به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، حجتالاسلام «محمدتقی عزیزی» دیدهبان ادوات لشکر پنج نصر و پیشکسوت دفاع مقدس با توجه به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه برای ماندگاری یک اثر آن را با زبان هنر ارائه کنید لذا خاطرات خود را از دوران دفاع مقدس به زبان شعر بیان کرده و تاکنون یکهزار و ۵۰۰ بیت را سروده است.
حجتالاسلام عزیزی در بخش نهم «منظومه حماسه»، به انتقال نیروهای ادوات توسط لنج به نقطه رهایی و همچنین تقسیم جیره جنگی و انس با قرآن پاسدار عارف شهید حمید شهپرطوسی را به زبان شعر روایت کرده است.
خمپارهها، دوشیکا، هم دیدهبانی
مینیکاتیوشا، با جمله یاران جانی
کمکمک آن لنج، ره آغاز کرد
در میان هور، راهش باز کرد
آبهای هور با نیزارها
زیر پای لنج رفته بارها
راههای مختلف در بین هور
با برشهای نی از نزدیک و دور
توپهای بازی اندر ریسمان
بوده هر رنگی به یک راهی نشان
هر گروهی راه خود بشناخته
قایق خود را در آن انداخته
گوشهای از لنج، من بنشستهام
غرق در اندیشهی خود گشتهام
میوزد باد و نسیمی حین راه
میخورد نیها به صورت گاهگاه
آن زمان شد بین یاران سِروها
گشت توزیع بینشان، کنسروها
پیر مردی پیش من بنشسته بود
او در آن سن، دست از جان شسته بود
گفت در گوشم که کنسرو تو چیست؟
گفتمش: ماهی. بگو: مال تو چیست؟
گفت: لوبیا. شانس من شد، ای جوان
هیچ دندانی تو بینی در دهان؟
گفتمش: با هم عوض، گر میل هست
یک تبسّم بر لبان او نشست
بود او یک ارتشیِّ با مرام
خدمتش در آن یگان بوده تمام
اینک او را عشق بر اسلام و دین
تا بدین میدان کشانده با یقین
غرق در افکار بودم آن زمان
دست بر شانه بدیدم ناگهان
او حمید شهپر و بود آشنا
مرد عارف، مرد عاشق، با خدا
گفت: قرآن هست همراه شما؟
گفتم: آری. بهتری از جان مرا
هدیه دادم بر حمید قرآن خویش
رفت خلوت کرد با جانان خویش
نیمهی شب همچنان ما رفته پیش
لنج آهسته رود در راه خویش
میرسد اینک صداهایی ز دور
ز انفجار هر گلوله، صوت و نور
پس حکایت دارد این نور و صدا
که شکسته خط کنون، ای با خدا
کمکمک، آثار صبح، آمد پدید
جز سکوت محض، آن جا کس ندید
یک سکوت مرگبار، حاکم شدست
خصم از اقدام خود نادم شدست
هر طرف را بنگری یک پیکر است
پیکری از دشمن خیره سر است
هر طرف آثار ذلّت را ببین
بس جنازه زان خبیثان بر زمین
پیکر پاک شهیدان گاهگاه
دیده میشد بر زمین با یک نگاه
پس وضو آن جا گرفتیم و نماز
شد اقامه با بسی راز و نیاز
چون علی یعقوبی، افلاطون را بدید
گفت: آماده شو، ای مرد رشید
تو اکیپ اوّلینی، ای عزیز
تا شوی حاضر به پشت خاکریز
انتهای پیام/