درک درست از تحولات سیاسی اجتماعی ایران به خصوص سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از نیازهای مبرم نسل کنونی است. این مقصود برآورده نمی شود مگر منابع، اطلاعات و تحلیل درست، صادقانه و علمی درباره تحولات در اختیار آنها قرار گیرد. شناخت صحیح مسایل سیاسی هر جامعه و تحلیل درست از وقایع، بدون شناخت ماهیت جریانهای فکری- سیاسی ناممکن است؛ به ویژه اینکه میدانیم جریان ها از حیث وابستگی یکسان نیستند.
شناخت مسایل سیاسی جامعه وامدار شناخت این جریانها است. آگاهی یافتن این که هر جریان از چه ماهیت فکری برخوردار است و نقاط قوت و ضعف آن کدام است. به ویژه برای نسلی که جستوجوگر تاریخ رویش، پویش و خیزش جریانهاست، بسیار ضروری است. بازشناسی جریانها، مواضع و ویژگیهای آنها باعث برخورد آگاهانه، هوشیارانه و سنجیدهتر در حال و آینده خواهد شد و به آنها کمک میکند تا راه طی شده و وضع موجود را به خوبی درک و افق روشنی از آینده را فرا روی خود ببیند.
جریان شناسی سیاسی از مقولات سهل و ممتنع به شمار میرود؛ سهل از آن جهت که پرداختن به هر حزب و گروه تحت عنوان جریان سیاسی توجیهپذیر میگردد و ممتنع از آن رو که امکان پردازش به همه ابعاد جریانات سیاسی در مجموعهای محدود میسور نمیگردد چرا که رابطه این دو از نوع «عموم و خصوص مطلق» است یعنی برای شناخت جریانهای سیاسی، آشنایی هرچه بیشتر با احزاب ضروری و اجتناب ناپذیر است اما شناسایی حتی کامل احزاب و گروههای سیاسی به معنای جریان شناسی سیاسی نیست. همچنین جریانهای حاکم در هر نظام سیاسی را نمیتوان به طور کامل و دقیق مشخص کرد زیرا برخلاف احزاب و یا جمعیتها، این جریانها نه دارای اصول مکتوب و نه ایدئولوژی خاصی هستند بلکه فرآیندی هستند که در مقابل تحولات و رویدادهای روزمره عکسالعمل نشان داده و خود نوعی سیاست را در این مورد به وجود میآورند. به عبارت بهتر باورها، ارزشها و آرمانها، در مقابل عنصر قدرت، اقتصاد و اجتماع در بین این جریانها، نمایان میشود.
در تاریخ سیاسی معاصر کشور و در مقایسه با جریانات سیاسی همچون جریان ملی گرا؛ جریان چپ یا مارکسیستی؛ جریان ترکیبی یا التقاطی و جریان سلطنت طلب، «جریان اسلام گرا» بزرگترین و اصیلترین جریان سیاسی کشور به شمار میآید و اسلام به منزله روح ایران، عمیقترین تاثیر را در گستردهترین قلمرو، بر وجود آحاد ملت ایران داشته است. از این لحاظ هیچ یک از جریانهای فکری - سیاسی دیگر در حد و اندازه این جریان نبوده، در مقایسه بسیار کوچک و مقطعی به شمار میآیند. اعتقاد عمیق به اصول سیاسی و بنیادی دین (توحید یا خدا محوری، نبوت، معاد، امامت و عدالت)، مهدویت، پیوند و وحدت دین و سیاست، اسلام فقاهتی، پیوند اسلام با روحانیت، مرجعیت و ولایت فقیه، مردم سالاری دینی، استبداد ستیزی، استعمار ستیزی و دفاع از هویت و تمامیت ارضی مهمترین مبانی و شاخصههای تشکیل دهنده جریان اسلام گرا به شمار میآیند.
در این کتاب قرار است به پرسشهایی چون چگونگی رابطه بین تحولات نظام جمهوری اسلامی ایران و جریان اسلام گرا و همچنین بررسی سهم و وزن هر یک از جریانات و قلمرو و تاثیرگذاری که بر روند اداره نظام داشتهاند و نیز اینکه آیا احزاب و جریانات سیاسی متاثر از راهبرد و سیاستهای اداره کشور بودهاند یا اینکه این جریانات سیاسی بودهاند که راهبرد نظام را تحت تاثیر خود قرار دادهاند؟ پاسخ داده شود.
در کنار این سئوالات اصلی، پرسشهای فرعی نیز در فصول مختلف کتاب مطرح میشوند که برخی از آنها عبارتند از:
• مراد از جریان سیاسی اسلام گرا چیست؟ مصادیق و ویژگیهای آنها کدام است؟
• نقاط اشتراک و افتراق آنها (جریان سیاسی اسلام گرا) چیست؟
• چه رابطه معناداری میان راهبرد اداره کشور با راهبرد جریانات سیاسی وجود دارد؟
• آیا احزاب بر سیاستها و روند اداره جامعه تاثیر داشتهاند یا متاثر از سیاستها و روند حاکم بر جامعه بودهاند؟
• جایگاه «روحانیت» به عنوان رهبران فکری و اداره نظام با جریانهای سیاسی چه بوده است؟
• آیا صرف حضور چهرههای شاخص انقلاب در هر یک از این جریانها میتواند ملاک حقانیت و اصالتهای مکتبی و ارزشی این گروهها به حساب آید؟ یا اینکه شاخصهای دیگری را نیز باید در کنار این معیارها مورد توجه و مداقه قرار داد؟
• در نظام ولایت فقیه جریانهای سیاسی از چه جایگاهی برخوردارند؟
• آرایش نیروهای سیاسی در ایران پس از انقلاب و تحولات آن چگونه بوده است، با تکیه بر دو جناح عمده سیاسی و نقش آنها در تحولات کشور چگونه بوده است؟
• علل کامیابی یا ناکامی و نیز ناپایداری احزاب و نیروهای سیاسی در ایران چه بوده است؟
• آیا احزاب مانع توفیق و عاملی برای عقب ماندگی نظام بودهاند یا اینکه به مثابه موتور محرکه پیشرفت کشور محسوب میشوند؟
• چالشهای فراروی جریانهای سیاسی در ایران کدام است؟
فصل اول به کلیات و مبانی نظری پژوهش، مفاهیم، ادبیات، پیشینه، پرسشها، فرضیهها و متغیرهای آن اختصاص دارد. در این فصل ضمن بهره گیری از نظریات افرادی چون استیفن روکان در باب شکاف های اجتماعی و تاثیر آن براحزاب و جریانات سیاسی در هر جامعه ای به چرایی استفاده از مفاهیمی چون چپ و راست در این اثر اشاره شده است. در فصل دوم جریانات سیاسی در ایران اعم از اسلام گرا و غیر اسلامگرا در فاصله سالهای 1320 تا 1357 ه.ش، ویژگیهای هر یک از جریانات مذکور، حاملان و سخنگویان آنها مطرح شده است.
فصل سوم این کتاب به جریانهای سیاسی اسلامگرا در جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. در ابتدای این فصل پس از تبیین مفهومی و جامعه شناختی جریان راست یا اصولگرا از ویژگیهای این جریان، سیر تطور و تکوینی آن از راست تا آبادگری و سپس اصولگرایی و نیز بانیان، حاملان و سخنگویان اصلی جریان اصولگرا یعنی حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب مؤتلفه اسلامی، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و آبادگران سخن به میان آمده است. همچنین در این بخش و در ذیل بحث جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آقایان احمد آذری قمی، عبدالله جوادی آملی و یوسف صانعی به عنوان سه تفکر شاخص و متفاوت در این تشکل بحث شده است.
از علی دارابی کتابهای «رفتار انتخاباتی در ایران، الگوها و نشریهها»، «سیاستمداران اهل فیضیه، بررسی پیشینه و نقد عملکرد جامعه روحانیت مبارز»، «انتخاب هشتم (بررسی 8 دوره ریاست جمهوری با تکیه بر انتخابات ریاست جمهوری سال 80 )»، «کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود»، «25 گفتار درباره انقلاب اسلامی»، «چکاد اندیشه (سیری در شخصیت و اندیشه های حضرت امام خمینی (ره ))»، «روی خط اندیشه (جستاری دوباره در اندیشههای شهید بهشتی و فاجعه هفتم تیر سال 1360)»، «سفرنامه کربلا (حدیث واقعه)»، «زیتون سرخ (حزب ا... الگوی مقاومت )»، «گفتمان پاسخگویی (مجموعه مقالاتی درباره سال پاسخگویی)»، «از خانه خود تا خانه خدا (سفرنامه حج)» منتشر شده است.