محمدرضا علیحسینی متولد 1335 در شهرستان نهاوند است. وی در سال 1353 توسط مامورین شهربانی نهاوند دستگیر و پس از انتقال به کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه به حبس ابد محکوم شد.
علیحسینی با اوجگیری مبارزات مردم و درست یک هفته پس از فرار شاه از ایران، یعنی اواخر دی سال 57 به همراه آخرین گروه زندانیان سیاسی که اکثر قریب به اتفاق آنها محکوم ابدی بودند، آزاد میگردد.
وی خاطره جالبی را از کمیته مشترک ضد خرابکاری هنگامی که با رهبر معظم انقلاب هم سلول بودند را اینگونه نقل میکند:
*سال 53 در سلول 20 بند 2 از بندهای انفرادی کمیته مشترک با زندانی بزرگواری به نام سیدعلی حسینیخامنهای همبند بودم. یک روز درب ورودی بند باز شد و نگهبان مامور بردن زندانیان برای بازجویی با صدای بلند گفت: علی کیه؟
من که اول نام خانوادگیام علی بود به تصور این که مرا میخواهند گفتم سلول 20 و همسلولی من که نامش سیدعلی بود گفت: سلول 20، نگهبان پس از لحظاتی به درب سلول ما آمد و درب سلول را باز کرد و گفت: علی چی؟ همسلولی من قبل از من گفت؛ علی حسینی، و نگهبان هم ایشان را از سلول برای بازجویی برد.
در آن زمان، موقعی که نگهبانها اسم کوچک فردی را که نامش علی بود صدا میزدند، همه کسانی که نامشان علی بود از داخل سلولهای خود، شماره سلول خود را با صدای بلند میگفتند و نگهبانها به تک تک سلولها مراجعه و پس از پرسیدن نام خانوادگی زندانی در صورتی که نام خانوادگی او با کسی که به دنبال او میگشتند، تطبیق میکرد با چشمبند چشم او را میبستند و یا میگفتند فرنچ را بکش روی سرت بیا بیرون، او را به اتاق بازجویی یا حسینی شکنجهگر معروف کمیته میبردند.
معمولا قبل از این که بازجو بیاید، نگهبانها و مامورین، زندانی را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و این اتفاق برای مقام معظم رهبری نیز افتاده بود. وقتی بازجوی ایشان که مشیرینامی بود آمده بود گفته بود که من این علیحسینی را نمیخواهم بلکه آن علیحسینی را گفته بودم بیاورید و خلاصه از این بابت من به رهبر انقلاب هنوز هم بدهکارم و این مطلب را پس از انقلاب در دیداری حضوری خدمت ایشان عرض کردم.