به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حرم مردانی را به خود دیده که جانانه ایستادهاند و نگذاشتهاند به اسارت تکفیریها برود. داستان این مردان که عاشقانه زیستهاند و سختیهای بسیاری را به جان خریدهاند بسیار شنیدنیست. در ادامه بخش سیزدهم داستانی که توسط یکی از شاهدان مجاهدتهای مدافعان حرم نگاشته شده است را میخوانید که در این بخش به تداوم جهاد مدافعان حرم با جهاد کبیر پرداخته است:
دانشگاه یادگار امام (ره). امام (رحمت الله علیه) یادگارهای زیادی از خود به جا گذاشت. یادگارهای خوب و یادگارهای بسیار خوب.
دانشگاه آزاد حرم مطهر را، امام بنا نگذاشت. گفته می شود امام دوست داشت او را در پایین ترین نقطه جنوب تهران و در جوار شهدای انقلاب و دفاع مقدس دفن کنند. این امر باعث شد مزارع و بیابانهای غرب بهشت زهرا با دفن پیکر مطهر امام از محرومیت خارج شود و حضورمستمر زائرین حرم امام باعث شد آنجا رونق بگیرد و آباد گردد، تا جایی که دانشگاه شاهد و دانشگاه آزاد واحد یادگار امام در مجاورت حرم ایشان ساخته شد.
با بهره برداری از این دانشگاهها دانشجوهای زیادی از اقصی نقاط به این واحدهای آموزشی مراجعه کنند و به فراخور محیط دانشگاه شاهد گروههای خاص از دختران و پسران برای دانشگاه آزاد نیز جمعی متفاوت تر از زنان، مردان، دختران، پسران، مدل به مدل، مومن و غیر مومن به این دانشگاه مراجعه کنند، درست مثل اکثر دانشگاههای کشور.
اما به نظر مریم محیط دانشگاه آزاد یادگار امام(ره) خیلی با سایر دانشگاهها متفاوت است و این امر همیشه باعث ناراحتی او می شد. بنحوی که احساس خجالت می کرد که چرا این دانشگاه دارای دانشجوهایی است که با سر و وضع غیر عادی تردد می کنند. همیشه با خود می گفت، لااقل حرمت نام یادگار امام (ره ) را که روی این دانشگاه است، نگه دارند. اما کو گوش شنوا؟ وضع طوری بود که حراست دانشگاه هم جرأت تذکر به دانشجوها را نداشت.
چند بار مریم در بوفه خانم ها -که کارگران آقا هم در آنجا تردد داشتند- می دید که چند خانم بدون مقنعه و مانتو نشسته اند و گاهی به جای فروشنده خانم فروشنده مرد هم حضور دارد. لذا به حراست رفته و از حضور آقایان در بوفه خانم ها و عدم رعایت حجاب توسط خانمهای دانشجو گلایه کرد. خانم حراستی گفت: چکارشون کنیم خانم؟ ما جرأت نمی کنیم تذکر بدهیم ... شما می توانید به رئیس دانشگاه شکایت کنید. مریم از این نوع پاسخ متعجب می شد. پس وظیفهء حراست چیست؟! با خودش می گفت کاش حداقل اسم این دانشگاه را عوض کنند. اینجا نمونه ای از یادگاران امام نیست. امام انقلاب کرد تا اسلام و احکام نورانی اسلام و ازجمله حجاب و عفاف در جامعه جاری شود و بی حجابی و بی عفتی جمع شود. اما الان در این دانشگاه دختران و پسران بی حجاب و بی عفت بیشتر از مراعات کنندگان حدود الهی هستند و در مواردی دست دادن با نامحرمان عادی شده. تماس بدنی و شوخی های دور از نزاکت و اخلاق به راحتی بین پسران و دختران روی می داد.
وضع هر روز بغرنج تر می شد و از دست مریم هم کاری بر نمی آمد. هر وقت با مشاهده این منکرات دلش می گرفت یک راست می رفت سر مزار شهیدان گمنام دانشگاه که یادمان و مزارشان در محوطه ای دورتر از دانشکده ها قرار داشت. حال حکمتش چه بوده که این شهیدان مظلوم در دورترین نقطه دانشگاه دفن شده بودند؟! این دوری از جمع دانشجویان، به غریبی و گمنامی آنها اضافه می کرد.
مریم از این فکرها آزرده خاطر بود تا اینکه محمدرضا دهقان دانشجوی انقلابی این دانشگاه در دفاع از حرم آل الله شهید مدافع حرم شد و با شهادتش آبرویی برای دانشگاه یادگار امام (ره) شد.
او دانشجوی شهید جوان خوش سیمای دانشگاه بود. از یادگاران خوب امام یکی هم محمدرضا دهقان بود. مریم با خودش گفت: این جوان کم سن و سال امام را خیلی یادش نمی آمد، اما حتما قبل از پاس کردن واحدهای درسی دانشگاه، در مکتب امام (ره) فارغ التحصیل شده و یک شبه ره صد ساله را پیموده بود.
مریم با مشاهده بنرهای شهید دهقان یاد دوری از علی می افتاد و دلتنگ او می شد. آخر علی هم دانشجوی همین دانشگاه و فارغ التحصیل دانشگاه امام بود. علیِ مریم هم امام را ندیده؛ اما او نیز تربیت شده و درس آموخته مکتب امام خمینی است. هنوز در دانشگاه امام باز است و دانشجو تربیت می کند. دانشجوهای متعهد و انقلابی و مجاهد که به انقلاب و نیروهای انقلاب و کشور و اسلام عزیز آبرو می دهند. به امید آنکه در کنار مجاهده سخت مدافعان حرم در جبهه های مختلف، ما هم بتوانیم با خودسازی انقلابیِ فرد به فرد و امر به معروف و نهی از منکر و کوشش در نبرد جنگ نرم با دشمنان قسم خورده جهاد کبیر به پا کنیم و در جنگ نرم تحمیلی بار دیگر انقلاب فرهنگی کرده و محیط زندگی، کار، درس و تحصیلمان را از پلیدی ها و پلشتی ها بزدائیم.
انتهای پیام/