به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «بعد از آن روز» نام نمایشگاه عکسهای دفاع مقدس سعید صادقی است که در گالری پاییز خانه هنرمندان گشایش یافت. در این نمایشگاه که به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد، 22 قطعه عکس رنگی در ابعاد 50 در 75 سانتیمتر از آثار این عکاس به نمایش گذاشته شده و تا نهم مهر میزبان علاقمندان خواهد بود.
شرایط سخت جامعه آدمهای جنگ را در غبارها گم میکند
صادقی در خصوص این نمایشگاه به خبرنگار دفاعپرس گفت: شریط سخت جامعه امروز به سمتی میرود که آدمهای جنگ در غبارها گم میشوند؛ من در این نمایشگاه میخواستم نجابت و صداقتها را زنده کنم.
معصومیت حاجآقا عیناً در چهره همسراش وجود دارد
صادقی در توضیح این عکس گفت: این حاج آقا اهل شهررضا و جز تیپ قمربنی هاشم بود. او فقیرترین رزمندهای است که من تاکنون دیدهام؛ خانه او خیلی نمناک بود. من برای پیدا کردن این حاج آقا شش سال وقت گذاشتهام و در آخر، خواهر شهید ابراهیم همت او را برایم پیدا کرد. یک روز خودش به من زنگ زد و گفت «از روزی که عکسم را دیدهام، انگار صاحب فرزند دیگری شدهام» من وقتی صاحبان عکسهایم را پیدا میکنم، یک جور حس غرور در درون خانواده، اقوام و هم محلهایهایشان میبینم. معصومیت این چهرهها هنوز زنده است؛ معصومیت حاجآقا عیناً در چهره همسراش وجود دارد.
من بهخاطر این عکس هفت بار به میناب سفر کردم و آخر این خانم را هشتم بهمنماه 1397 در 20 کیلومتری جاسک پیدا کردم. او مشکلاتی داشت و من نامههای او را به سرلشکر محمد باقری رساندم و ایشان دستور دادند تا مشکلاتی که داشتند رفع شود.
من به دنبال حس همبستگی و نجابتی بودم که در این تصاویر وجود داشت و میخواهم دوباره این حس در بدنه جامعه وارد شود.
رزمندههایی که هنوز دلشان با ایران و انقلاب است
این آقا یک مغازهدار بود؛ تصویر کناری او شهید شده است. هرکدام از این آقایان امروز شغلی دارند و جز طبقه پایین جامعه هستند و هنوز هم دلشان با ایران و انقلاب است. این عکسها آنها را زنده میکند و من این زنده بودن را دوست دارم و میخواستم با این کار کمکی به این افراد کرده باشم. من این فعالیتها را با هزینه شخصیام انجام میدهم.
اخیراً کسی را پیدا کردم که دستهای شوهر او سال 1361 در جریان مرحله سوم عملیات بیتالمقدس در منطقه شلمچه قطع شده بود. 20 شهریور 1398 من منزل او بودم و چند روز پیش پسر او به من پیام داد که مادرم فوت شد. خانوادهها با دیدن این عکسها زندگی جدیدی پیدا میکنند و به فامیل و محلات کشیده میشود. تصاویری که من به این خانوادهها تقدیم میکنم در ابعاد 40 در 60 است و حتی در مطبوعات نیز منتشر میکنم.
سال گذشته تلویزیون را وادار کردم که به سمت این موضوعات بروند؛ بدترین نوع ارتباط با جامعه ایران متعلق به تلویزیون است. این حرکت یک نوع احساس ستایش از آدمهایی است که نجیب و شریف بودند؛ نسلی که در فضای سیاسی و اقتصادی گم شدند.
برخی از تصاویر بهخاطر تلخ بودن به نمایشگاه نیامد
برخی از این تصاویر تلخ بود و در نمایشگاه نمایش داده نشدند. مادر شهیدی بود که وقتی تصویر فرزند او را تقدیم کردم، پای من را گرفته بود و میبوسید. اتفاقی که من هیچگاه فراموش نمیکنم؛ گفتم حاج خانم من باید دست شما را ببوسم. بچههایش میگفتند که 18 سال است او از جایش تکان نخورده اما با دیدن این عکس از جایش بلند شد. من با این صحنه کیف میکردم و داخل بهشت شدم و بیرون آمدم. من با این اتفاقات حال میکنم و حسادتم نسبت به شهید ابراهیم همت از بین میرود.
من به همه شهرها و روستاها به دنبال صاحبان عکسهایم میروم. مردم دور من جمع میشوند. کسی نمیداند چه ماجراهای میگذرد.
این آدم که مجروحی را در بغل گرفته است عباس دهباشی است. او خودش بعد از این عکس که در عملیات رمضان است، شهید میشود. در این عکس برادر، خواهر و همسر شهید دهباشی هستند. اینها خاندان و مرزداران بزرگی هستند. من دو بار به شهرشان سفر کردهام. یک بار که عکس شهید را برایشان بردم و بار دوم آقای حاتمیکیا را برای ساخت مستند «چشم جنگ» به این منطقه بردم.
خانوادههای این رزمندهها بارها به من گفتهاند که با این تصاویر ما زنده میشویم؛ این برای من کافی است. رزمندهای در منطقه کانی مانگا پودر شده بود. من عکسی از او گرفته بودم که شهید مهدی باکری نیز کنار من ایستاده بودم. من نیم ساعت قبل از شهادت این رزمنده، یک عکس از او گرفته بودم که گریه میکرد. من دیماه 1397 خانواده او را پیدا کردم. مادر شهید به من 100 هزار تومان پول داد و گفت تو را خدا این پول را بگیر و خرج کن و من را دعا کن! گفتم من باید به تو پول بدهم. گفت شما نمیدانید جمشید من را زنده کردهای و به خانه آوردهای. اسم فرزند او «جمشید طاهرکُرد» بود. اثری از این شهید وجود نداشت و مادر از دیدن تصویر خیلی خوشحال بود، من شب را منزل ایشان بودم؛ پیرزنی که با واکر راه میرفت.
همسرم با من تماس گرفت و گفت چرا شب برنگشتی؟ گفتم من الان بهشت هستم و زندگی میکنم. صبح به مادر شهید گفتم بیایید به منزل من در تهران برویم اما قبول نکرد؛ او در روستایی در نزدیکی بجنورد بود. من در این خانهها به بهشت میروم و بر میگردم. ما نیاز داریم که این ساختمان ملی را این گونه حفظ کنیم.
این عکس متعلق به روز پنجم مهرماه در خرمشهر است؛ هنوز عراقیها وارد شهر نشدهاند و این عکس در خیابان فردوسی گرفته شده است. من روز دوم مهر در خرمشهر بودم؛ البته یک روز قبل رسیده بودم اما چون بخاطر ماموریتی که مربوط به درگیریهای داخل کشور بود، خسته بودم و یک روز را خوابیده بودم. دوم مهر وارد شهر شدم و این عکس را روز پنجم گرفتم و شهید محمد جهانآرا ما را نگهداشت و حدود یک ماه در خرمشهر بودم.
این عکس هم مربوط به عنایت صحتی شکوه است که چندی پیش در شهرداری مشغول کار بود. این رزمنده در شهرداری خرمشهر مشغول کار بود درحالی که تبلیغات میشود که ما به رزمندهای جنگ رسیدگی میکنیم اما میبینیم که چنین رزمندهای در بخشی از شهرداری کار میکند.
سید محمدرضا دربندی مدیر کل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه بازدید از این نمایشگاه به خبرنگار ما گفت: از دیدن این تصاویر خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم؛ بخاطر اینکه هدف سعید صادقی زنده کردن دوران دفاع مقدس و یادآوری رشادتها به نسل جدید است که هدف خیلی ارزشمند و قابل توجهی است. نکته مهم این مسئله این است که از چه ایده و روشی برای هدف استفاده کرده که برای من فوقالعاده بود.
وی گفت: سعید صادقی عکسهایی را که سال 1365 ثبت کرده را به خانواده شهدا و رزمندهها رسانده و تصویر را به آنها داده و دوباره از آنها عکس گرفته است. این ایده فوقالعاده است و امیدوارم که بتواند تاثیر خودش را در نسل جوان بگذارد.
مدیر کل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درخصوص تاثیر این تصاویر در رسانهها اظهار داشت: حتماً اگر که روزنامهها و نشریات که هر روز و هفتگی عکسی را معمولاً در قالب عکس روز منتشر میکنند از این تصاویر استفاده کنند، این فراگیر شدن به نظرم تاثیر خوبی خواهد داشت.
دربندی به تفاوت تصاویر دفاع مقدس با جنگهای جهانی اشاره کرد و عنوان کرد: من موزههای جنگ چندین کشور را از نزدیک دیدهام. ما با این موزهها نمیتوانیم ارتباط برقرار کنیم چراکه اولاً در تصاویری که ما از دفاع مقدس میبینیم کسانی را مشاهده میکنیم که همخون و هموطن ما هستند لذا یک ارتباط خاصی با تصاویر دفاع مقدس پیدا میکنیم. از طرفی دیگر عکسهای جنگهای دنیا واقعاً زنده نیست؛ این دلایل باعث میشود که کلاً حال و هوایی که عکسهای دفاع مقدس منتقل میکند را تصاویر جنگهای جهانی منتقل نکند.
وی تاکید کرد: تصاویر دفاع مقدس انگار با مخاطب حرف میزنند درحالی که عکسهای جنگهای دنیا اصلاً زنده نیست و البته متعلق به کشور ما نیست لذا این دو عامل موجب میشود که زندگی، تلاش و حیاتی که در عکس دفاع مقدس مشاهده میکنیم را در جای دیگری نبینیم.
انتهای پیام/ 121