خاطره رهبر معظم انقلاب از بيعت همافران با امام(ره)

کد خبر: ۲۰۲۶۸۸
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۰ - 10February 2013
نوزدهم بهمن ماه سالروز بيعت همافران نيروي هواي ارتش رژيم سابق با بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني(ره) است. به همين مناسبت، پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، تصوير و خاطره حضرت آيت الله خامنه اي را از اين روز فراموش نشدني، منتشر كرد.

به گزارش ساجد ، متن خاطره رهبر معظم انقلاب به شرح زير است:

«يكي از مسائل مهمي كه در هفته ي گذشته در زمينه ي انقلاب پرشكوه اسلامي به آن اشاره كردم، مسئله ي حفظ جهت گيري اين انقلاب در طول فراز و نشيبهاي بي شمار دوران بعد از پيروزي تا امروز است؛ كه امروز با اندكي تفصيل به اين مطلب مي پردازم و جوانب گوناگون آن را عرض مي كنم. اما قبل از آنكه وارد اين بحث شوم، لازم مي دانم از خاطره ي باشكوه امروز - كه روز نوزدهم بهمن و روز نيروي هوائي است - ياد كنم و در بين خاطرات شيرين و پرهيجان و تعيين كننده ي آن روزهاي حساس، اين يك خاطره را به مناسبت بيان كنم».

البته اين روزها، بلكه ساعتها، سرتاپا خاطره بود. هر ساعتي يك حادثه بود و همان طوري كه در هفته ي گذشته هم عرض كردم، حفظ اين خاطره ها در حافظه ي تاريخ و براي نسلهاي آينده، يكي از عمده ترين وظائف ماست. اما اين خاطره، يك خاطره ي عجيبي است.

من فراموش نمي كنم؛ در خيابان ايران، نزديك به مقر امام عزيز و عظيم و بزرگوار - اين بنده ي صالح خدا - آنجائي كه آن روز دل همه ي ايران در آنجا مي تپيد و همه ي عاطفه ها و روح ها از سراسر كشور به آنجا پر مي كشيد؛ آنجائي كه همه ي مردمي كه در سراسر دنيا از حادثه ي ايران اندك خبري داشتند – همه ي محافل سياسي، همه ي قدرتهاي بزرگ، همه ي دولتهاي مستضعف، همه ي روشنفكران، همه ي علاقه مندان به اسلام، همه ي انقلابيون عالم - متوجه بودند ببينند آنجا چه مي گذرد؛

آن محلي كه مخصوص تبليغات مربوط به آن روزها بود؛ خبر دادن به مردم و توجيه ذهنهاي مردم، كه ما به آن مي گفتيم دفتر تبليغات، و بنده آنجا مشغول كار بودم، ديدم يك هم همه ي فوق العاده اي است. نگاه كردم؛ از حيرت به يك حالتي دچار شدم كه واقعاً در مقابل حوادث آن روز، از همه ي حوادثي كه تا آن روز بنده ديده بودم - يا از بيشتر آنها - حيرت انگيزتر بود. ديدم عده ي كثيري از پرسنل نظامي نيروي هوائي در گروه هاي منظم و صف كشيده، كارتهاي شناسائي شان را در آوردند، سر دست گرفتند و آشكارا و با شجاعت دارند، به طرف بيت امام راهپيمائي مي كنند.

همه عكس اين را انتظار مي بردند، همه غير از اين را تصور مي كردند؛ خيال مي كردند كه نظامي ها در مقابل مردم، در حساس ترين لحظات و آخرين لحظات، خواهند ايستاد؛ اما حقيقت غير از اين بود و اين برادران ملت و فرزندان ملت و بزرگ شدگان آغوش ملت كه جزو مردم بودند، معلوم بود كه سرنوشت شان جز همكاري با مردم و قرار گرفتن در كنار مردم، چيز ديگري نخواهد بود.
البته آن سران مزدور يا افراد پست و ضعيف و بي ارزشي كه نمي توانستند قدر آغوش گرم مردم را بفهمند، يا مقاومت مي كردند، يا مي گريختند، يا كارشكني مي كردند، يا لااقل حضور پيدا نمي كردند؛ اما عناصر مؤمن و قاطع - اين جوانها، اين آگاه ترها - دلشان با مردم بود. حالا از همه هم شجاع تر و گستاخ تر برادران نيروي هوائي بودند كه آمده بودند، حساس ترين كار را انجام بدهند؛ يعني آمده بودند در مقابل امامشان و رهبرشان رژه بروند، اعلام وفاداري كنند و بگويند فرمانده ما شما هستيد. اين حادثه به قدري عجيب و هيجان انگيز بود كه اينها بي اختيار همه را به دنبال خودشان راه مي انداختند.

من با عجله رفتم در مقر امام در دبستان علوي، كه فاصله ي كوتاهي داشت با آنجائي كه ما بوديم. آمادگي هائي به وجود آمد و امام عزيز ايستادند و اين جوانها، اين دلاورها، اين سلحشورها آمدند در مقابل امام رژه رفتند و امام با همان ايمان و باوري كه هميشه از اول شروع نهضت به مسئوليت خود و به نقش خود در اداره ي اين انقلاب و اين ملت داشتند، از اينها رژه گرفتند؛ آنها را نصيحت كردند، به آنها دل دادند، به آنها شجاعت دادند، پرچم آنها را امضا كردند؛ طوماري نوشته بودند، آن را تحويل گرفتند و براي آنها دعا كردند و آنها رفتند و اين كمر دستگاه را شكست؛ دستگاه احساس كرد بي پشت و پناه شده. تنها اميد آن نظامي كه جز با سرنيزه و زور نمي تواند حكومت كند، چيست؟ جز نيروهاي نظامي؟ به مردم كه اتكائي نداشتند. اما نيروهاي نظامي هم با اين صراحت و با اين قاطعيت در خدمت مردم قرار گرفتند و ما خدا را شكر مي كنيم كه نيروي هوائي و همه ي ارتش جمهوري اسلامي ايران امتحان خوبي به مردم دادند.»
نظر شما
پربیننده ها