به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حرم مردانی را به خود دیده که جانانه ایستادهاند و نگذاشتهاند به اسارت تکفیریها برود. داستان این مردان که عاشقانه زیستهاند و سختیهای بسیاری را به جان خریدهاند بسیار شنیدنیست. در ادامه بخش هشتم داستانی که توسط یکی از شاهدان مجاهدتهای مدافعان حرم نگاشته شده است را میخوانید که در این بخش به وحدت سه نسل از زبان خواهر علی پرداخته است:
مریم با خود اندیشید که نسل دهه 60 و 70 جنگ را ندیدهاند. به همین دلیل قدر جانبازان و بازماندگان جنگ را نمیدانند. با خود میگفت این نسل فقط با موبایلهایشان همراه میشوند و در فضای مجازی میخورند، میخوابند و حتی زندگی میکنند. چه میدانند جنگ و دفاع از وطن یعنی چه؟
با خود میاندیشید و غصه میخورد که ای وای! نسل به جنگ رفته، هر روز کمتر میشوند، شهید میشوند و فاصله جوانها با نسل جنگ روز به روز زیادتر میشود و نسل جدید از تجربیات آنها بی بهره میماند.
اصلا نگاه مثبتی به این نسل نداشت. مریم مقید به ولایت فقیه بود. تمام سخنان و اوامر رهبرش را گوش میکرد و قبول داشت. اما همیشه از این سخن رهبر تعجب میکرد که چرا میفرمودند: اگر روزی جنگ شود، همین جوانان دهه 60 و 70 که جنگ را ندیدهاند، به دفاع از کشور برمیخیزند. با خود میگفت رهبر نگاهش مثبت است. اما من امیدی به این بچهها ندارم. تا اینکه عراق و سوریه، گرفتار هجوم وحشیانه داعش شد و مسلمانکشی به شکل ترسناکی رواج یافت.
مریم میدانست هدف داعش گسترش اسلام هراسی است. داعش با حمله به سوریه و عراق، مرزهای ایران را به خطر انداخت. اما دهه شصتیها و دهه هفتادیها از این اهداف داعش بیخبر بودند. به گمان مریم آنها غرق در خوشیهای کاذب و رنگ و لعاب زندگی و فضای مجازی بودند. مریم نگران ایران بود که دیگر رزمنده ندارد، یا جانباز هستند یا شهید شدهاند و یا سنشان از رزم گذشته است و دوباره بازماندههای جنگ تحمیلی باید بروند از کشور دفاع کنند.
اما بعد از حمله داعش به عراق و سوریه، طولی نکشید که مریم خجالت زده قضاوتهایش شد. شرمنده سروهای دهههای 60 و 70 شد. طولی نکشید بیداران عصر جدید، برای دفاع از اسلام و خاک و ناموس به خارج از مرزهای کشور شتافتند. طولی نکشید که فرمایش رهبر معظم له به حقیقت پیوست.
این فرزندان برومند بودند که برای دفاع از حریم حرم اهل بیت(ع) و حضرت زینب(س)، کربلایی میشدند. طعنههای دشمنان را به جان میخریدند که ارزش هدف مقدس آنها را با پول میسنجیدند و شایعه میکردند که پول میگیرند و به جنگ میروند. مریم دید این جوانان چه بزرگ منشانه از همه تلخیها و تلخ زبانیها عبور میکنند و دوباره این پدران و مادران ایران بودند که برای حفظ اسلام، حفظ امنیت کشور و حفظ اعتقاد، شهید تقدیم اهل بیت(ع) میکردند.
مریم دید چه زیبا، فرزندان غیور دهه 60 و 70 دوشادوش بازماندگان جنگ تحمیلی میجنگند و جانباز و شهید میشوند.
مریم وحدت 3 نسل را با هم دید و به شیرمردان دلاور کشورش افتخار کرد. به علی که متولد سال 69 بود و با رفیقان دهه 30، 40، 50، 60 و 70 به مبارزه علیه داعش خونخوار رفته بودند و پرچم کشورشان را بالا بردند.
** لازم به ذکر است که این بخش از داستان با برداشت از برگزاری نشست جانبازان هشت سال دفاع مقدس و مدافعان حرم در خبرگزاری دفاع مقدس نگاشته شده است که تصاویر، فیلم و دلنوشتهای که در این خصوص منتشر شد را با کلیک بر روی کلمات میتوانید ببینید.