گروه استانهای دفاعپرس- «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس و رونامهنگار؛ دانش آموزان در اولین گام با الفبا آشنا میشوند. حروف را صدا کشی میکنند و بخش کردن کلمه را میآموزند و به ساختِ به کلمه میرسند. از الف شروع میکنند و به ی میرسند. اما همیشه همه چیز به قاعده کتاب فارسی اول دبستان نیست. لذا، الفبا را نباید فقط همانی دانست که حروف فارسی را یاد میدهد و از الف شروع و به ی ختم میشود.
هر جریان اجتماعی میتواند الفبای خاص خود را داشته باشد که گاه حروفش، نظم تازهای یافتهاند غیر از قاعده الفبای فارسی. امنیت هم از این مقولاتی است که باید نظاممندی جدیدی درباره حروف متشکله آن قائل شد. مثلا، «پ» شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد اما قطعا «نمایانترین» حرف این الفباست و نماد آن نیز «پلیس» است. هم چنان که «پلیس» مفهومیترین و پرکاربردترین کلمه این فرهنگ واژگانی نیز است.
جامعه در ذهن خود چنین معادلسازی کرده است که هر جا «پلیس» هست، امنیت، حداکثری و آرامش نیز همزاد لحظهها و نفسها است. چون این دو، قد، راست میکنند، زندگی معنا مییابد و جلوه زیبای خویش را به رخ میکشد. به جرأت میتوان گفت، منطقِ آرامش و سرسبزیِ منطقه زیستی، رهین نقشآفرینی مؤثر و راهبردی و سازنده پلیس است. نهادی که بستر خدمترسانی آن، گسترهای وسیع دارد و میتوان «همه مردم» را برخورداران از خدمات آن دانست. واقعیت هم همین است و هیچ انسانی را نمیتوان یافت که از خدمات این نهاد، بهرهای وافر و نمایان نبرده باشد. حتی هیچ زمینی را نمیتوان یافت که به گامهای امنیتآفرینشان نبالیده باشد. مرز را هم که نگاه کنیم، وجببهوجب آن به نفس مرزبانان به امن و راحت رسیده است و این یعنی زندگی بدون پلیس امکان ندارد.
بله، «پ» شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد، نباید هم باشد البته که برای طراحی الفبای امنیت، خیلیها قبل از پلیس باید ایفای نقش کنند و از قضا، «پ» را آخرین حرف این الفبا باید خواند اما آخرین حرفی است که در اولین قدم همه نگاهها به آن است حتی نگاهِ دیگرانی که به حکم وظیفه باید قبل از پلیس ایفای نقش میکردند و چنین نکردهاند! بماند که چنین نکرده و بار خویش بر دوش پلیس گذاشتهاند و این هم بماند که باز در جایگاه مدعی میایستند و دست بریقه امنیتبانان میگذارند! حال آنکه باید دست پرسشگر را بر یقه خود محکم ببینند که چرا نقش خویش را بایسته ایفا نکردهاند که بارها متراکم شود و بماند برای شانه پلیس.
کیست که ندادند آنچه را جرم و امنیتسوزی میدانیم رفتارهای ستیز با قانون است که براساس فقر تربیت و نبود اخلاق، شکل گرفته است. آیا متولیان تربیت و اخلاق خود را مسئول میدانند در ماجراهایی از این دست؟ اگر بخواهیم بحث را روی خط تنازلی پی بگیریم به این خواهیم رسید که در حفاظت از مال مردم، پلیس نقش خاص خود را دارد اما قبل از آن این خود شهروندان هستند که باید با هوشیاری و رعایت پروتکلهای امنیتی، امکان درازدستی متجاسران را به حد اقل برسانند اما آیا ما مردم به این مهم اهتمام میکنیم یا مثل همیشه چون آقا پلیسه بیداره با در باز و وسایل باز، با چشم بسته میخوابیم؟ آیا این که مالیات میدهیم تا راحت بخوابیم و پلیس برای نگهداری از اموال ما بیدار بماند، میتواند منطقی باشد؟ ما در نظام تربیتی دینی خواندهایم «با توکل زانوی اشتر ببند» تکیه ما به پلیس بیش از تکیه و توکل به خداوند نیست اما در آن ساحت هم تعلیم شدهایم به بستن زانوی اشتر. اینجا هم باید درها را محکم ببندیم و حفاظت را حداکثری انجام دهیم بعد کار را به پلیس بسپاریم. این خط و قاعده را در دیگر ساحتها هم باید تعریف کنیم.
نظام تربیتی و فرهنگی و اخلاقی ما باید به چنان توانمندی برسد که با بستن سرچشمه، هر روز از تعداد بزهکاران بکاهد نه این که کار را جدی نگیرد به امید این که درایین دست پلیس هست که نه با پیل که با بیل باید از این سیل جلوگیری کند. این نمیشود. تجربه هزار باره میگوید نمیشود.
همه نهادهای مسئول باید برای بهتر شدن زندگی مردم بکوشند تا کسی نه دلیل مردم پسند که بهانهای باطل هم برای ارتکاب کار باطل پیدا نکند. امنیت تک ساحتی نیست که پلیس متکفل آن باشد. چند ساحتی است که همه ما باید تکلیف خود را نسبت به آن انجام دهیم. به تأکید باید همهمان را توجه داد که الفبای امنیت را همه با هم باید بنویسیم. من، تو، او و در نهایت پلیس. پس ایفای نقش کنیم و بار را بر زمین نگذاریم که هیچ نهادی به تنهایی نمیتواند این بار را بردارد.
انتهای پیام/