطلبی خودش پای کار بود و بچه هار ا حمایت می کرد. بزرگترهای مسجد هم مخالفتی با این فعالیت ها نداشتند. در واقع با این وجود مسجد رونق خاصی داشت و نماز جماعت، هیئت و ... برپا بود و فضای حاک، فضای جبهه، جنگ، شهادت و شهدا بود. این فعالیتها در طول جنگ تحمیلی تا فوت امام خمینی (ره) و برگزاری نمایشگاه بزرگ ادامه داشت.

در این نمایشگاه در ورودی مسجد سکویی از جماران و محل سخنرانی امام خمینی (ره) طراحی شده بود. همچنین در داخل مسجد، محرابی درست کرده بودیم. سید حمید شریفی که گرافیک کار بود طرح قشنگی زده بود. به صورتی که از داخل محراب دری باز می شد و پرده کنار می رفت و تابوت امام (ره) را نشان می داد که همه اینها با یک موسیقی به نمایش در می آمد.

رابطه مسجد با فیلم و سینما چطور بود؟

بعد از عملیات خیبر یعنی در ماه رمضان سال 62، اخوی فیلمی به نام معبر را  در 20 دقیقه تهیه کرد. قصه، قصه جنگ بود و در جاده قم هم فیلمبرداری شد. من به عنوان سید حمید شریفی بازیگر بودیم و رسول ملاقلی پور هم در کار همکاری داشت.

فعالیت های ما در مسجد بیشتر از سر تکلیف بود و گاهاً بچه ها با عشق به کاری وارد فعالیت ها می شدند. مثلاً حسین یاری که در یکی از تئاتر ها در نقش قهوهچی بازی می کرد، بازیگری و این حرفه را دوست داشت که سرانجام اه آن هم رسید.

البته نباد فراموش کرد که تئاتر در آن زمان محلی برا رضشد فکر، حرکت و تاثیر گذاری بود. حتی محسن مخملباف در مسجد، توبه نصوح را ساخت.

نقش بچه های مسجد در شکل گیری حوزه هنری چه بود؟

چون سن ما کم بود، شاید زیاد دخالت نداشتیم. اما یادم هست، برادرم با اکبر قدیانی، محمدرضا تختکشیان، محسن مخملباف تیم اولیه این حرکت هنری بودند و کار خود را در سازمان تبلیغات شروع کردند.

وجه هنری  داشتن پاسدارها در مان دیگر رزمندگان چطور بود؟

تشابه بین این دو کم است.  بچه هایی که آن زمان جذب سپاه شدند فقط برای ادای تکلیف بود. یعنی سپاه را تنها جایی  می دانستند که می شود مستقیم به انقلاب کمک کرد.  صحنهی واقعی کمک هم در ان زمان حضور در جبهه و دفاع از سرزمین بود.

در ابتدا پاسدار شش ماهه بودیم. یعنی پاسداری که تنها 6 ماه خدمت می کند و شهید می شود! آن زمان به خودمان می گفتیم اگر در ین شش ماه شهید نمی شدیم باید به پاسداریمان شک می کردیم. در واقع کسی که سپاهی می شد، به نوعی شهادت نامه خود را امضا می کرد. نمی رفت برای ماندن، بلکه می رفت برای رفتن.

عراقی ها از فشنگ های رسام استفاده می کردند. فشنگ رسام در شب مثل ذغال  روشن حرکت می کند. کاملا نور دارد و روشن است.  وقتی شلیک  می کردند شما می دیدی که این گلوله ها به سمت شما می اید.  کسی که در  آن شرایط حرکت می کرد و به جلو می رفت واقعاً شجا بود  در آن شرایط چه کسی تضمین می کرد که این گلوله ها به شما نخورد.

در جنگ، در مقابل چشمان شما دوستتان، هم سنگری تان شهید می شد و جان می داد. ماندنتان در این راه دیگر کار احساس و شوخی نبود.  باید عقل و احساس باهم قاطی می شد تا در شب عملیات شما به جلو بروید.

من هم بنا به جو حاکم و سن و سال و اعتقاداتی که داشتم روانه جبهه شدم. ابتدا به پادگان شادگان رفتم. در آبادان آموزش دیدم و سه ماه اول جزأ تیپ 7 ولیعصر خدمت کردم. دغدغه حضور در جنگ را داشتم و برایم فرقی نمی کرد که چطور و کجا خدمت کنم.

وضعیت کمکهای مردمی در مسجد به چه صورت بود؟

کمکهای مردمی در مسجد جمع می شد و گاهاً مرحوم حاج مطلبی شخصاً آنها را به جبهه می آورد و توزیع می کرد. بیشتر بچه های مسجد هم به گردان مالک می رفتند که این در اواسط جنگ پررنگ تر هم شد و بیشتر این کمک ها از سمت مسجد هم درگردان مالک توزیع می شد.

 فعالیت دیگه ای هم در مسجد انجام می شد؟

فعالیت هنری به طور عمده نه. اما یکی از این کارهایی که کردیم این بود که در رادیو بعد از اخبار ساعت 14 تحلیل سیاسی روز پخش می شد. ما آن را ضبط می کریدم و پس از چندین بار گوش دادن، اخبار را تحلیل کرده و به بحث و تبادل نظر می پرداختیم. این فعالیت فکری، فرهنگی و سیاسی بود. با این کار ها سعی می کدریم از متن جامعه و اتفاقات روز فاصله نگیریم.

یکی دیگر از فعالیت ها تهیه اعلامیه بود که یکی از آنها با تیتر"انصاف کجاست؟" در نماز جمعه بین نمازگزاران و مردم پخش شد. این اعلامیه مقایسهای بین اتفاقات پس از جنگ جهانی دوم در ایران و حال حاضر بود.  در واقع آن زمان چه شرایطی بر جامعه حاکم و الان این شرایط چگونه است و مسائلی از این دست مطرح شده بود. برای تهیه این اعلامیه با یکی از دوستانم به پارک شهر رفتیم و با مردم مصاحبه انجام دادیم.

بعد از جنگ ارتباط بچه های مسجد با هم چطور است؟

مسجد رونق سالهای گذشته را ندارد. شاید علت آن را باید در بزرگی آدمها جست و جو کرد، یعنی تا زمانی که آدمهای بزرگی وجود نداشته باشند، کارهای بزگ هم به وجود نمی آید. شاید افکار آدم های بزرگ با تلاطم انقلاب متلاطم شدند و افکارشان تغییر کرده باشد و فتنه 88 هم گواه این مدعا است.

جنگ تمام شد، اما هنوز هیئت و جلسات برپامی شود. اما این حضور بسیار کمرنگ است. انقلاب هم رویش داشت و هم ریزش. کسی فکر نمی کرد که روزی محسن مخملبافی که در مسجد جواد الائمه توبه نصوح را ساخته بود خارج نشنی شود، یا افرادی از این دست که در اطراف ما زیاد بودند.

خیلی از این بچه ها رویش های انقلاب هستند که نه جنگ را دیدند و نه تلاطم های ان روزگار را اما امروز پای کار هستند. حرکت می کنند، حضور دارند. اما در کنار این حضور باید نظرات نیز به یکدیگر نزدیک باشد که کمتر اتفاق می افتد. اما باز هم مثل گذشته باید به مسجد به عنوان یک سنگر نگاه کنیم که اگر چنین باشد پیروز خواهیم بود.

انتهای پیام/
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار