انگشتري

کد خبر: ۱۹۳۸۵۹
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۹ - 14June 2010

در گرما گرم  نبرد، هلي‌کوپتر "اسماعيل‌صحتي " و "ژوليده‌پور" هدف مستقيم گلوله دشمن قرار گرفت و سقوط کرد. ما که ناظر اين برخورد بوديم بلافاصله فرود آمده و آنها را از محل سانحه  برداشتيم و قبل از رسيدن عراقي  ها آنها را تخليه کرديم. در بين راه  با برج مراقبت تماس گرفتيم و وضعيت  دوستان خود را گزارش داديم. برج  مراقبت با اعلام اينکه حمل مجروحين  از راه زميني مستلزم زمان بيشتري خواهد بود از ما خواست که با همان هلي‌کوپتر، مجروحين را به بيمارستان  برسانيم. ما از برج مراقبت خواستيم  که با بيمارستان تماس بگيرد و محلي را براي فرود ما آماده نمايند .قبل  از رسيدن ما تمهيدات لازم صورت پذيرفته  بود و يک محل 5-6 متري براي فرود آماده  شده بود . بلافاصله در آن محل فرود آمديم . تعدادي امدادگر براي حمل مجروحين  کنار هلي‌کوپتر آمدند. هلي‌کوپتر  را خاموش کرده و با نگاه‌مان مجروحين  را بدرقه مي کرديم. وقتي ژوليده پور  را روي برانکارد گذاشتند ، مرا  صدا کرد؛ با شرمندگي به طرف او رفتم. در حالي که به سختي نفس مي کشيد انگشترش را از انگشت در آورد و رو به من گفت :

* ملکوتي ! اين انگشتر نامزدي من است. اگر زنده ماندم آن را در بيمارستان به من بده و اگر شهيد شدم آن را به همسرم بده.

در حالي که بغض  گلويم را گرفته بود انگشتري  را گرفتم و با چشمان اشکبار برانکارد ژوليده پور را بدرقه کردم.

دقايقي بعد با توجه به حجم کار پروازي و نياز پرسنل عمليات به ما ، به پايگاه خود  پرواز کرده و به تيم هاي عملياتي  ملحق شديم.

نزديکي هاي غروب خبر دادند که ژوليده پور به شهادت  رسيده و به مهماني خدا رفته است.

آن انگشتري را که شهيد به من داده بود طبق وصيّت آن بزرگوار به همسرش رساندم وبا اشک تقديم ايشان کردم. همسر شهيد وقتي انگشتري را گرفت با چشمان اشکبار گفت:" او قبل از رفتن به عمليات خواب شهادت ديده بود و به ما گفته بود که حتماً‌ شهيد مي شود " و در حالي که نگاهش همچنان به انگشتري بود ادامه داد و گفت: "اين انگشتري به عنوان يادگاري آن شهيد تا آخر عمر در دست من خواهد بود و به ياد ايشان و با بچه هايي که يادگار آن شهيد هستند زندگي خواهم کرد."

"سرهنگ خلبان‌ملکوتي  خواه "

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار