همسر شهید فرامرزی گفت: آیتالله امامی کاشانی درصدد بود به حاج قاسم پیغام بدهد که فرامرزی را بازگرداند؛ استخاره هم گرفتند که گویا قرآن او را ملامت کرده بود که مانع از رفتن آقا محسن شود و جواب آمده بود «ما صلاح بندگانمان را بهتر میدانیم!»
کد خبر: ۲۳۵۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۶
یکی از رزمندگان دفاع مقدس خاطره ای جالب از قرار گرفتن خود و همرزمانش در محاصره دشمن را روایت کرد.
کد خبر: ۲۳۴۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
یکی از رزمندگان دفاع مقدس گفت: سر و صدای تظاهرات مانندی به گوشمان رسید، از محل استراحت بیرون آمدیم. بسیجیهای جوان متحد شده بودند و با قصد اعتراض از برگشتشان به عقب، میگفتند: «فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه! ما برای جنگ آمدهایم نه به عقب برگشتن!»
کد خبر: ۲۳۴۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
خواهر شهید معز غلامی خاطره جالبی درباره همرزمان شهید برادرش بیان کرد.
کد خبر: ۲۳۴۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
شهید صدر به نیروهای امنیتی که منزلشان را محاصره کرده بودند، آب داد.
کد خبر: ۲۳۴۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
اسیر عراقی آمده بود بالای سرم. داد زدم: «دستها را بگیر بالا، لعنتی میخواستی چکار کنی؟» ولی انگار اسیر عراقی میخواست چیزی بگوید، بالاخره به من فهماند که دوستم از خستگی سه شب و سه روز خوابش برده، نمیدانم چه باید بکنم، خیلی متعجب شده بودم.
کد خبر: ۲۳۴۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۶
من که برای اولین بار بود به جبهه می آمدم و شور زیادی داشتم، وقتی دیدم چند نفر از دوستان و همشهری هایم مانده اند و نمی خواهند به مرخصی بروند با اینکه برگه مرخصی گرفته بودم، نرفتم و با آنان ماندم و به بانه رفتیم. حدود 15 نفر بودیم که به صورت موقتی ما را به گردان حمزه (سلام الله علیه) معرفی کردند تا چادرهای محل استقرار گردان را حفظ و آماده نگه داریم.
کد خبر: ۲۱۲۷۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۳
عکس ذیل مربوط به اولین روز بعد از عملیات بدر است که قرار بود گردان ما یعنی مکانیزه با نفربر آب، مهمات؛ غذا و پلهای خیبری را برای ساخت سنگر به خطوطی که شب قبلش شکسته شده بود، به دست بچههای گردان پیاده برساند.
کد خبر: ۲۳۱۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۰
آخرین باری كه شهید صفوی برای دیدن خانواده رفته بود، صحنه بسیار عجیبی اتفاق افتاد. هنگام خداحافظی، پسر كوچك این شهید بزرگوار به برادر بزرگترش گفته بود: بابا را ببوس كه میرود و شهید میشود و ما دیگر بابا را نمیبینیم.
کد خبر: ۲۳۳۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۷
یادداشت/ احمد دواتگر
خمپاره درست روی پای شهید قنبری فرود آمده بود. چشم چپش بوسیله ترکش از بین رفت. مصطفی آن شب بلافاصله شهید شده بود.
کد خبر: ۲۳۰۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۸
مقام معظم رهبری در بیان خاطره ای از دوران دفاع مقدس فرمودند: همین تفنگی که توی فیلم دیدید روی دوش من است، کلاشینکف خودم است. الان هم آن را دارم. یعنی شخصی است و ارتباطی به دستگاه دولتی ندارد. کسی یک وقت به من هدیه کرده بود.
کد خبر: ۲۳۲۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
یکی از شبها که تمامی بچه ها توی سنگرهایشان استراحت میکردند، صدای گریهای توجه همه را به خودش جلب کرد. رفتیم بالای سرش. نشسته و زانوهایش را بغل کرده بود. گفت که خواب مسلم را دیده، توی خواب به او گفته: «بی معرفتها، چرا امانتی منو که جا مونده برام نمیفرستید؟»
کد خبر: ۲۳۲۰۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
یکی از رزمندگانی که در عملیات خیبر شرکت کرده بود گفت: تعدادی از نیروهایی بسیجی داخل بالگرد ما بودند. یک نفر از آنها که بسیار نوجوان بود، نظرم را جلب کرد. از اسم و فامیل و محل زندگی او که پرسیدم، نشانی محلی را داد که خودم یک کوچه پایینتر در خانهای مستأجر بودم.
کد خبر: ۲۳۰۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۴
یکی از رزمندگان دفاع مقدس گفت: موقع کشتی با یکی از بچهها متوجه شدم سیلی از تانکها و ماشینهای عراقی به طرفمان میآیند. قضیه را به فرماندهی گزارش دادم. سریع دست به کار شدند و دستور تیراندازی دادند. عراقیها عقب نشینی کردند. اگر کمی دیرتر مطلع شده بودیم. ماجرا یک جور دیگر رقم میخورد.
کد خبر: ۲۳۰۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۴
به خاطر سرنگونی چرخبال عراقی در عملیات خیبر، چکی را به ستوانیار عبدالله نجفی دادند؛ اما عبدالله با یک دست، چک را گرفت و با دست دیگر آن را پس داد و گفت: «این مبلغ را بریزید به حساب جنگ.
کد خبر: ۲۲۹۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۱
هادی حجازیفر گفت: یادم است اولین مواجههام با آقای ملاقلیپور سر صحنه بود. روزی که برای تست گریم پشتصحنه رفته بودم، دیدم آقای ملاقلیپور با چند بازیگر معروف خیلیتند حرف می زد. آن لحظه گفتم خدا به داد من برسد.
کد خبر: ۲۲۹۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
خاطره/ احمد دواتگر
قبل از عملیات والفجر ۶ شرایط سختی را در منطقه سومار سپری کرده بودیم. یادم هست وقتی قرار شد از منطقه میمک و نفت شهر به سمت سومار حرکت نمائیم در ذهن تک تک بچه های گردان سومار منطقه ای تصور می شد که مملو از مارهای سمی خواهد بود که این نگاه برگرفته از اسم این منطقه بوده است با نگاه خاصی وارد منطقه جنگی سومار شده بودیم در حالیکه تصور می کردیم عملیات بعدی در این منطقه خواهد بود.
کد خبر: ۲۲۸۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۵
یکی از رزمندگان دفاع مقدس گفت: در جریان عملیات والفجر 8 یکدفعه گلوله توپی کنارمان اصابت کرد و گرد و خاکی بلند شد. همراه با انفجار گلوله، صدای همرزمم هم بلند شد که گفت: «وای گردنم، آخ گردنم، کمکم کنید!»
کد خبر: ۲۲۸۵۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۴
یکی از رزمندگانی که در عملیات خیبر حضور داشته است جزییات جالبی از روند این عملیات را روایت کرد.
کد خبر: ۲۲۸۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۲
یکی از رزمندگان دفاع مقدس در خاطره ای ماجرای خوابیدن در کنار جسد یک عراقی را روایت کرد.
کد خبر: ۲۲۷۷۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۳۰