دلنوشته/ ابوالقاسم محمدزاده

یک ستاره از آن هزار

اضطراب سراپایم را فرا می‌گیرد. نمی‌دانم این اضطراب درونی‌ام برای چیست؟ هرچند تمام نشانه‌هایی که در ذهنم نقش بسته به شهدا ختم می‌شوند و ستاره‌هایی که نامشان نقش باورم می‌شوند تا از آن میان، یکی ستاره و پنجاه و ششم این دفتر باشد و سرانجام ‌قلم می‌چرخد و با نام ولی‌الله، حس و حال شاعرانه‌ایی به من دست می‌دهد و «ولی‌الله چراغچی»ستاره سی و ششم دفتر من می‌شود‌‌.
کد خبر: ۵۸۲۰۷۱
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۱ - 09April 2023

گروه استان‌های دفاع‌پرس - «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ هجوم مطالب در ذهنم، وادارم می‌کند که در میان زمین و آسمان، دنبال ستاره‌ام بگردم.

 اضطراب سراپایم را فرا می‌گیرد و قلم به لرزه می‌افتد. اگر چه سخن از ستاره است و آسمان شهر و کشورم ستاره باران، اما نمی‌دانم این اضطراب درونی‌ام برای چیست؟ هرچند تمام نشانه‌هایی که در ذهنم نقش بسته به شهدا ختم می‌شوند و ستاره‌هایی که نامشان نقش باورم می‌شوند تا از آن میان، یکی ستاره و پنجاه و ششم این دفتر باشد.

فتوای دلم را قبول می‌کنم و تقویم را ورق می‌زنم. درست به ۱۸ فروردین می‌رسم، روی اسم ولی‌الله زوم می‌کنم و نوری که چشمم را منور کرده است.

ستاره خودش دعوتم کرده است به نوشتن از او؛ و دلم نمی‌خواهد اغراق‌آمیز بنویسم. نمی‌خواهم کلمات را به بازی بگیرم و تنها می‌نویسم؛ «امروز متولد شد»:

اگر چه تو شهره در آسمان بودی

ولی به شهر خودت بی‌نشان بودی

به قول شاعر شهرم حدیث تو می‌گویم

نشانه به قلب من امروز بی‌گمان بودی

در آسمان دلم چه خوش درخشیدی

اگر چه شهره‌ی شهر هفت آسمان بودی

تو را خدا شناخت و انتخابت کرد

یکی ستاره از آن هزار کهکشان بودی

به نام نامی یزدان، مام خواندت ولی‌الله

همیشه گاه خطر تو بین دشمنان بودی

چراغ راهی و زآن رو چراغچی‌ات خواندند

به زیر خنجر معشوق رقص‌کنان بودی

و چون کلام پیر که گفت‌؛ قلب تاریخی

شهیدی و مشهور بین انس و جان بودی

چه می‌شود دست جامانده‌ای زره گیری

تو که عزیز کرده‌ی آن آستان بودی....

و سرانجام ‌قلم می‌چرخد و با نام ولی‌الله، حس و حال شاعرانه‌ایی به من دست می‌دهد و ستاره سی و ششم دفتر من می‌شود‌‌؛ «ولی‌الله چراغچی»، ستاره‌ای که ۱۸ فروردین ۱۳۶۴ در جزیره مجنون متولد شد و عملیات بدر زادگاهش بود. هرچند او در عالم دنیوی، مهر ۱۳۳۷ در مشهد چشم بدنیا گشوده بود.

ولی‌الله در کودکی به مدرسه نقویه؛ و دوره متوسطه به دبیرستان دانش‌نیا رفته بود و تحصیل کرده رشته ریاضی دانشگاه بیرجند بود.

او پس از پیروزی انقلاب وارد ارتش ۲۰ میلیونی گردید و با آغاز اولین خیانت‌های ضد انقلاب به گنبد رفت و با شروع جنگ تحمیلی به دانشگاه جنگ پا گذاشت و مسئولیت‌های زیادی چون فرماندهی گردان، مسئولیت طرح و عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع)، فرماندهی تیپ ۲۱ امام رضا (ع)، مسئولیت طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۵ نصر خراسان و در حالی که قائم مقام لشکر ۵ نصر بود از دانشگاه جنگ فارغ‌التحصیل گردید. در حالی که می‌گفت؛

- «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و دیگر آخ نگویم»، ستاره‌ای شد در آسمان ایران اسلامی تا ما پس از او راه را گم نکنیم و با بهره‌مندی از نورش، در حوادثی که با آن روبرو می‌شویم در خط ولایت و امامت طی طریق کنیم. و از خودم می‌پرسم؛ آیا هنوز در راه و در مسیر او هستم؟

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار