یاران خراسانی (۶۶)؛

شهید «افقهی»: شهادت شعار نیست، شعور است

شهید «افقهی» در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: شهادت یک تاریخ است که از ما بجا می‌ماند و تمامی شما عزیزان باید بدانید که شهادت یک قصه نیست بلکه حقیقت است. شعار نیست، بلکه شعور است. شهادت باختن نیست، بلکه پیروزی است. شهادت یک مرگ تحمیلی نیست، بلکه انتخابی حقیقی است.
کد خبر: ۵۵۰۱۷۲
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۳ - 13October 2022

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، «مجید افقهی فریمانی» فرمانده گردان والعادیات از لشکر ۲۱ امام رضا (ع) در هفتم فروردین ۱۳۴۴ در فریمان متولد شد.

پس از پایان دوره ابتدایی برای تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسه فنی حرفه‌ای رفت و پس از ۳ سال موفق به اخذ مدرک مدرک سیکل شد. از آنجا که در فریمان دبیرستان نبود برای ادامه تحصیل مجبور شد به مشهد مهاجرت کند اما به دلیل فضای آشفته شهر مشهد به واسطه فعالیت گروهک‌ها پدر مجید مجبور شد برای جلوگیری از انحراف فکری مجید، او را به فریمان بازگرداند.

با آغاز جنگ و تهاجم ارتش بعث عراق به میهن اسلامی حال و هوای جبهه به سر مجید افتاد، عشق به اسلام و احساس وظیفه بود که به او انگیزه حضور در جبهه را می‌داد. ابتدا به عنوان بسیجی وارد منطقه شد. با توجه به سن کمی که داشت در روزهای نخست حضور در مناطق عملیاتی برخی فکر می‌کردند او بدون آگاهی و شناخت و تنها بر پایه احساساتی گذرا به جبهه آمده است اما پس از مدتی همگان متوجه فعالیت‌ها و پیشرفت‌های مجید شدند که باعث شد تا آن‌ها به این مهم پی ببرند که حضور او در جبهه نه تنها بدون آگاهی و شناخت نیست بلکه ناشی از معرفتی خدادادی است.

شهید «افقهی»: شهادت شعار نیست، شعور است

مجید هرگز راضی به بازگشت از منطقه نبود به خصوص زمانی که برادرش رضا در مهران به شهادت رسید برادری که همواره برای او یار و یاور بود، با شهادت رضا عزم و اراده او برای ادامه راه راسخ‌تر گردید و به پدرش گفته بود: «خون بهای رضا ۵ هزار بعثی است تا ۵ هزار بعثی را نکشم برنمی‌گردم».

تنها آرزویی که مجید داشت پیروزی در جنگ بود. هرگاه که از منطقه باز می‌گشت در تشییع پیکر شهدا شرکت می‌کرد و برای دوستان و اقوام از جنگ و نیاز جبهه‌ها صحبت می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست به هر شکلی که می‌توانند به رزمندگان کمک کند.

توجه بیش از حد بعضی از مردم به مادیات مجید را ناراحت می‌کرد به طوری که جذب محیط به دور از آلایش جبهه شده بود. بسیار خالص و بی‌ریا بود، همیشه خنده بر لب داشت و هرگز عصبانی نمی‌شد به همین دلیل همه از صمیم قلب او را دوست داشتند.

به اصرار خانواده راضی به ازدواج شد. دوست داشت که همسرش زنی عفیف و با ایمان باشد شرط دیگری هم برای ازدواج داشت و آن این بود که «من به خاطر زن جبهه را ترک نمی‌کنم». در روز خواستگاری خطاب به همسرش گفته بود «من یا شهید می‌شوم یا در شرایطی قرار خواهم گرفت که دیگر قادر نخواهم بود در جبهه حضور پیدا کنم.» که این شرایط از طرف عروس خانواده‌ پذیرفته شد اما قبل از این که مراسم عقد برگزار شود به منطقه رفت و در یکی از عملیات‌های پای چپش را از دست داد.

همسرش زنی مهربان و خویشتن‌دار بود و مجید علاقه بسیاری به او داشت، به مادرش می‌گفت: «تا وقتی اینجا هستم عشق و علاقه‌ام به خانمم نمی‌گذارد که سخت بگذرد». به دوستانش نیز گفته بود «تا به حال من در جبهه یک نفر بودم حالا دو نفر شدیم هم من هستم هم همسرم».

شهید «افقهی»: شهادت شعار نیست، شعور است

در منطقه قبل از شروع عملیات رو به نیروهایش گفت: «امشب می خواهیم برویم که کار مهمی انجام دهیم. خدا با ماست، امکانات با ماست، بهترین پشتیبانی پشت سر ماست، فقط کافی است که شما روحیه داشته باشید». سپس غسل شهادت بجا آورد.

عملیات «بیت‌المقدس ۲» در دوم بهمن ۱۳۶۶ در شبی سرد و برفی در منطقه ماووت آغاز شد. در حین عملیات با شنیدن صدای صفیر خمپاره، معاون خود را از بالای خاکریز پایین کشید اما خودش مورد اصابت ترکش قرار گرفت.

ترکش به قلب مجید اصابت کرده بود اما او مثل همیشه با آرامش غیرقابل تصور می‌گفت «چیزی نیست. اگر حرکت نکند طوری نمی‌شود.» زمان انتقال او با برانکارد خنده‌کنان برای بچه‌ها دست تکان داد و در حالی که شهادتین را زیر لب زمزمه می‌کرد، چشمانش را بست و به دیدار معبود شتافت و پیکر مطهرش پس از تشییع در جوار برادر شهیدش در بهشت صادق فریمان به خاک سپرده شد.

شهید «افقهی»: شهادت شعار نیست، شعور است

فرازهایی از وصیت‌نامه پاسدار شهید مجید افقهی

پدرجان! شما باید بدانی که من از روی آگاهی قدم در این راه گذاشتم و این را بدان شهادت یک تاریخ است که از ما بجا می‌ماند و تمامی شما عزیزان باید بدانید که شهادت یک قصه نیست بلکه حقیقت است. شعار نیست، بلکه شعور است. شهادت باختن نیست، بلکه پیروزی است. شهادت یک مرگ تحمیلی نیست، بلکه انتخابی حقیقی است.

ای دوستان و آشنایان و ای آنانی که وصیت مرا می‌خوانید! از تمام شما می‌خواهم که در پشت جبهه، اسلام و امام را یاری کنید؛ چه با خون، چه با بذل مال، دین خود را نسبت به اسلام ادا کنید تا در آن دنیا سربلند باشید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار