به گزارش خبرنگار فرهنگ و دفاع پرس، جنگ تحمیلی در دل خود داستانهای حیرت انگیز و البته آموختنی فراوان دارد که بارها میشود خواند و هر بار از یک زاویه دیگر به آن نگاه کرد.
« خانهام همین جاست» کتاب کوچکی است حاوی خاطرات «افسانه قاضی زاده» دختر جوانی که همراه خانوادهاش در خرمشهر زندگی میکند و به یکباره با حمله عراقیها روبه رو میشود. خانواده افسانه به بیرون شهر میروند ولی افسانه و خواهر و برادرش در خرمشهر میمانند تا در مقابل دشمن بایستند.
افسانه و خواهرش پروانه هر دو قبل از جنگ و پیروزی انقلاب بر علیه شاه فعالیتهایی داشتند که ریشه در خواندن کتابهای شهید مطهری و شریعتی داشت.
«افسانه قاضی زاده» در آغاز جنگ به دلیل اینکه دوره امدادگری دیده در بیمارستان و مسجد جامع و ... خدمت میکند و با رویدادهای منحصر به فردی از روزهای جنگ روبرو میشود؛ بعدها با جانبازی به نام «آقا سید» ازدواج میکند و ادامه تحصیل میدهد.
قسمتی از متن کتاب
«حضور این دختر جوان در جنت آباد (قبرستان) خرمشهر که برای کمک به شستوشو و کفن و دفن اجساد شهدای شهر رفته است، از صحنههای تکان دهنده و تاثیر گذار خاطرات وی محسوب میشود: «توی عمرم این همه مرده ندیده بودم. جلوی غسالخانه صدها جسد را دایره وار روی هم ریخته بودند و اطرافشان را زنجیر کشیده بودند تا کسی نزدیک نشود. هر ماشینی هم کشته میآورد، روی آنها خالی میکرد. خیلیها شناسایی شده بودند و جسدهای زیادی هم مانده بود تا خانوادهها بیایند و کشتههایشان را دفن کنند. نزدیک غسالخانه مردم جمع شده بودند و همه منتظر بودند که شهیدشان را غسل و کفن کنند و بدهند بیرون. آن وقت هرکس جسد عزیزش را بر میداشت و برای دفن میبرد».
«خانهام همین جاست» به قلم « گلستان جعفریان» در 103 صفحه مصور و 2500 نسخه توسط انتشارات سوره مهر دفتر ادبیات و هنر مقاومت منتشر شده است.