جنگ و اسارت با کسی تعارف ندارد. زن یا مرد بودن برایش فرقی ندارد. تفاوتی نمیکند فرد اسیر چه سن و سال و جنسیتی دارد.
کد خبر: ۳۷۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
مترجم منافقی که همراه او بود، قبل از آنکه حرف های مرا ترجمه کند، سیلی محکمی به صورتم زد و می خواست دو مرتبه بزند که افسر بازجو جلوی او را گرفت تا چند سئوال دیگر بکند.
کد خبر: ۳۷۰۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۷
او برگشت و نگاهی پر استفهام به من کرد و به راه خود ادامه داد و رفت. گفتم شاید من اشباه گرفته ام و شاید او پدرم نیست. به این فکر مشغول بودم که ناگهان کسی از پشت سر مرا صدا زد و گفت: علی، کجایی؟ ما همه دنبال تو می گردیم.
کد خبر: ۳۵۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
روایت سرمربی تیم جودوی نوجوانان کشور از دوران اسارت
خون زیادی از پاهایم رفته بود. عراقی ها مجروح ها را روی هم توی یک تویوتا ریختند، من را هم آخرین نفر انداختند روی بقیه. پاهای زخمی ام بیرون تویوتا بود که به زور در را بستند. از شدت درد دیگر نفهمیدم چه شد. وقتی به هوش آمدم دیدم روی ویلچر توی یک راهرو بیمارستان هستم.
کد خبر: ۳۴۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۸
باحکم فرمانده معظم کل قوا
سردار سعید فرجیان زاده معاون هماهنگ کننده سازمان بسیج مستضعفین با حکم فرمانده معظم کل قوا به درجه سرتیپ تمامی نایل آمد.
کد خبر: ۳۴۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
ناگفتههای اسارت از گفتههایش بیشتر است/
نویسنده کتاب خاطرات اسرا میگوید: بعضی از اسرا میگویند بهترین روزهای زندگیشان دوران اسارت آنها بوده است، اما یک عده ابله میگویند که او دیوانه شده است، اما با وجود این ما هنوز برای ادبیات اسارت گاهی کار خاصی نکردهایم.
کد خبر: ۳۳۲۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
روایتی از سبک زندگی در دوران جنگ تحمیلی
میخواستم جواب نامه همسرم را که درخواست طلاق کرده بود بدهم. مانده بودم توی اسارت چه کار کنم و چه چیزی بنویسم. قضیه را برای مجتبی تعریف کردم. گفت نامه را بده من بنویسم. نمیدانم مجتبی چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد.
کد خبر: ۳۲۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۴
بخش پایانی/ آزاده «محمد ابراهیم باباجانی» در گفتوگو با دفاع پرس:
یکی از بچههای ما خوزستانی بود و زبان عربی را خوب می فهمید، میگفت: به همدیگر فحش میدهند و دنبال رادیو میگردند. وقتی مطمئن شدند کار بچه های خودشان نیست، همراه با پنج شش نگهبان از بندهای دیگر با چوب و چماق به سراغ ما آمدند.
کد خبر: ۳۱۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
بخش سوم/ آزاده «محمد ابراهیم باباجانی» در گفتوگو با دفاع پرس:
بعد از ایجاد سوراخ روی در، به نوبت عراقیها را کنترل می کردیم و در این کنترل کردنها فهمیدیم آنها رادیوی جیبی دارند. البته صدایش میآمد، گاهی وقتها هم عربی میخواندند. بعد مثلا روزنامه میخواندند. متوجه شدیم روزنامهها را کجاها میگذارند و ما توانستیم تملام اطلاعات را از این سوراخ در کسب کنیم.
کد خبر: ۳۱۸۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
بخش دوم/ آزاده «محمد ابراهیم باباجانی» در گفتوگو با دفاع پرس:
گاهی وقتها آنقدر صدای نعره ما را مشمئز میکرد که خود را به در و دیوار میزدیم. بعثیها میآمدند و میگفتند: چه خبر است؟ ما شلوغ میکردیم. آنها هم با شلاق و بتون به جان ما میافتادند. هی ما را میزدند. وقتی کتک میخوردیم آرام میشدیم. بعد میگفتیم: شکنجه خودش دوای درد است.
کد خبر: ۳۱۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
اسیران غریب ـ ۳/ گفت و گوی دفاع پرس با خانواده شهید مجتبی احمدخانیها
خرداد سال 66 بود. چند بار نامه نوشتیم اما جواب نیامد. بلاخره نامهای رسید که رویش نوشته شده بود انا لله و انا الیه راجعون. این را دوستان مجتبی که دیده بودند ما برای او نامه مینویسیم و جوابی نمیآید، نوشته بودند.
کد خبر: ۳۱۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۸
روز به روز تراوش های مغزی در راه شکم زیادتر می شد تا جایی که با همان جیره ی غذایی روزانه مان غذاهایی مثل کتلت و کوفته درست می کردیم...
کد خبر: ۳۰۸۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
به مناسبت سالگرد اسارت برادران هوبخت در 19 مهر 1359؛
اینها که میخوانی از زبان اسماعیل است. روایت سه برادرش احمد، مرتضی و علی که دو هفته پس از شروع جنگ رفتند و دیگر نیامدند. همین.
کد خبر: ۳۰۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
روایت جانباز آزاده «علی احمدی» از سالهای دفاع مقدس:
قایق ما سه سرنشین داشت. به ساحل که رسیدیم مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفتیم. تا به خود آمدیم قایقمان را مثل آبکش سوراخ سوراخ یافتیم. من خودم را پشت موتور تریلی که در قایق بود پنهان کردم و آسیبی ندیدم ولی بقیه همراهانم مجروح شدند. دم دمههای غروب خبر دادند محاصره شدهایم.
کد خبر: ۲۹۵۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
بخش دوم/ناگفتههای سردار روزبهانی از ۱۱ سال اسارت در گفتوگوی تفصیلی با دفاع پرس
حین خروج از راهرو دادگاه دیدم یکی به لباسم آویزان شده، یکی پاهای من را گرفته و دیگری دست من را میبوسد و میگوید: «حاجی تو را خدا بگذر»!
کد خبر: ۲۹۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
بخش اول/ ناگفتههای سردار روزبهانی از ۱۱ سال اسارت در گفتوگوی تفصیلی با دفاع پرس
دوران اسارت به نوعی دانشگاه بود؛ زیرا بین بچهها صفا و صمیمیت خاصی وجود داشت؛ به نحوی که در کمک، از یکدیگر سبقت میگرفتند و نسبت به هم بی تفاوت نبودند.
کد خبر: ۲۸۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۴
آزاده «نعمت الله وردان» در گفتوگو با دفاع پرس روایت کرد
روز آخر، زمان آزادی درگیری شد. در آن درگیری پیراینده شهید شد و پیکرش را در عراق دفنش کردند. سال 80 او را از خاک درآوردند. دیدن بدنش سالم است. عراقیها گفتند: اگر بخواهیم این جنازه را سالم تحویل بدهیم، میگویند حتما تا الان نگه داشتهاند و او را تازه کشته آند. بنابراین پیکر شهید را در آفتاب سوزان قرار دادند اما باز هم سالم ماند.
کد خبر: ۲۸۴۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۲
دکتر محمدعلی کاکرودی: حسین لشکری هیچوقت از یادمانمیرود، اسارت 18 ساله به حرف ساده است.
کد خبر: ۲۸۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۳۱
صدای رگبار مسلسلی را شنیدیم. تصور میکردیم که کشتاری آغاز شده است؛پس شهادتین خود را ادا کردیم. در همین لحظه مهندس تند گویان، با تصور این که در صورت معرفی خود جلو این کشتاررا خواهد گرفت، شجاعانه فریاد زد: «کسی را نکشید،من وزیر نفت هستم.» نیروهای دشمن، به محض شنیدن صدای مهندس، رگبار مسلسل را قطع کردند و ما دیگرصدای مسلسل را نشنیدیم، دقیقاً نمیدانستیم که چه اتفاقی افتاده است.
کد خبر: ۲۸۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۳۱
در گفتوگوی خبرگزاری دفاع مقدس با آزاده سرافراز مطرح شد/2
حسن یوسفی: یکی از افسران عالی رتبه عراقی وقتی اخلاق حاج آقا را دیده بود، شیعه شد.
کد خبر: ۲۸۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۹