روابط خارجی ایران با کشور‌های غرب آسیا در طول جنگ تحمیلی چگونه بود؟

با نگاهی گذرا به روابط خارجی ایران با کشور‌های منطقه غرب آسیا در دوران پس از انقلاب اسلامی، متوجه فراز و نشیب‌های بسیاری در آن خواهیم شد. هرچند این فراز و نشیب‌ها علل مختلفی دارند، اما با یکدیگر مرتبط‌ هستند.
کد خبر: ۴۹۰۲۸۰
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۹ - 21November 2021

روابط خارجی ایران با کشور‌های منطقه خاورمیانه در طول جنگ تحمیلی چگونه بود؟به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با نگاه گذرایی به روابط خارجی ایران با کشور‌های غرب آسیا در دوران پس از انقلاب، متوجه فراز و نشیب‌های بسیاری در آن خواهیم شد. هرچند این فراز و نشیب‌ها علل مختلفی دارند، اما با یکدیگر مرتبط‌ هستند.

روابط ایران و سوریه

در طول جنگ تحمیلی، ایران در میان کشور‌های غرب آسیا، نزدیک‌ترین روابط سیاسی – اقتصادی را با سوریه داشت؛ روابطی که مقامات دو کشور از آن با عنوان روابط استراتژیک یاد می‌کنند.

این روابط استراتژیک در حالی پدید آمده که تا قبل از انقلاب، روابط دو کشور، بیشتر سرد و حتی در برخی از موارد، خصمانه بود. به اعتقاد روح‌الله رمضانی، روابط سرد و گاه خصمانه ایران و سوریه در دوران شاه از چند عامل ناشی بود که عبارت‌اند از: جهت‌گیری‌های خارجی شاه در حمایت از آمریکا، جهت‌گیری‌های خارجی سوریه در حمایت از شوروی، روابط نزدیک و دوستانه ایران با اسرائیل و مصر و حمایت‌های تند سوریه از ادعا‌های تاریخی اعراب نسبت به استان نفت‌خیز خوزستان به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر از ملت عرب.

به‌جرئت می‌توان گفت که جنگ ایران و عراق، مهم‌ترین نقش را در ایجاد روابط استراتژیک ایران و سوریه داشت زیرا، در این جنگ، منافع دو کشور به‌طور تنگاتنگی به همکاری با یکدیگر در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی گره خورده بود.

برای درک این مطلب، باید منافعی را بررسی کرد که نزدیکی دو کشور به یکدیگر در طول جنگ، می‌توانست نصیبشان کند. سوریه با توجه به اختلافات و خصومت‌هایش با عراق، به‌وضوح از جنگی که این کشور را به خود مشغول، منافعش را نابود و حتی ثبات حکومت بعثی‌اش را تهدید کند، استقبال می‌کرد و به این دلیل، هرگز نمی‌خواست نتیجه جنگ این باشد که در پایان، عراق از نظر نظامی یا دیپلماتیک در موضع برتری قرار گیرد.

این خواسته زمینه گرایش سوریه به سمت ایران را فراهم آورد. البته، گذشته از هدف مزبور، سوری‌ها به منافع و اهداف اقتصادی نیز نظر داشتند.

تصور آن‌ها این بود که ایران با توجه به نیاز شدیدی که به داشتن متحدی مانند سوریه در منطقه احساس می‌کند، حاضر است برای رسیدن به هدفش، بهای آن را بپردازد.

البته این تصور درست بود؛ زیرا، در فاصله زمانی ۱۲ تا ۱۶ مارس ۱۹۸۲، مقامات رسمی سوریه و ایران یک موافقت‌نامه اقتصادی ده‌ساله و یک قرارداد فروش نفت را در تهران امضاء کردند. نکته درخور تأمل درباره قرارداد فروش نفت، روشن نبودن نحوه پرداخت‌های سوریه در مقابل ۹ میلیون تن نفت دریافتی در سال از ایران بود.

البته، این مقدار نفت دریافتی، بیش از آن بود که سوری‌ها بتوانند در ازای دریافتش، بر پایه دادوستد تهاتری، کالا به ایران تحویل دهند.

گذشته از این، سوری‌های تحت‌فشار مالی، سیاسی و نظامی در لبنان، با آگاهی از جهت‌گیری ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی انقلابیون حاکم بر ایران، به دلار‌های نفتی و نیرو‌های مسلح انقلابی این کشور برای خروج از این فشار‌ها و پیشبرد برنامه‌هایشان در لبنان نیاز داشتند و امیدوار بودند که ایرانیان در کنار کشور‌های خط مقدم، به آن‌ها در مبارزه با اسرائیل کمک کنند.

گرایش ایران به سمت سوریه نیز بر پایه ملاحظات سیاسی و نظامی صورت گرفت. برای ایران درگیر در جنگی تمام‌عیار، رابطه با سوریه به دلایل مختلف بسیار مهم بود: نخست اینکه، این کشور با توجه به جبهه‌بندی جدید در منطقه و فشار‌های ناشی از آن، به متحدی مانند سوریه نیاز داشت تا در محافل منطقه‌ای و عربی، از تهران حمایت دیپلماتیک و سیاسی به عمل آورد. دوم این‌که، ایران با توجه به تحریم‌های بین‌المللی، برای تأمین تجهیزات و تسلیحات موردنیازش در جنگ، به کمک‌هایی که سوریه می‌توانست در این زمینه فراهم کند، نیازمند بود.

سوم و شاید مهم‌تر از همه این‌که، روابط نزدیک با سوریه به‌منزله یک کشور عربی می‌توانست تلاش عراق را برای عربی جلوه دادن جنگ با ایران خنثی کند.

ایران تا حدی به آنچه از رابطه نزدیک با سوریه می‌خواست، دست یافت. برای نمونه در بهار سال ۱۹۸۲، یعنی هنگامی‌که ایران، نیرو‌های عراقی را به عقب‌نشینی از خرمشهر وادار کرد، برای اعمال فشار اقتصادی بر عراق، با رقیب دیرینه‌اش (سوریه) به توافق رسید.

بر مبنای این توافق، سوریه در ۸ آوریل ۱۹۸۲، مرزهایش را با عراق بست و دو روز بعد، خط لوله‌ای که نفت عراق را از راه خاک سوریه به بنادری در سواحل دریای مدیترانه انتقال می‌داد، مسدود کرد. با آغاز جنگ، عراق دسترسی به خلیج فارس را برای صادرات نفت از دست داد و به مسیر‌های زمینی وابسته شد.

خط لوله انتقال نفت از راه سوریه با ظرفیت هفت‌صد هزار بشکه، نیمی از صادرات عراق را دربر می‌گرفت. نیم دیگر نیز از طریق خط لوله مشابهی تقریباً با همان ظرفیت از راه ترکیه صادر می‌شد؛ بنابراین، اقدام سوریه، عراق را از نظر مالی با مشکل روبرو کرد.

سوریه از طریق بنادر شمالی‌اش، چند محموله سلاح‌های سنگین را به ایران فرستاد. گزارش‌های انتشاریافته دیگر نیز تائید می‌کنند که سوریه چند محموله از سلاح‌های سنگین و سبک‌تر را به ایران فرستاد.

رابطه با ایران به حدی برای سوریه اهمیت داشت که این کشور حتی حاضر شد تعداد زیادی از نیروهایش را در مرز مشترکش با عراق صف‌بندی و بدین ترتیب، این کشور را به جنگ در دو جبهه جدید تهدید کند.

این اقدام سوریه باعث شد تا عراق برای دفع تهدید از ناحیه مرز‌های غربی‌اش، تعدادی از نیروهایش را از جبهه جنگ با ایران فرابخواند.

روابط ایران و شیخ‌نشین‌های عرب خلیج‌ فارس

برخلاف روابط گرم و دوستانه ایران با سوریه، روابط با شیخ‌نشین‌های حوزه خلیج فارس در طول جنگ تحمیلی، روابطی سرد و حتی در مواردی خصمانه بود.

درحالی‌که دو طرف تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط گرم و دوستانه‌ای با یکدیگر داشتند. تغییری که پس از انقلاب در روابط ایران با شیخ‌نشین‌ها پدید آمد، ناشی از دگرگونی‌های اساسی در سیاست‌های ایران بود.

بر مبنای سیاست منطقه‌ای جدید، ایران خود را موظف می‌دانست تا از یک‌سو با اعضای منتخب جبهه پایداری اعراب مانند سوریه همکاری کند و از سوی دیگر، با شیوخ محافظه‌کار حوزه خلیج فارس و اردوگاه طرفداران سازش شامل مصر و اردن به مخالفت برخیزد.

به همین علت، مدتی پس از انقلاب اسلامی، عملکرد رژیم‌های مزبور، به دلیل پیوند‌ها و روابط نزدیک با غرب، به‌ویژه آمریکا و حکومت‌های سرکوبگرشان، زیر سؤال رفت.

از دیدگاه انقلابیون ایران، شیخ‌نشین‌های منطقه، مستعد تحول و ایجاد حکومت اسلامی بودند. کشور‌های خلیج فارس به‌واسطه جمعیت و نزدیکی‌شان، مستعد اعمال قدرت چه از طریق ابزار‌های سنتی و چه از طریق گروه‌ها و جماعت‌های مبارز خلیج فارس بودند.

ایران به‌منزله یک دولت اسلامی و انقلابی، مدعی جایگاه ویژه‌ای در جهان اسلام معاصر بود. ادعای ایران برای داشتن چنین نقشی به‌طور اجتناب‌ناپذیری، فشار‌هایی را بر آن‌ها در خلیج فارس تحمیل می‌کرد.

این ادعا‌ها همواره یکی از عوامل اصلی نگرانی کشور‌های مزبور در سال‌های پس از انقلاب بوده است. برای نمونه حکومت سعودی به‌عنوان خادم‌الحرمین شریفین که همیشه بر مشروعیت مذهبی‌اش به‌عنوان بخش جداناپذیری از مشروعیت حکومتش تأکید می‌کرد، احساس خطر نمود.

افزون بر این، برای کشور‌های عرب، اسلام اصالتی عربی داشت؛ اصالتی که در برابر کشور‌های مسلمان غیر عرب، به آن‌ها عزت‌نفس و حس برتری می‌بخشید. ازاین‌رو، آن‌ها کمتر مایل بودند تا این کشور را به‌عنوان فارس و رقیب سنتی اعراب با ادعا‌های ملی خاص خود درباره همسایگانش و به‌منزله شیعه، نماینده یک اقلیت نه انشعابی از اسلام بنگرند.

بااین‌حال، تا هنگامی‌که جنگ ایران و عراق روی نداده بود، رویکرد اعراب نسبت به ایران انقلابی، مقاومت و تا حد امکان، تلاش برای ادامه ارتباط عادی با این کشور بود.

وقوع جنگ میان ایران و عراق، کشور‌های عرب حوزه خلیج فارس را در وضعیت انتخاب میان بد و بدتر قرار داد. از یک‌سو ناسیونالیست‌های عرب خلیج فارس امیدوار بودند که عراق نظام جمهوری اسلامی را ریشه‌کن یا حداقل تضعیف کند و از سوی دیگر، نگران این مسئله بودند که عراق بتواند با غلبه بر ایران، به یک قدرت سیاسی- نظامی بسیار نیرومند و مهارنشدنی در منطقه تبدیل شود.

به‌عبارت‌دیگر، شیوخ خلیج فارس ، هم به عراق بی‌اعتماد بودند و هم از تمایلات انقلابی ایران می‌ترسیدند. به‌هرحال، ترس از پیروزی احتمالی ایران و ایدئولوژی انقلابی آن در ترکیب با ناسیونالیسم عربی، آن‌ها را به سمت حمایت از عراق در جنگ با ایران سوق داد، هرچند موضع رسمی‌شان در قبال جنگ، اعلام بی‌طرفی بود.

البته شیوه منطقه به‌هیچ‌وجه مایل نبودند که حمایتشان از عراق، آنان را با خطر رویارویی مستقیم با ایران مواجه کند، ضمن اینکه حمایتشان از عراق نیز یکدست و یک شکل نبود، به‌طوری‌که کشور‌هایی مانند عربستان و کویت، بیشترین حمایت‌های مالی و لجستیکی را از عراق کردند، درحالی‌که کشور‌هایی مانند عمان، قطر و امارات، به حمایت‌های لفظی و حداکثر مالی اکتفا نمودند.

آنچه در طول جنگ، بیش از همه برای آن‌ها اهمیت داشت، این بود که ایران و عراق قدرت یکدیگر را خنثی کنند. بر همین مبنا، استراتژی کشور‌های مزبور در رابطه با ایران و عراق در طول جنگ، برقراری روابط متوازن کننده با دو طرف متخاصم بوده است.

روابط ایران با ترکیه

در این دوره ترکیه به‌منزله واردکننده نفت پس از دومین شوک نفتی در سال ۱۹۷۹ و بدتر شدن وضعیت موازنه پرداخت‌هایش، روابط تجاری نزدیکی را با کشور‌های اسلامی عضو اوپک، به‌ویژه عراق، لیبی و عربستان برقرار نمود و شرکت‌های ساختمانی‌اش، اخذ مناقصه‌های بزرگ را در کشور‌های مزبور آغاز کردند.

این کشور به‌شدت در پی تسهیلات اعتباری به‌منظور تأمین وجوه موردنیاز برای صورت‌حساب‌های نفتی‌اش بود. در این شرایط، جنگ ایران و عراق، فرصت بی‌نظیری را در اختیار این کشور قرار داد.

هرچند غرب، ایران را به علت گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا تحریم کرد، اما ترکیه از این تحریم‌ها پیروی نکرد. در نتیجه سود تجارت این کشور با ایران در سال ۱۹۸۵ به دو میلیارد دلار رسید و ترکیه در مدت کوتاهی به عرضه‌کننده بزرگ محصولات کشاورزی و کالا‌های تولیدی سبک هم به ایران و هم به عراق تبدیل شد.

این کشور تا هنگامی‌که دو طرف درگیر، از کرد‌های دو کشور علیه یکدیگر استفاده نکرده بودند، نگران نبود، اما با این اقدام، از ناحیه جنگ احساس خطر کرد؛ زیرا بیش از این، در دهه ۷۰، کرد‌های ترکیه شورش کرده بودند. هرچند کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۱۰ روز قبل از آغاز جنگ ایران و عراق) به‌طور موقت فعالیت آن‌ها را متوقف کرد، اما در انتخابات نوامبر ۱۹۸۳، فعالیتشان بیشتر شد. درنتیجه آنکارا و بغداد، موافقت‌نامه‌ای را امضا کردند که بر اساس آن هریک از دو طرف می‌توانستند، عملیات تعقیب و گریز را علیه کرد‌ها در خاک یکدیگر انجام دهند.

بر این اساس از سال ۱۹۸۴ به بعد، نیروی هوایی ترکیه چند بار اردوگاه‌های چریک‌های کرد شمال عراق را بمباران کردند.

اوج گرفتن فعالیت نظامی پس از اتحاد سه‌گانه ایران، اتحادیه میهنی کردستان عراق و حزب دموکرات در نوامبر ۱۹۸۶، با حملات حزب کارگران کردستان ترکیه (پ. ک. ک) همراه شد.

در مارس ۱۹۸۷، چریک‌های حزب کارگران کردستان، مناطقی در جنوب شرقی ترکیه را هدف قرار دادند. این امر باعث شد تا جت‌های نیروی هوایی ترکیه، اردوگاه‌های کرد‌ها را در داخل خاک عراق بمباران کنند.

ایرانیان به‌شدت با بمباران کرد‌های عراق مخالف بودند و از ترکیه می‌خواستند، بی‌طرفی خود را در این جنگ حفظ کند و از اتخاذ مواضع و اقداماتی که می‌تواند؛ جریان جنگ را به نفع عراق تغییر دهد، پرهیز کند.

از طرفی ترکیه از همکاری ایران با کرد‌های عراق در طول جنگ نگران بود؛ زیرا ممکن بود این همکاری‌ها در صورت پیروزی ایران و شکست عراق، به ایجاد یک حکومت مستقل یا دست‌کم خودمختار کرد در شمال عراق منجر شود. در این صورت با توجه به مشکلات ترکیه با کردهایش، احتمال تشدید فعالیت آن‌ها برای تشکیل یک حکومت مستقل یا خودمختار در مناطق کردنشین این کشور نیز بسیار زیاد بود.

درهرصورت، آغاز به کار مجدد سازمان توسعه منطقه‌ای (اکو)، یکی از تحولات مثبت در روابط ایران با ترکیه در طول جنگ بود. فعالیت‌های این سازمان که در سال ۱۹۶۴ پای گذاری شد، با پیروزی انقلاب ایران، متوقف گردید تا این‌که در سال ۱۹۸۵ با تغییر نام این سازمان به سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو)، مجدداً از سر گرفته شد و میزان پیوند‌ها و مبادلات تجاری میان ترکیه و ایران و پاکستان را توسعه داد.

روابط ایران با سایر کشور‌های غرب آسیا

در دوران جنگ، روابط ایران با سایر کشور‌های منطقه مانند مصر و اردن همچنان با بن‌بست سختی که با پیروزی انقلاب اسلامی در روابط ایران و کشور‌های مزبور ایجاد شده بود، روبرو بود.

دو کشور مصر و اردن به دلیل حمایت‌های بی‌دریغشان در طول جنگ تحمیلی از عراق، بیش از گذشته از ایران دور شدند. مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و مصر به علت سازش سادات با اسرائیل (قرارداد کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ و پیمان صلح با اسرائیل در سال ۱۹۷۹) قطع شد.

نتیجه‌گیری

هدف این مقاله، بررسی روابط خارجی ایران با کشور‌های غرب آسیا در طول جنگ تحمیلی بود. در این راستا، با توجه به اهمیت این منطقه برای غرب و روابط نزدیک بسیاری از کشور‌های منطقه با غرب، نخست از منظر منافع ملی به شبکه درهم‌پیچیده علایق و منافع کشور‌های منطقه با غرب نگریسته شد و سپس با چنین نگرشی، روابط ایران با سوریه (به‌منزله متحد نزدیک ایران در منطقه)، شیخ‌نشین‌های حوزه خلیج فارس (به‌عنوان متحدان نزدیک عراق در منطقه)، ترکیه (به‌منزله کشوری بی‌طرف) و کشور‌های دیگر مورد تحلیل قرار گرفت و در بررسی این روابط، تا حد امکان از تحلیل تاریخی پرهیز شد تا فضای بیشتری برای تحلیل چرایی روابط خارجی ایران در منطقه باقی بماند. نتایج حاصل از این بررسی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

در کل، جهت‌گیری روابط خارجی ایران بیشتر تحت تأثیر مناسبات کشور‌ها با اسرائیل و جنگ ایران و عراق بود. در این دوره، جمهوری اسلامی ایران به همکاری نزدیک با کشور‌های جبهه پایداری مانند سوریه و مخالفت شدید با رژیم‌های محافظه‌کار منطقه (شیخ‌نشین‌های خلیج فارس ) و نیز رژیم‌های سازش‌کار منطقه (مصر و اردن) تمایل داشت.

عوامل مختلفی در تعیین جهت‌گیری و سمت‌وسوی روابط خارجی ایران نقش داشتند که عبارت‌اند از: ایدئولوژی اسلامی - شیعی انقلاب ایران، شیوه و نحوه نگرش نخبگان حاکم نسبت به منطقه و جهان پیرامون و جنگ و اقتضائات و الزامات ناشی از آن.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها