روایتی از شجاعت و ایثار پدافند هوایی ارتش در جنگ ۱۲ روزه+ فیلم

پدافند هوایی ارتش در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه صحنه‌ای تکان‌دهنده از ایثار و شجاعت آفرید؛ جایی که فرماندهان و کارکنان با وجود اصابت موشک‌ها، تا آخرین لحظه در سنگر خود ایستادند و جانفشانی کردند.
کد خبر: ۷۹۶۸۱۰
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۴ - 06December 2025
به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان شرقی، جنگ تحمیلی رژیم صهیونی و آمریکا علیه ایران اسلامی، پس از ۱۲ روز با درخواست التماس‌گونه آتش‌بس از سوی دشمن، به پایان رسید؛ جنگی که هرچند با شهادت جمعی از مسئولان و مردم شریف کشورمان همراه بود، اما در نهایت، منجر به شکل‌گیری انسجام ملی کم‌نظیر در کشور، استحکام بیش از پیش نظام مقدس جمهوری اسلامی و تسریع روند اضمحلال رژیم منحوس صهیونی شد.
 
رزمندگان بسیاری در این جنگ، حماسه آفریدند و تا پای جان در راه دفاع از میهن خویش ایستادند. سرهنگ «علیرضا نریمانی» فرمانده کنترل شکاری جمعی گروه پدافند هوایی تبریز، یکی از همین دلاورمردان است که در نیروی پدافند هوایی ارتش، در سایت رادار تبریز، زیر حملات موشکی دشمن صهیونی، با اقتدا به علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) محکم و مردانه به مقابله با دشمن ادامه می‌دهد. او با ازخودگذشتگی، همکاران جوان خود را برای نجات جان آنان از حضور در سایت مرخص می‌کند و خود با چند تن از یارانش تا آخرین لحظه در مرکز عملیات می‌ماند تا همچنان از آسمان کشور دفاع کند و سرانجام، «جانبازی» مدال افتخاری است که در این دفاع مقدس نصیب سرهنگ نریمانی می‌شود.
 
روایتی بسیار تکان‌دهنده و سرشار از شجاعت و ایثار در جنگ ۱۲ روزه
 
آنچه که در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس با این جانباز سرافراز است:
 
بامداد روز ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲:۳۰ صبح، از مرکز عملیات تماس گرفتند و اعلام کردند که شبکه یکپارچه پدافند هوایی آماده‌باش داده است. بلافاصله آماده شدیم و در مرکز عملیات حاضر شدیم. به محض ورود، آخرین وضعیت منطقه و اقدامات انجام‌شده را از افسر شیفت وقت جویا شدیم. او توضیح داد که یک فروند پهپاد به‌عنوان گشت هوایی در حال کنترل است. با توجه به افزایش پروازهای برون‌مرزی، درخواست شد یک هواپیمای گشت جایگزین پهپاد شود. این اقدام سریعاً انجام شد و یک فروند میگ-۲۹ به پرواز درآمد و به سمت جنوب دریاچه ارومیه هدایت شد.
 
با افزایش تهدیدات و پروازهای بیگانه، تصمیم گرفتم تعداد کارکنان حاضر در مرکز عملیات را به حداقل برسانم تا ضمن حفظ توان اداره امور، خطرات احتمالی کاهش یابد؛ پس از مدتی، اخباری از تهران رسید مبنی اینکه تعدادی از فرماندهان و سامانه‌های منطقه غرببر هدف قرار گرفته است. همزمان تعداد پروازها نیز هر لحظه بیشتر می‌شد و تهدید جدی‌تر به نظر می‌رسید. بنابراین دستور خروج کامل پرسنل عملیات را صادر کردم و خودم به همراه افسر شیفت مسئولیت اداره امور را برعهده گرفتیم. در همان زمان، هواپیمای میگ-۲۹ به دلیل پایان مأموریت به پایگاه تبریز بازگشت.
 
لحظاتی بعد، هواپیماهای بیگانه وارد حریم هوایی شدند. علیرغم اخطارهای صادر شده، توجهی نکردند و متأسفانه مرکز عملیات مورد اصابت قرار گرفت. در آن لحظه من، افسر شیفت و شهید جواد شادی حضور داشتیم. پیش‌تر دستور خروج شهید شادی را داده بودم، اما به دلیل مأموریت دیگری بازگشته بود و همین امر باعث شد خروج او با تأخیر انجام شود.
 
زیر آوار، کنار شعله
با اصابت موشک، انفجار رخ داد و ما بیهوش شدیم. پس از مدتی به هوش آمدیم و دیدیم همکاران برای کمک وارد شده‌اند و آوارها را جمع می‌کنند. اما شدت آتش و دود امکان حضور طولانی آنان را نمی‌داد. چند بار وارد شدند و مجبور شدند برای تنفس بیرون بروند. در نهایت، شدت آتش آن‌قدر زیاد شد که دیگر کسی نتوانست وارد ساختمان شود.
 
در آن لحظه، از شدت درد سوختگی به هوش آمدم و دیدم تنها هستم. همکاران از بیرون صدایم می‌زدند، اما امکان ورود نداشتند. تصویر پسر کوچکم در ذهنم آمد؛ انگار با نگاهش می‌گفت: «منتظرت هستیم بابا». همین انگیزه‌ای شد تا تصمیم بگیرم خودم را نجات دهم.
 
پای راستم زخمی و گرفتار بود. با نیرویی که خداوند عطا کرد، توانستم پایم را آزاد کنم. با وجود جراحات شدید، شکستگی‌ها و ترکش‌ها، توان راه رفتن نداشتم. به حالت سینه‌خیز خود را به سمت در خروج اضطراری کشیدم؛ دری که همکاران اندکی باز کرده بودند و از آنجا صدایم می‌زدند. هر لحظه انتظار داشتم دوباره بیهوش شوم، اما لطف خدا شامل حالم شد و توانستم خود را به در خروج برسانم.
 
دستانِ شفابخش
همکاران بلافاصله مرا گرفتند و به آمبولانس منتقل کردند. در این حادثه، من و افسر شیفت جانباز شدیم و شهید جواد شادی به درجه رفیع شهادت نائل آمد؛ پس از انتقال به بیمارستان محلاتی تبریز، پرسنل و کادر زحمت‌کش بیمارستان، به‌ویژه تیم اتاق عمل، تلاش فراوانی برای نجات جانم انجام دادند که جا دارد از همه آنان تشکر ویژه کنم؛ به‌ویژه دکتر سلیمانلو، پزشک بیمارستان محلاتی تبریز که تلاش‌های فراوانی برای نجات جان من انجام داد. 
 
روایتی بسیار تکان‌دهنده و سرشار از شجاعت و ایثار در جنگ ۱۲ روزه
 
پس از انتقال به اتاق عمل، به گفته شاهدان و نظر پزشکان، به دلیل شدت شکستگی‌ها، ترکش‌ها و جراحات متعدد، احتمال قطع هر دو پای من وجود داشت. اما با همت و تلاش شبانه‌روزی پرسنل خدوم بیمارستان، چندین عمل جراحی سنگین انجام شد و در نهایت سلامت پاهایم حفظ شد. خدا را شکر پس از حدود یک ماه بستری در بخش ICU و یک ماه دیگر در بخش‌های جراحی، توانستم مرخص شوم.
 
درس‌ها و تعهد ابدی
بزرگ‌ترین دستاورد ما در این جنگ، ایثار و فداکاری همکاران پدافند بود. بسیاری از دوستانم حتی زمانی که دستور خروج از مرکز یا سامانه‌ها را صادر می‌کردم، با اصرار می‌گفتند باید در محل بمانند و وظیفه خود را انجام دهند. در چند مورد ناچار شدم با عصبانیت آنان را به بیرون مرکز هدایت کنم.
 
با این حال، شهیدان میثم محمدی و اکبر خسروی، علی‌رغم دستور خروج، به دلیل حس مسئولیت و ایثارگری در محل کار خود باقی ماندند و به درجه رفیع شهادت نائل شدند. این روحیه ایثار و فداکاری، بزرگ‌ترین سرمایه پدافند هوایی کشور در آن روزهای سخت بود.
 
گفت‌وگو؛ طاهر پورمحمد
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار