سیده طیبه یوسفیان در بمباران شهر دزفول جانباز شد. وی هنگام مجروحیت با رفتن به حرم امام رضا(ع) و توسل به ایشان شفا گرفت.
کد خبر: ۲۴۱۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۳
رهبر انقلاب در خاطره ای از دوران کودکی خود فرمودند: ما در مدرسه محلی داشتیم به نام قصاصگاه، که بچهها در آنجا مجازات میشدند؛ بنده هم در همانجا یکبار قصاص شدم!
کد خبر: ۲۴۱۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۳
خاطره مرحوم آیتالله خسروی از امام خمینی(ره)؛
عدهای خارجی به دیدار حاجآقا روحالله آمده بودند. آنها گفتند: اگر ایشان قبول کنند و به انگلستان بیایند، جمع کثیری از فلاسفه اروپا را به محضر ایشان میآوریم. آقای خمینی فرمودند: من یک ساعت محضر درس آقای بروجردی را به حکومت انگلستان نمیدهم.
کد خبر: ۲۴۱۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۳
خاطره عجیب و پرمغز از سید آزادگان حجت الاسلام «سید علی اکبر ابوترابی»، در بیان حجت الاسلام قرائتی؛ که به مناسبت سالروز وفات این عالم بزرگوار تهیه شده را در این بخش مشاهده خواهید کرد.
کد خبر: ۲۴۱۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲
خاطره یک آزاده از سید آزادگان؛
عبدالمجید رحمانیان گفت: حاج آقا ابوترابی بیشتر روزهای اسارت روزه بود. میتوانم بگویم همه اسارتش روزه بود مگر اینکه کسی دعوتش میکرد.
کد خبر: ۲۴۱۶۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۰
امام خمینی پس از پذیرش قطعنامه غمگین بودند و دیدارهایشان کم شده بود.
کد خبر: ۲۴۱۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
شهید ظریف:
یکی از پیشکسوتان دفاع مقدس گفت: رزمندگان فهمیده بودند که بنی صدر دروغ میگوید از اینرو شهید ظریف گفت: «اگر گناه نداشت همین جا بنی صدر را می کشتم.»
کد خبر: ۲۴۱۴۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
خاطراتی از حضور یاران نزدیک امام خمینی در جبهههای جنگ؛
مرحوم آیتالله جواد آقا تهرانی در یک عملیات، به نیت 14 معصوم، 14 گلوله خمپاره شلیک کرد. از دیدهبان سؤال شد آیا به هدف خورد؟ دیدهبان که نمیدانست شلیک کننده چه کسی است، با هیجان گفت کاملاً به هدف خورد.
کد خبر: ۲۴۱۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
امام حسين(ع) را قسم دادم که به حق على اکبر دوست دارم چشمان فرزندم را که بسته است مانند زمان حياتش باز ببينم و به آن نگاه کنم. در همان لحظه مشاهده کردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانيه باز شد و به من نگاه کرد و بعد هم چشمان خود را بست.
کد خبر: ۲۴۱۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
رزمنده دفاع مقدس:
منصور قطبیزاده گفت: سوم خردادماه در گیرودار عملیات، اصغر غلامی بعد از کلی جستجو، من که آن موقع در اطراف پاسگاه حمید مستقر بودم را به مقر برد. دم صبح بود که به مقر رسیدیم شهید غلامی به من گفت میخواهم خبر بدی بدهم. من گفتم داداش شهید شده؟ شهید غلامی هم خیلی آرام گفت بله.
کد خبر: ۲۴۱۲۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
شهید فلاحپیشه از بچه های مخابرات لشکر 27 محمد رسول الله بود و اغلب در جبهه میماند. مدت کوتاهی هم بیسیمچی احمد متوسلیان شده بود. وی حین مبارزه با تکفیریها در سوریه به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۴۱۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
به مادرم گفتم ننه بالاخره رفتم جبهه و کسی شدم. مادرم ذوق کرد و گفت: ننه فدات بشه میدونستم تو آخرش یه چیزی میشی.
کد خبر: ۲۴۱۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
مرا به جرم خواندن دعای کمیل به بازداشتگاه 12 منتقل کردند، وقتی از آنها پرسیدم که به چه جرمی مرا بازداشت میکنید، گفتند به جرم حمل اسلحه. پرسیدم کدام اسلحه؟!
کد خبر: ۲۴۱۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس گفت: محوطه اردوگاه پر از ریگ بود و بدون دمپایی نمیشد رفت و آمد کنی ولی من یک سال اول آنقدر روی این ریگها پیادهروی کرده بودم که در اثر تاول زیاد زیر پاهایم سفت شده بود.
کد خبر: ۲۴۱۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
رزمنده مازندرانی:
احمد دواتگر گفت: در مسیر راه، همواره در این فکر بودم که چه هزینهی سنگینی را برای آزادسازی خرمشهر پرداخت کرده بودیم. هزینهای که به قیمت ریخته شدن خون بهترین و عزیزترین جوانان این مرز و بوم تمام شده بود و امروز خیلی از جوانان کشور ما اطلاع چندانی از آن نداشته و نمیدانند که برای آزادی خرمشهر و شاد کردن مردم سرزمین عزیرمان ایران و آن بزرگ معمار انقلاب حضرت امام خمینی (ره) چه خون دلها خوردهایم؟
کد خبر: ۲۴۰۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۴
یک منور فرستادم روی مقر عراقیها. کمال میتوانست محل اصابت گلولهها را شناسایی کند و تصحیح مختصات آتش را بگوید. تا صبح به اصطلاح شش توپه این مقر را کوبیدیم. مقر عراقیها با خاک یکسان شد و چیزی از تجهیزات و نفرات آن باقی نماند.
کد خبر: ۲۴۰۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۲
به مناسبت سوم خرداد:
خانه فرهنگ ایثار و مقاومت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت سوم خرداد مراسمی تحت عنوان «شب شعر و خاطره ایثار» برگزار میکند.
کد خبر: ۲۴۰۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
تمام نگاهت به روی رمپ جاده اهواز-خرمشهر است، که چه وقت تسخیرش میکنی. آنقدر وضعیت آشفته است که دوست داری تمام هستیات را بدهی و فقط به رمپ جاده برسی. محکم خودت را به دیواره رمپ میزنی و گلنگدن را میکشی. صدای سرگرد در فضا میپیچد که مدام فریاد میزند خرمشهر ما آمدیم.
کد خبر: ۲۴۰۲۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
شهید ولی بیات سنش کم بود با شناسنامه پسر همسایه به جبهه رفت.
کد خبر: ۲۴۰۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱
خبر دادند عراقیها یک جعبه باتری آوردند گذاشتند تو کشوی میز. طرح ربودنش را کشیدیم و شش باتری نو صاحب شدیم. 2 روز گذاشتیمشان کنار و بعد که آبها از آسیاب افتاد، عمونوروز را راه انداختیم و به اخبار که به آن «داستان» میگفتیم دل بستیم. دیگر تا مدتی غم ویتامین «ب» (باتری) نداشتیم.
کد خبر: ۲۴۰۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱