ولنگاری فرهنگی/ 1

ردپای «جشن هنر شیراز» در فرهنگ و هنر امروز ما/ خط قرمز رسانۀ ملی کجاست؟

رژیم پهلوی همواره به خاطر برگزاری «جشن هنر شیراز» سرزنش می‌شد، سرزنشی که البته به‌حق بود، اما سؤال این است که چرا کسی نمی‌پرسد آورده‌های مدیران فرهنگی امروز که مثلاً در فضای انقلاب اسلامی نفس می‌کشند، از برگزاری این تعداد جشنواره ملی و بین‌المللی چیست؟
کد خبر: ۳۹۳۱۹۲
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۳ - 23April 2020

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ سال‌هاست که رسانه ملی به مناسبت شروع ایام خاصی از سال مانند «هفته دفاع مقدس»، «دهه فجر»، «ماه محرم» و «ماه مبارک رمضان» اقدام به پخش سریال‌هایی مناسبتی می‌کند که برخی از آنها از دایره مناسبتی بودن فراتر رفته و به اثری ماندگار در حافظه مردم بدل شده‌اند.

سریال «شب دهم» یکی از همین آثار ارزشمند رسانه ملی است که متاسفانه چنین موفقیتی تکرار نشد؛ اما موضوع بحث، سریالی با عنوان «زیر خاکی» به کارگردانی «جلیل سامان» است که در ماه مبارک رمضان پیش‌رو از شبکۀ یک سیما پخش خواهد شد و نکتۀ حائز اهمیت، یکی از بازیگران آن است که اخیرا با کشف حجاب در مراسم عروسی دخترش و رقص و پایکوبی با خوانندگان لس‌آنجلسی، شبی خاطره‌انگیز را برای اپوزیسیون‌ خارج‌نشین به یادگار گذاشت، بازیگری که گوهر هنر خود را در این خاک به‌دست آورده و در جایی دیگر به حراج گذاشته است. اینکه وی چه کرده و چه تفکری دارد امری است که قضاوت آن به‌عهده نهاد دیگری است، اما سوالی که مطرح می‌شود و ذهن مخاطبان رسانه ملی را به خود مشغول می‌کند، این است که چرا این زن بازیگر با چنین رفتاری، باید در رسانه ملی که داعیه‌دار فرهنگ ناب انقلابی‌ و اسلامی است حضور پیدا کند. چرا نظارتی بر حضور و عدم حضور بازیگرانی این‌چنین صورت نمی‌گیرد. مماشات برای حضور سلبریتی‌هایی که برای حجاب کمترین ارزشی قائل نیستند چرا باید در رسانه‌ای اتفاق بیافتد که حجاب را خط قرمز خود می‌داند. جالب‌تر اینکه در این روزها که برخی رسانه‌های متعهد براساس رسالت فرهنگی خود، ملتهب ناهنجاری این بازیگر کهنه‌کار سینما و تلویزیون هستند، شبکۀ پرمخاطب «نسیم» در حرکتی معنادار اقدام به بازپخش قسمتی از برنامه‌ی «خندوانه» با حضور این بازیگر می‌کند!! این مسئله چیزی نیست جز عدم مدیریت صحیح و نظارت دغدغه‌مندانه برخی مسئولان رسانه ملی.

همین موضوع سبب شد تا در سلسله یادداشت‌هایی برگرفته از منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی، تحت عنوان «ولنگاری فرهنگی» به بحث و بررسی و آسیب‌شناسی پیرامون موضوع مطروحه بپردازیم. معضلی که البته تازگی ندارد. لذا سوال اساسی این است که واقعا قطار فرهنگی ما چه به سمتی حرکت می‌کند؟ و خط قرمز رسانۀ ملی کجاست؟

انحطاط بعد از انقلاب اسلامی

ایران کشوری همواره حساس، ملتهب و در تب و تاب خیزش‌ها و جوشش‌ها بوده و اگر با دقت نظر به علت و اسباب این خیزش‌ها و جوشش‌ها نگاه کنیم مسئله «فرهنگ»، بیش از هر مسئله دیگری خودنمایی می‌کند. آنچه تا کنون ایران را محور معادلات و مراودات قرار داده جایگاه رفیع فرهنگی آن است.

چه زمانی که مُغ‌های ایرانی (روحانیون زرتشتی) برای بشارت میلاد حضرت مسیح حرکت کردند و چه زمانی که دین مبین اسلام را با همه وجود پذیرا شدند و چه امروز که انقلاب اسلامی یک رنسانس عظیم در همه حوزه‌های سیاسی، نظامی، علمی و... ایجاد کرده است، شاهد نگاه باز فرهنگی ایران و ایرانی بودیم. آنچه در عصر پهلوی در جریان بود، انحطاط همین فرهنگ حاکم بر ایران بود. اگر قیام مردم و رهبری امام خمینی (ره) نبود بعید بود حتی نامی از آن باقی بماند.

زمانی که حضرت امام در بحبوحه تدریس و تعلیم و تربیت شاگردانش بود، کتابی مانند «اسرار هزار ساله» منتشر شد. این کتاب که توسط «علی‌اکبر حکمی‌زاده» نوشته شده بود بسیاری از مبانی اعتقادی مسلمانان را زیر سؤال برده بود. امام راحل در همان زمان کلاس‌های درس خود را تعطیل کرده و مشغول تألیف کتابی در رد «اسرار هزار ساله» که آن‌ را با عنوان «کشف‌الاسرار» می‌شناسیم، شدند. این کتاب در ابتدای جوانی امام (ره) تألیف شد، زمانی که شاه جوان از فرنگ برگشته پهلوی سکان اداره کشور را از پدر دست‌نشانده‌اش تحویل گرفت.

حکمی‌زاده خود از روحانیون حوزه علمیه قم بود و فرزند «شیخ مهدی قمی»؛ وی به‌واسطه رابطه نزدیکی که با «شیخ عبدالکریم حائری» و «سید محمود طالقانی» داشت می‌خواست به‌نوعی در سایه نباشد و خودی نشان بدهد. از طرفی تحت تأثیر «احمد کسروی» بود و حامی سیاست‌های غربی‌سازی رضاخان، بنابراین از چنین شخصیتی که سرانجام بر اثر فشار علمای قم خود را خلع لباس کرد، انتشار چنین کتابی بعید نبود.

حضرت امام (ره) نیز با تألیف «کشف‌الاسرار» عملا کار مبارزه خود علیه نظام شاهنشاهی را آغاز کرد، به تعبیری ایشان نهضت خود را با یک اقدام به‌موقع فرهنگی آغاز کرد. کسی که در مقابل ایشان قرار داشت، علی‌الظاهر روحانی بود و درس اسلام خوانده بود.

تبلور «جشن هنر شیراز» در جشنواره‌هایی که برگزار می‌کنیم

امام راحل در بیانات پرشور خود همواره بر مسئله فرهنگ تأکید داشتند. سؤال ایشان این نبود چرا در این مملکت رضاخانی و پهلوی، مسجد و حسینیه نیست، بلکه سؤال مهم‌شان این بود که چرا در خیابان‌های ایران کتابخانه و کتاب‌فروشی نیست؟ چرا دکان‌های مشروب‌فروشی بیشتر از کتاب‌فروشی است. چرا سینمای ما در حال خیانت به جامعه روشنفکری و جوانان دانشجو است.

وقتی جوان ایرانی اصولا درکی از هنر به معنای هنر ندارد چگونه می‌تواند هنر مدرن را بفهمد. با شعر نو مقابله می‌شود چون زبان دیریابی داشت اما از هنر مدرن غرب به گرمی استقبال می‌شد چون روشنفکر فارسی (از همان سِلک فیلمفارسی) آن‌ را شرط مدرنیته می‌دانست.

تبلور «جشن هنر شیراز» در جشنواره‌هایی که برگزار می‌کنیم

اگر در این میان کتاب «غرب‌زدگی» آل‌احمد پا در محافل روشنفکری می‌گذاشت به‌شدت منکوب می‌شد. همان کتابی که امام خمینی (ره) در همان سال‌های انتشار مطالعه کرده بودند و به آل‌ احمد که به دیدارشان آمده بود گفتند: «آنچه ما باید بگوییم، شما [در کتاب غرب‌زدگی] گفته‌اید.» بعدها حضرت امام (ره) با اشاره به این دیدار از اینکه دیگر فرصتی پیش نیامد تا آل ‎احمد را ببینند اظهار تأسف کرده و برای وی طلب رحمت کردند. (روشنفکری میهنی ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

با دریغ و درد باید گفت ورود ایران اسلامی به دهه پنجم عمر خود به‌هیچ‌وجه وضعیت فرهنگی راضی کننده‌ای ندارد. ماحصل تلاش آوینی‌ها برای ایجاد سینمایی ایرانی ـ اسلامی جز به‌ستوه آمدن این فیلمساز، چیز دیگری نداشت. همه آن‌هایی که دم از روشنفکری و تفکر آزاد می‌زدند او را زیر لگدهای اندیشه خود گرفتند و رییس سازمان وقت ورود او را به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ممنوع کرد.

زمانی که همان روشنفکران وطنی گمان می‌کردند «بشاگرد» لابد سیاره‌ای در فلان فاصله نوری از زمین قرار دارد، این دوربین آوینی بود که گفت بشاگرد جایی همین نزدیکی است، با مردمی هم‌زبان و هم‌لباس و هم‌دین و هم‌وطن. متأسفانه نه آل‌ احمدها تداوم پیدا کردند، نه آوینی‌ها. اگر «غرب‌زدگی» همان را می‌گفت که امام خمینی (ره) می‌خواست بگوید، امروز کدام کتاب، کدام شعر و کدام فیلم همان چیزی را می‌گوید که رهبر امروز ایران می‌خواهد بگوید؟ یا اصلاً اثری خلق شده که گفته‌های ایشان را تأیید کند؟

اگر زمانی در خیابان‌های تهران خبری از کتاب‌خانه و کتاب‌فروشی نبود، چندان نباید متعجب بود چراکه امروز هم نیست. اگر زمانی جوانان ما سر از مشروب‌فروشی درمی‌آورند جای تحیر نیست که امروز دست هر جوانی یک تلفن همراه هوشمند متصل به فضای مجازی است که با یک فیلترشکن به‌راحتی سر از «ترکستان» درمی‌آورند.

وقتی همه‌چیز از تاکسی و نان شب و کفش و لباس، اینترنتی تهیه شود، طبیعی است که مشروب هم اینترنتی تهیه شود. در کنار مشروب هم البته چیزهای دیگری در لیست سفارش قرار دارد که ذکر آن‌ها شرم‌آور و تکرارشان اسباب روسیاهی است. بدون تردید این اوضاع اسف‌بار را مدیون مدیران فرهنگی مثلاً انقلابی هستیم. اوضاعی که در مقابل وضعیت فرهنگی پهلوی منحط‌تر است. اگر در عصر پهلوی با چنان وضعیتی روبه‌رو بودیم، عجیب نبود چراکه شاهان پهلوی عملا با مظاهر اسلام مقابله می‌کردند و اسلام را مانعی برای رسیدن اهداف خود می‌دانستند و صراحتاً می‌گفتند با آن کنار نخواهند آمد.

اما مدیر فرهنگی‌ای که ظاهر اسلامی دارد، داعیه انقلابی بودن دارد، جملات فارسی و عربی را مخلوط می‌کند تا ژست خطیب اسلامی بودنش را حفظ کند ولی عملش، تصمیم‌گیری‌اش و سیاست کاری‌اش چیز دیگری می‌گوید، به‌مراتب خطرناک‌تر از شاهان پهلوی است. این مدیران مانند سلول‌های سرطانی، ظاهراً همرنگ و هم‌جنس سلول‌های بدن هستند اما در باطن مهلک‌تر از ویروس طاغوتند.

تبلور «جشن هنر شیراز» در جشنواره‌هایی که برگزار می‌کنیم

به عبارت بهرام بیضایی بازمی‌گردیم، سینمای امروز ایران، نتیجه اتمسفری است که در آن نفس می‌کشد. نه‌تنها سینما که کتاب و شعر و حتی رسانه ملی به انحطاطی تاریخی افتاده‌اند. از همین روست که رهبر معظم انقلاب اسلامی دیگر از لفظ «تهاجم فرهنگی» استفاده نمی‌کنند و به ما درباره «ولنگاری فرهنگی» هشدار می‌دهند. متأسفانه باید گفت که ایشان خود می‌گویند و خود می‌شنوند، حتی یک ‌صدای لبیکی شنیده نمی‌شود. اگر هم‌ چنین صدایی بخواهد بلند شود، توسط همان مدیران فرهنگی در سینه خفه می‌شود و برای همیشه زَهره فریاد را می‎ترکانند. در این میان نه آل‌ احمدی هست که با غرب‌زدگی بیاید و نه آوینی که بخواهد جنگ دیگری را روایت کند.

تبلور «جشن هنر شیراز» در جشنواره‌هایی که برگزار می‌کنیم

ماحصل آنچه مدیران فرهنگی ما در کارنامه مدیریتی خود به‌جا گذاشته‌اند، همین جشنواره‌های رنگارنگ و متنوعی است که با بودجه‌های کلان برپا می‌کنند، جشنواره‌هایی که تفاوتی با «جشن هنر شیراز» ندارند. تنها تفاوتشان خواندن چند آیه از کلام‌الله مجید و خواندن سرود جمهوری اسلامی و یک دقیقه سکوت برای هنرمندان تازه درگذشته است. جشنواره‌هایی که با پول مردم برگزار می‌شود و آورده‌ای جز فربه شدن سلبریتی‌ها و محکم شدن جای پای مدیران برای مردم ندارد. نتیجه اینکه این انحطاط فرهنگی بعد از رنسانسی عظیم چون انقلاب اسلامی جای تأمل دارد.

به قول حافظ: «خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»

ادامه دارد ...

نظر شما
پربیننده ها