به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، روی کارآمدن دولت سیزدهم و تحویل پرونده مذاکرات سبب شد تا رویکرد جدیدی در مذاکرات هستهای ایران حاکم شود.
در روزهای ابتدایی مذاکرات هستهای در دولت جدید رهبر معظم انقلاب اسلامی با تعیین خطوط قرمزی سیاست «رفع کامل تحریمها»، «راستی آزمایی اجرای تعهدات غربیها» و «دریافت تضمین معتبر» از طرف آمریکایی را برای مذاکره کنندگان کشورمان تبیین فرمودند.
با اتمام فرآیند مذاکرات وین میان ایران و ۴+۱ به نظر میآمد دو طرف با وجود پیشرفت در برخی زمینهها همچنان در برخی موضوعات بنیادین دارای اختلاف نظر هستند.
خروج نام سپاه و نهادهای وابسته به این نهاد انقلابی از لیست FTO یکی از مهمترین نقاط اختلاف میان تهران و واشنگتن است. ایران معتقد است به دلیل نقش مهم سپاه پاسداران در کشور، تداوم تحریم این نهاد در عمل به معنای بهره نبردن تهران از منافع برجام است.
به نظر میآید آمریکایی قصد دارند با ارائه درخواستهای فرابرجامی در فرآیند مذاکرات رفع تحریمها، زمینه مذاکرات «برجام منطقهای» و «برجام موشکی» را فراهم کنند. این در حالی است که حاکمیت نظام مذاکره با طرف غربی را تنها در موضوع هستهای و با هدف لغو تمام تحریمهای غیرقانونی ایران مجاز دانسته و هرگونه مذاکره به سر اهرمهای قدرت کشور را ممنوع اعلام کرده است.
متحدان آمریکا در منطقه که از قبل از توافقی که کار هستهای ایران را برای همیشه محدود نمیکند نگران بودند، از این بیم دارند که اگر واشنگتن تحریمها علیه سپاه پاسداران را لغو کند، [به ادعای آنها]نیروهای متحد ایران مانند حزبالله لبنان و حوثیها در یمن را جسور خواهد کرد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدتهاست که به دلیل برنامههای موشکی بالستیک و موارد ادعایی نقض حقوق بشر با تحریمهای آمریکا مواجه بوده و در سال ۲۰۱۷ در فهرست تحریمهای ضدتروریسم قرار گرفته است.
درج نام سپاه پاسداران در این فهرست بخشی از مجموعه اقدامات دولت ترامپ برای درج لیست افراد و نهادهای ایرانی تحت تحریمهای تروریستی بود. این اولین بار بود که واشنگتن یک نهاد نظامی رسمی از یک کشور خارجی را به عنوان موجودیت تروریستی معرفی میکرد.
ارائه نکردن ضمانت عملی و محکم از سوی آمریکا
دیگر موضوع اختلافی که همچنان دو طرف بر سر آن به تفاهم دست نیافته اند، ارائه نکردن ضمانت عملی و محکم از سوی آمریکا برای دستیابی به توافقی پایدار است.
طرف آمریکایی تا امروز با پیشنهادهایی همچون تصویب برجام در کنگره یا امضای رئیس جمهور این کشور مخالفت و تنها به دادن وعده انتشار بیانیه مطبوعاتی از سوی وزارت امور خارجه آمریکا اکتفا کرده است. این در حالی است که دولت ترامپ با نقض قطعنامه ۲۲۳۱ و اجماع جهانی بر سر پرونده هستهای ایران، به صورت یکجانبه از برجام خارج شد و «کمپین فشار حداکثری» را که مصداق تروریسم اقتصادی بود علیه کشورمان اجرا کرد.
اکنون تهران با درس گرفتن از سابقه مذاکره با طرف آمریکایی به دنبال اخذ تضمینی معتبر از کاخ سفید است تا مسیر هرگونه بدعهدی گرفته شود.
هشدار دولت آمریکا مبنی بر رو به اتمام بودن زمان مذاکرات با هدف تحت فشار قراردادن ایران، از منظر تهران، مدرکی دال بر عدم تمایل واشنگتن برای بازگشت به برجام است؛ چراکه دولت آمریکا تاکنون به اشکال مختلف سبب طولانی شدن فرآیند مذاکره شده است.
یکی از این موارد اصرار بایدن و مقامهای آمریکایی بر ادامه تحریمها علیه ایران است. این در حالی است که آمریکا به عنوان طرف ناقض برجام، موظف بود گام ابتدایی برای جبران را بردارد، اما این اتفاق نیفتاد. درخواست ایران برای دریافت تضمین از آمریکا جهت عدم نقض توافق در سالهای آینده نیز قابل درک است، اما بعید است که دولت بایدن آن را قبول کند.
مشکل اصلی دیپلماسی آمریکا با ایران، بی ارزش بودن وعدههای آمریکاست؛ هیچکس نمیتواند به دولت آمریکا اعتماد کند؛ زیرا یکی از دو حزب اصلی مخالف برجام است و در داخل آمریکا هزینهای سیاسی برای نقض قراردادها و توافقهای بین المللی پرداخت نمیشود.
لاریسون در پایان تاکید میکند که بازگشت به برجام، کار نسبتا سادهای بود و نباید تا این حد زمان و هزینه بر میشد؛ اعمال مجدد تحریمهای «فشار حداکثری» دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، اشتباهی مهم و قابل اجتناب بود که مهمترین دلیل موثر نبودن مذاکرات تاکنون است.
گزارش از امیر قشقایی
انتهای پیام/341