به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، کتاب «مادر که از تمام دلش چشم بست» نوشته مرضیه وزیری خاطرات بازماندگان قهرمانان هشت سال دفاع مقدس است که که بخشی از ایثار، تلاش و زندگی مادران خویش را بازگو میکنند. کسانی که در روزهای غم و شادی با یاد پدر شاهد اشکها و لبخندهای مادران خود بودهاند. همسران شهدا و ایثارگران در سختترین شرایط به تنهایی مسئولیت بزرگ تربیت فرزندان شاهد را به دوش کشیدند و آن را با سربلندی به سرانجام رساندند.
این کتاب در بخشهای کوتاهیب زندگی همسران شهدا از زبان فرزندان آنان پرداخته است و با بیان خاطراتی جذاب از مادران و همسران شهدا و یا آورد بخشی از وصیت نامه شهید هر بخش را به پایان میرساند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
مادرم هم پدرم بود هم مادرم، از وقتی پدرم راه خودش را انتخاب کرد و من حدود ۶ سال بیشتر نداشتم یعنی تقریبا از وقتی خودم را شناختم یادم هست برای بزرگ کردن من چقدر سختی کشید با بیماری من، بیمار و با خوشی من خوشحال میشد. تا وقتی پدرم مفقودالاثر بود (حدود ۱۳سال) همیشه و در هر حال مادرم منتظر گم شده اش بود. چه جاهایی که سر نزد، از معراج شهدا (پزشکی قانونی) گرفته تا پرس و جو از همرزمانش و یا از آزادگان عزیز و هر جایی که به فکرش میرسید تا اینکه بعد از ۱۳ سال یک دل شد. همیشه حتی تا این لحظه از فرزندانش مثل یک گوهر مواظبت و حمایت میکرد.
در بخش دیگر این کتاب آمده است:
من دکتر معصومه پاشایی بهرام فرزند بانو طیبه معماری همسر شهید حسین پاشایی بهرام هستم اگر من و خواهر و برادرهایم توانستیم درس بخوانیم و کمتر جای خالی پدر را احساس کنم و عاشقان ولایت شویم فقط و فقط بخاطر از خودگذشتگیهای این شیرزن است که تمام تلاشش را کرد تا از یادگاران معشوقش بخوبی نگداری کند. اولین روز مدرسه و دانشگاه اولیهای بچهها و روزهای به ثمر رسیدن تلاش پدر و مادر است که هر زوجی دوست دارند باهم نظاره گر آنها باشند. مادرم میگوید روز اول مدرسه تک تک شما روزی که دانشگاه رفتید و روزی که عروسی کردید در عین خوشحالی کوهی از غم روی سینهام احساس میکردم و میگفتم: حسین جان جات کنارم خیلی خالیه.
در قسمت دیگر میخوانیم:
هرچه زمان میگذرد از مراحل مختلف زندگی همچون تحصیلات و ازدواج گرفته تا به دنیا امدن فرزند و مهمتر از همه بزرگ شدن فرزندم تازه میفهمم که چقدر زحمت بزرگ شدن من و برادرم را دست تنها به دوش کشیدهای و خم به ابرو نیاوردهای حتی نگذاشتی افراد خانواده از مشکلات ما خبردار شوند. وقتی میبینم که چقدر به خاطر تربیت صحیح من و برادرم به خودت سختی دادی و هم پدرمان بودی و هم مادرمان و در یک کلام همه کس ما بودی واقعا شرمنده میشوم و تازه میفهمم که شما به عنوان یک همسر شهید پس از شهادت پدرم چه جهاد با عظمتی داشتی و به خود میبالم که در این خانواده رشد و نمو داشته باشم.
فرزند فاطمه آخوندی همسر شهید جواد ربانی در بخشی از این کتاب آورده است:
ای مهربانترین، مهر گستر هستی، بهترین مکان دنیا برایت مزار پدر است و هرگز از حضور کنار مزار خسته نمیشوی فقط گلستان شهدا ماوا و منزلگاه قلب توست و من همیشه شاهد لذت حضور تو در این مکان هستم. دلنوشتهای هم به پدرم در بیست و هشتمین سال عروج با نام «بیست و هشتمین بهار» مینگارم: به روح بلندت سلام و به دستان قدرتمندت درود. این بیست و هشتمین بهار زندکی توست و بیست و هشتمین خزان عمر ماست، با رفتنت ما در پاییز ماندیم و تو بهار را طراوت بخشیدی.
این کتاب ۱۱۱ صفحهای را سازمان نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس به چاپ رسانده است. علاقه مندان به تهیه این کتاب میتوانند به نشانی: تهران. خیابان شهید بهشتی. خیابان سرافراز. کوچه دوم. شماره ۱۷ طبقه ۴ مراجعه و یا باش ماره تلفن ۸۸۵۲۸۹۰۵ تماس بگیرند.