به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، 13 فوریه هر سال مراسمی بزرگ در کلیسای مرکزی شهر مرزی و بزرگ «درسدن» در ساحل رود «الب» در شرق آلمان برگزار میشود. این مراسم، که با حضور شخصیتهای آلمانی و بینالمللی برپا میشود، یادبودی برای قربانیان حمله هوایی بزرگ ارتشهای انگلیس و آمریکا به این شهر در اواخر جنگ جهانی دوم است. این حمله بزرگ و جنایتکارانه، بخشی از تاکتیک ارتشهای آمریکا و انگلیس برای به زانو درآوردن هیتلر و مردم آلمان در جنگ در اروپا بود.
تاریخچه بمباران اهداف غیرنظامی در جنگ جهانی دوم
هنگامی که رایش سوم در اوایل جنگ جهانی دوم با پیشرویهای سریع خود نهتنها فرانسه را شکست داد، بلکه توانست تمام کشورهای ضدکمونیستی اروپای شرقی را با خود همراه و تمام اروپا (به جز چند کشور بیطرف) را به جبههای واحد علیه بریتانیا تبدیل کند، دولت وقت انگلستان به ریاست «وینستون چرچیل» سیاستمدار و افسر سابق نیروی دریایی انگلیس در جنگ جهانی اول، تصمیم گرفت هرطور که شده در مقابل حملات فزاینده زیردریاییهای نیروی دریایی آلمان علیه کشتیهای کمکی ارسالی از آمریکا، که در ظاهر بیطرفی از انگلستان علیه آلمان حمایت میکرد، راه چارهای بیاندیشد.
یکی از مهمترین ایدههایی که باعث جلب توجه چرچیل شد، نظریه «مارشال آرتور هریس» فرمانده وقت نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بود. هریس، که در بین انگلیسها به «مارشال بمبافکن» و در بین دشمنانش به ویژه آلمانیها به «هریس قصاب» شهرت داشت، معتقد بود که باید از هر نوع اقدام بازدارنده علیه آلمانیها استفاده کرد. راهکار هریس، که مورد استقبال چرچیل قرار گرفت، مبتنی بر حملات هوایی علیه مردم غیرنظامی آلمان بود. اگرچه این اقدام از مصادیق جنایت جنگی به شمار میرفت؛ اما هریس مانند چرچیل عقیده داشت که باید از هر نوع ابزار ممکن برای فشار آوردن به آلمانیها استفاده کرد حتی اگر این ابزار، کشتار مردم غیرنظامی آلمان باشد.
10 می 1940 به فاصله چند ماه پس از حمله برقآسای نیروی زمینی ارتش آلمان (ورماخت) به لهستان، که منجر به اعلان و سپس آغاز جنگ جهانی دوم از سوی بریتانیا و فرانسه شد، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا (موسوم به RAF) در راستای حملات شبانه خود به خاک آلمان، اقدام به حمله به اهدافی غیرنظامی در غرب این کشور کرد. در این حمله شهر «فرایبورگ» در حاشیه مرزهای جنوب غربی آلمان هدف حمله شبانه هواپیماهای انگلیسی قرار گرفت و بیش از 50 غیرنظامی آلمانی کشته شدند.
طی روزهای بعد ابتدا روزنامههای آلمانی این اقدام را محکوم کردند و سپس هیتلر با اعلام جنگ هوایی علیه شهرهای انگلیس، از نقشه چرچیل برای بمباران شبانه شهرهای و اهداف غیرنظامی آلمان پرده برداشت. انگلستان به دو دلیل اقدام به بمباران شبانه شهرهای آلمان میکرد:
1- نیروی هوایی ارتش آلمان (موسوم به «لوفت وافه») پس از تصرف تمام آسمان مرکز و شمال اروپا را در اختیار داشت و هواپیماهای انگلیسی در صورت برخاستن در روز، تا زمان رسیدن به آسمان آلمان، متحمل تلفات سنگینی میشدند.
2- از آنجا که تفکیک اهداف در شب یا هوای ابری کار سختی به حساب میآمد، نیروی هوایی بریتانیا از این مسأله برای حمله به اهداف غیرنظامی نیز استفاده میکرد تا تاریک یا ابری بودن هوا را بهانهای برای عدم دقت و در نتیجه شانه خالی کردن از مسئولیت حمله به اهداف غیرنظامی قرار دهد. این مسأله به نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا امکان میداد که همزمان اهداف نظامی و غیرنظامی آلمان را مورد حمله قرار دهد بدون اینکه متهم به حمله عمدی به اهداف غیرنظامی شود.
در پی این حملات بود که هیتلر دستور آغاز حملات هوایی و موشکی به شهر لندن را صادر کرد. در نتیجه سلسله عملیاتهای هوایی طولانی علیه اهداف غیرنظامی از سوی دو طرف انجام شد که تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت.
بمباران اهداف چند منظوره
شهرهای بزرگ آلمان به دلیل داشتن بافت جمعیتی وسیع در کنار زیرساختهای استراتژیک، همواره هدفی مهم برای بمبافکنهای انگلیسی و سپس آمریکایی بودند. برلین، مونیخ، کلن، هامبورگ، اشتوتگارت، کاسل، نورنبرگ، فرانکفورت و شهرها و مناطق واقع در منطقه صنعتی «روهر» (Ruhr) (متشکل از شهرهای دورتموند، اِسِن، دویسبورگ، بوخوم و دهها شهر و روستای کوچک و بزرگ) در غرب آلمان جزو اهدافی بودند که از اهمیت خاصی برای متفقین غربی برخوردار بودند.
با این حال از اواخر جنگ جهانی دوم تصمیم بر این گرفته شد که همزمان با عقبنشینی آلمان از جبهههای مختلف، برد پرواز هواپیماهای متفقین نیز گسترش یابد.
درِسدِن؛ سختترین اما مهمترین هدف
شهر درسدن مرکز ایالت مرزی «زاکسن» در ساحل رود الب را میتوان دورترین هدف ممکن برای پرواز هواپیمای آمریکایی و انگلیسی، و در عین حال مهمترین شهری که تا اواخر جنگ جهانی از بمباران متفقین در امان مانده بود، به حساب آورد. به همین خاطر مراکز اقتصادی این شهر به همراه کارخانههای واقع در حومه آن همچنان در حال تجهیز هر دو جبهه غرب و شرق بودند. به همین خاطر و برخلاف تصور متفقین، جنگ با رایش سوم بیش از آنکه مد نظر متفقین بود، طول کشیده بود.
از آنجا که درسدن در محل تقاطع خطوط آهن شرق آلمان واقع بود و نقشی مهم در پشتیبانی از جبهههای شرق و غرب آلمان داشت، متفقین تصمیم گرفتند که کار این مرکز مهم ارتباطی-امدادی-پشتیبانی را یکسره کنند.
هولوکاست درسدن: آدم سوزی حقیقی
طرح حمله 4 مرحلهای به شهر درسدن طی روزهای 13، 14 و 15 فوریه 1945 (24، 25 و 26 بهمن 1323) بین فرماندهان نیروهای هوایی بریتانیا و آمریکا به تصویب رسید. مأموریت موج اول و دوم بمباران در شب بر عهده نیروی هوایی بریتانیا (بوسیله بمب افکنهای لنکستر) و باقی حملات بر عهده نیروی هوایی آمریکا (بوسیله بمبافکنهای بی-17) گذاشته شد. خلبانان لهستانی نیز در این مأموریت با آمریکا و بریتانیا همکاری میکردند تا به زعم خود از «آلمانیهای هیتلری» انتقام بگیرند. با این وجود طی حمله مشخص شد که هدف اصلی، نه کارخانهها یا تأسیسات نظامی اطراف شهر بلکه خود شهر درسدن است؛ جایی که مملوء از جمعیتی بیش از یک میلیون غیرنظامی آلمانی و پناهنده از لهستان تجزیه شده و جمهوریهای شوروی است که از هراس استالین و دستگاه اطلاعاتی مخوفش، فرار کرده و به آلمانیها پناه آورده بودند.
آنچه بیش از ضربهزدن به توان راهبردی آلمان در بمباران درسدن اهمیت داشت، تنبیه دست جمعی مردم آلمان بود. چرچیل، روزولت و استالین بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که کشتار غیرنظامیان آلمانی برای تضعیف رایش سوم، مسألهای ضروری است حتی اگر از یک واکنش متقابل صرف به حملات موشکی آلمان به لندن و دیگر شهرهای انگلیس فراتر رفته و حالت جنایت جنگی به خود بگیرد.
ساعت 17:20 عصر روز 13 فوریه 1945 بمب افکنهای اسکادران 83 از گروه پنجم نیروی هوایی ارتش بریتانیا از پایگاهی هوایی در جنوب انگلیس با هدف رسیدن به درسدن، راهی آسمان آلمان شدند. مأموریت این اسکادران رها کردن منورهای منیزیم برفراز شهر بود تا با روشن کردن شهر از فراز آسمان، امکان بمباران آن را برای دیگر هواپیماهای انگلیسی و آمریکایی آسانتر کنند. به همین دلیل با قاطعیت میتوان گفت که اگر متفقین تا پیش از ورود به آسمان شهر، از هویت غیرنظامی این شهر بیاطلاع بودند، به طور حتم هنگام بمباران شهر و لحظه ورود به آسمان آن کاملا مطلع بودند که در حال انجام چه جنایتی هستند.
هواپیماهای بعدی که باید برای کمک به بمباران وارد صحنه میشدند، هواپیماهای انگلیسی دی هاویلند از مدل دی اچ-98 بودند که حدود ساعت 10:30 دقیقه شب به آسمان درسدن رسیدند. دقایقی پیش از آنها، بمبافکنهای لنکستر اقدام به رهاکردن بمبهای منور منیزیم بر فراز شهر کرده بودند و همین باعث شده بود نور ناشی از آنها، مناطق شهر را کاملا از فراز آسمان روشن و آشکار کند. این هواپیماها مأموریت داشتند که بمبهای مخصوص هدفگیری، که با ایجاد شعله از سطح زمین باعث مشخص شدن هرچه بیشتر هدف میشدند، را برفراز مناطق مهم شهر درسدن رها کنند. تمرکز اهداف بر روی محیط ورزشگاه شهر درسدن قرار داشت که در نزدیکی منطقه موسوم به «شهر قدیمی درسدن»، در مرکز شهر، واقع بود.
اینکه انگلیسیها و آمریکاییها در بمباران درسدن از فسفر استفاده کردند یا از ماده «ناپالم» فرق چندانی نمیکند. مهم این است که ظرف 36 ساعت حمله هوایی وحشیانه علیه درسدن چنان طوفان آتشی در این شهر به پا شد که حتی مردم مستقر در پناهگاهها را بدون سوختن لباسهایشان تبدیل به زغالی از جنس گوشت کرد. سطح دما در مرکز شهر درسدن، بر اثر همزمانی انفجار بمبهای دوزمانه انگلیسیها با افزایش آتش ناشی از بمبهای آتشزا، به دمایی بالای 1500 درجه سانتیگراد رسیده بود.
اوج جنایت متفقین زمانی است که انگلیسیها در موج دوم حمله در حدود ساعت 2 نیمه شب 14 فوریه، حدود سه ساعت پس از ورود اولین هواپیمای عملیات به آسمان درسدن، اقدام به بمباران وحشیانه بیمارستان و پارک مرکزی شهر درسدن کردند. این حمله به عمد و با اطلاع کامل از هویت مکان، هویت غیرنظامی افراد و هدف آنان از استقرار در این دو مکان که در امان ماندن از حملات انگلیسیها و آمریکاییها صورت گرفت که باعث کشته شدن هزاران نفر در بیمارستان، پارک شهر و مناطق اطراف آنها ظرف چند ساعت شد. دود ناشی از بمباران گسترده شهر ستونهایی به ارتفاعی بیش از 4.5 کیلومتر در آسمان آلمان ایجاد کرد!
صبح 14 فوریه 1945 فرارسید. هنوز لرزه، انفجار و آتش ناشی از بمباران جنایتکارانه انگلیسیها تمام نشده بود که بیش از 250 فروند بمبافکن بی-17 از یگان هشتم نیروی هوایی ارتش آمریکا، که توسط دهها فروند جنگنده پی-51 موستانگ اسکورت میشدند، وارد آسمان درسدن شده و اقدام به بمباران شهر کردند. آخرین موج بمباران در ساعت 12:30 نیمه شب 15 فوریه توسط بمبافکنهای اسکادران 306 نیروی هوایی ارتش آمریکا انجام شد.
بیش از 30 کیلومتر مربع از شهر بزرگ درسدن با بخش اعظمی از بناهای تاریخی و فرهنگی زیبای واقع در آن، توسط بمبهای آمریکایی و انگلیسی نابود شد. طوفان آتشی که در شهر به راه افتاد، چنان قدرتمند بود که افراد واقع در خیابانهای شهر را به سمت خود میکشید. دهها هزار نفر در آتش سوختند و کاملا تبدیل به خاکستر شدند. آنهایی هم که نسوختند، یا بر اثر شدت دود ناشی از انفجار و آتش در شهر خفه شدند یا اینکه بر اثر حرارت زیاد جان خود را از دست دادند بدون اینکه لباسشان بسوزد.
از میان بیش از 300 هزار جنازهای که در شهر به جا ماند، تنها چیزی قریب به یک دهم آنان حدود 30 هزار تن شناسایی شدند. بسیاری از جنازهها متعلق به افرادی بود که یا در منازل پناه گرفته بودند، یا در ساختمانهای دیگر نظیر بیمارستان مرکزی شهر حضور داشتند و یا به هر دلیل فرصت رفتن به جای امنی مانند پناهگاه را پیدا نکرده بودند و مرگ در هنگام فرار از بمب و دود و آتش به سراغشان آمده بود. اغلب قربانیان کودکان، زنان و افراد کهنسال بودند. تنها از عده اندکی از افرادی که در خیابانهای شهر بودند، جنازه به جا ماند. اغلب افرادی که در خیابانها و فضای باز شهر بودند، کاملا به خاکستر تبدیل شدند. بیشتر جمعیت شهر درسدن و بخش قابل توجهی از پناهندگان فراری از شهرهایی نظیر «برسلاو» (اکنون در غرب لهستان واقع شده و ورکلاو نام دارد) در این حمله جنایتکارانه کشته شدند. شدت آتش متفقین به حدی بود که باعث شد شهر درسدن به مدت 7 روز در آتش بمبهای متفقین بسوزد.
نکتهای که بیان آن در اینجا ضروری به نظر میرسد این است که نوع کشتار مردم درسدن، که بوسیله آتش انجام و منجر به سوختن و خاکستر شدن دهها هزار نفر از مردم بیپناه این شهر توسط هواپیماهای متعلق به ارتشهای مزدور صهیونیسم جهانی انجام شد، کاملا با کلمه «هولوکاست»، که تقریبا هم معنی با «آدم سوزی» است، مطابقت دارد. با اینحال نه تنها دولتهای متفقین حرفی از این جنایت نمیزنند، بلکه زشتتر از آنان، مواضع شرمآور مقامات دولت آلمان بعنوان یکی از مهمترین مزدوران شبکه بینالمللی صهیونیسم پیرامون این حادثه است.
رومان هرتزوگ رئیسجمهور اسبق آلمان در اظهار نظری ذلیلانه و دور از شأن غیرنظامیان قربانی شده آلمانی در این جنایت چرچیل و روزولت، در پنجاهمین سالگرد این جنایت در 13 فوریه 1995 مدعی شد: «بحث در مورد قانونی بودن و یا نبودن بمبارانها، که البته غیرانسانی بودن آنها بر همه آشکار است، کاری عبث و بیهوده است. از آن زمان 50 سال گذشته است و هم اینک هیچ فایدهای از این بحثها عاید ما نخواهد شد!»
طبیعی است که مقامات جمهوری فدرال آلمان، به عنوان دولتی دست نشانده متفقین غربی و صهیونیستها، جرأت واکنش در این مورد را ندارند و به هر دلیل به دنبال سرپوش گذاشتن بر جنایات متفقین هستند زیرا آنان از برانگیخته شدن خشم ملت آلمان، که بسیاری از آنان عزیزان و بستگانشان را یا در حملات هوایی آمریکاییها و انگلیسیها یا در هجوم زمینی روسها به شهرهای آلمان از دست داده اند، به شدت در هراس هستند. حضور بیش از 100 هزار نیروی آمریکایی در بیش از 270 پایگاه و مرکز نظامی تحت فرماندهی آمریکا در خاک آلمان حضور دارند که کاملا نشان میدهد این کشور نه تنها همچنان از اشغال متفقین بیرون نیامده است، بلکه هر نوع واکنش از سوی ملت آن علیه اشغالگران غربی نیز قبل از اینکه توسط آمریکاییها سرکوب شود، بوسیله مقامات دست نشانده و سرویسهای اطلاعاتی غربگرای آن در نطفه خفه خواهد شد.
با این وجود هنوز خشم بمباران درسدن در وجود مردم آلمان قرار دارد و همواره سفرهای مقامات آمریکایی و انگلیسی به این شهر با تظاهرات گسترده اهالی درسدن همراه بوده است. اینکه چه زمان خشم ملت آلمان از این جنایت جنگی و نظایر آن توسط متفقین، که با گستاخی کامل از رسانههای غربی و فیلمسازان وابسته به هالیوود «بزرگنمایی» و «جعل حقایق» نامیده میشود، سرریز خواهد شد را آینده مشخص خواهد کرد.
انتهای پیام/421