اینها می گویند که من بابا ندارم

دخترم در حالیکه گریه و بی تابی فراوان می کرد وارد مراسم شد. گریه دخترم به نحوی بود که خانم های حاضر در مراسم، به گریه دخترم گریه می کردند.
کد خبر: ۵۷۴۵
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۴ - 08November 2013

اینها می گویند که من بابا ندارم

خبرگزاری دفاع مقدس؛ مریم کیانی(همسر شهید سید حسین مولایی): بعد از شهادت همسرم، من و دخترم به تهران آمدیم. دخترم در آن زمان شش ساله بود. شهادت حسین آقا را چند روز اول هم به دخترم نگفتم و دوستان و آشنایان سعی می کردند دخترم را با خودشان ببرند تا با بچه ها بازی کند و سرگرم باشد. خانواده همسرم خیلی تأکید داشتند که دخترم از این موضوع باخبر نشود و مرا به این دلیل قسم دادند اما من معتقد بودم باید متوجه شود هرچند که در نهایت نگفتم.

بعد از مدتی به همراه دخترم برای جمع کردن وسایل به چابهار رفتیم و مراسم دیگری مخصوص خواهران، برای شهید مولایی برگزار کردیم. دخترم داخل مراسم حضور نداشت و درحال بازی کردن با بچه ها بود. در حین بازی، بچه ها به نرگس، دخترم، گفتند: نرگس، این مراسم برای پدر تو برگزار شده و پدر تو به شهادت رسیده و تو دیگر بابا نداری.

دخترم در حالیکه گریه و بی تابی فراوان می کرد وارد مراسم شد. گریه دخترم به نحوی بود که خانم های حاضر در مراسم، به گریه دخترم گریه می کردند.

دخترم در آغوش من آمد و گفت: "مامان، اینها می گویند که من بابا ندارم، راست می گویند؟! "لحظه بسیار سختی برای من بود. خانم های حاضر در مراسم، نرگس را از من گرفتند و او را به همراه همسران و فرزندانشان برای بازی به ساحل بردند. شب، دخترم را به منزل آوردند. شروع به حرف زدن با او کردم و به طرز بچه گانه ای برای او داستان می گفتم. بعد از مدتی آرام شد.

شهید مولایی از فرماندهان نیروی دریایی ارتش بوده که در منطقه چابهار به فیض شهادت نایل آمده است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار