آسمان شهر آبادان از میگ های عراقی خالی نمی شد. آنها تأسیسات صنعتی و مخازن نفتی و مراکز نظامی را همزمان زیر آتش گرفته بودند. با میگ جنگی، مردم بی دفاع را دنبال می کردند. آقا دستم را توی دستش گرفته بود. با سرعت از این کوچه به آن کوچه می دویدیم اما نمی دانستیم به کدام کوچه و خیابان پناه ببریم و سنگر بگیریم. حتی سنگر ملکه ی بابا هم ناامن شده بود.
کد خبر: ۶۹۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
سردار علی فضلی از اتخاذ یک تصمیم در جریان عملیات والفجر8 سخن میگوید که در نوع خودش نشان از این دارد فرماندهان و مدیران باید از معرفی افراد توانمند، حتی در حد جایگزینی خود، هراسی نداشته باشد و حسادتی نسبت به دیگران در خود احساس نکنند.
کد خبر: ۶۸۵۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۲
خاطرات جبهه و جنگ(39)
پس از این گردش اهانت آمیز یک ساعته، ما را دوباره به پادگان بازگرداندند. در آنجا بلافاصله سوار اتوبوس هایی که از قبل آماده شده بود، نمودند و به طرف بغداد به راه انداختند.
کد خبر: ۶۸۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۲
خاطرات جبهه و جنگ(38)
چون بیدار بودن در شب ممنوع بود، یک نفر در حالت درازکش، بیدار می ماند و هنگامی که پاسی از شب می گذشت و نگهبان هم نبود، بغل دستی خود را بیدار می کرد تا نماز شب بخواند.آن شخصی نیز وقتی نماز شبش را می خواند، نفر بعدی را بیدار می کرد و به همین ترتیب بچه ها تا صبح، به عبادت مشغول بودند.
کد خبر: ۶۸۴۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
یادی از سرلشکر مجید بقایی در ایام شهادتش؛
سرلشکر شهید مجید بقایی فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس، وقتی در مسیرش بسیجیها را میدید، از ماشین پیاده شده و با آنها مصافحه میکرد. میگفت: «یکی از رمزهای موفقیت ما قدردانی از نیروهای مردمی است.»
کد خبر: ۶۸۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
مرکز اسناد وتحقیقات دفاع مقدس جلد نخست کتاب «راه» که به تاریخ شفاهی سرلشکر محسن رضایی اختصاص دارد را منتشر خواهد کرد.
کد خبر: ۶۸۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
خاطرات جبهه و جنگ(37)
برای جا به جایی نیروها از منطقه ی آهودشت به گرم دشت می گفت آهو ها رو بفرستین اون جاییکه هواش گرمه.
کد خبر: ۶۷۷۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۶
خاطرات جبه و جنگ(34)
از ساعت هشت صبح تا ظهر مشغول کار بودیم و در این بین من یک خودکار برداشتم و در جوراب پاى چپم گذاشتم، غافل از این که یکى از سربازان عراقى مرا زیر نظر داشته است.
کد خبر: ۶۷۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۵
کلام شهدا(14)
شهید مجید دایی دایی:سرچشمه این سیل به خدا وصل است و هیچ گاه از خروش نمی افتد...
کد خبر: ۶۷۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۵
با زندگی شهید سید حسن موسوی زمانی آشنا شدیم که خاطره برخورد او با یک تازهمسلمان انگلیسی را به نقل از همرزمش شنیدیم.
کد خبر: ۶۷۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۵
وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۷۳۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۴
چفیه داران(13)
یه روز تو مغازه ی بابام نشسته بودم و داشتم تمرین جبر و مثلثات حل می کردم. به یه مسأله ای برخوردم که هرکاری کردم نتونستم حلش کنم.
کد خبر: ۶۷۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
کلام شهدا(13)
شهید جولایی:تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات برای غیر خدا می شود.
کد خبر: ۶۷۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
خاکریز خاطرات(10)
دوران دبستان زولبیا و بامیه می فروخت .علی حتی آب خنک هم می فروخت...
کد خبر: ۶۶۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۱
خاطرات جبه و جنگ(30)
جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچارهها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن میکردند. مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.
کد خبر: ۶۷۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
خاطرات؛
دکتر عراقی روی پرونده ام نوشت: «هر چهار ساعت، یک آمپول پنی سیلین.» آن جا که ایران نبود بپرسند چند وقت است پنی سیلین نزدی و تست کنند.دکتر برای هر چهار ساعت، یک آمپول تجویز کرد؛ پرستار هم زود دست به کار شد.
کد خبر: ۶۶۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
بیست روز گذشت. نیروهای صلیب سرخ در پنجم بهمن ماه آمدند اسم هامان را ثبت کردند و کدگذاری کردند. از آن به بعد حق داشتیم نامه بنویسیم. بچه ها از بازرسان صلیب سرخ دو تا خودکار کش رفتند.
کد خبر: ۶۶۷۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
13 داستان درباره اسارتگاههای رژیم بعثی عراق در دوران دفاع مقدس در کتابی منتشر خواهند شد.
کد خبر: ۶۶۷۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
نشر صریر منتشر میکند؛
حمید حسام از اتمام تألیف خاطرات شفاهی مرتضی نادری محمدی، معاون گردان تخریب لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) خبر داد.
کد خبر: ۶۲۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۸
روایتی از خانواده بغدادی که دوستدار انقلاب اسلامی ایران هستند
در سفری که اخیراً به کشور عراق داشتیم، با مردی به نام ابوعلی الغبان آشنا شدم که به خاطر تبلیغ اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) آن هم در خفقان دوران صدام و جنگ تحمیلی علیه کشورمان، چندین سال به زندان افتاده بود.
کد خبر: ۶۲۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۳