یاران خراسانی ۱۱۴؛

شهید حجت‌الاسلام زمانی: حجره‌های مدارس علمیه سنگر روحانیت است

جهادگر شهید غلامحسین زمانی در وصیت‌نامه خود آورده است: پدرم را بگوئید سنگر مرا خالى نگذارد و برادر کوچکم را به سنگرم، که همان حجره مدرسه‌ام می‌باشد، بفرستند.
کد خبر: ۶۷۳۷۴۳
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۲ - 19June 2024

شهید حجت‌الاسلام زمانی: حجره‌های مدارس علمیه سنگر روحانیت استبه گزارش دفاع‌پرس از خراسان رضوی، جهادگر شهید حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین «غلامحسین زمانی» اول تیر ۱۳۳۷ در بخش سرولایت شهرستان نیشابور در خانواده‌ای مذهبی و کم بضاعت دیده به جهان گشود.

او در دوران کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود. قرآن مجید را نزد پدر فرا گرفت، سپس کتاب جامع‌المقدمات را نزد استادش کربلایی «میرزا حسین» آموخت. بعد از آن برای ادامه تحصیل دروس حوزوی به روستای کاهان عزیمت کرد و این دوران را نزد شیخ میرزا محمد کاهانی به پایان برد.

وی پس از آن به شهر مشهد رفت و برای ادامه تحصیل وارد مدرسه علمیه آیت‌الله میلانی شد. او بیشتر کلاس‌های تفسیر قرآن آیه‌الله خامنه‌ای را در این شهر شرکت می‌کرد.

حجت‌الاسلام زمانی با شروع مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، به همراه سایر مردم در تظاهرات و راهپیمایی‌های ضد رژیم شرکت می‌کرد و به پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) و تبلیغ می‌پرداخت.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر فعالیت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به‌عنوان نیروی مردمی در جهاد سازندگی فعالیت‌های مستمر تبلیعاتی و فرهنگی موثری داشت.

حجت الاسلام زمانی گاهی به عنوان جهادگر و گاه در سپاه در قسمت کمیته فرهنگی داوطلبانه خدمت می‌کرد؛ و در دیگر ایام بعنوان کشیک صحن حرم امام رضا علیه‌السلام به زائران بارگاه منور رضوی خدمت می‌کرد.

او با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دو مرحله در جبهه‌ها حضور یافت. در مرحله اول از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در مرحله دوم از طریق ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی خراسان به‌عنوان مبلغ جهادگر به جبهه سوسنگرد اعزام شد.

حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین «غلامحسین زمانی» سرانجام ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ در سوسنگرد به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در شهر مشهد، در حرم امام رضا علیه‌السلام به خاک سپرده شد.

 فرازی از وصیت‌نامه جهادگر شهید حجت‌الاسلام غلامحسین زمانی:

پدرم را بگوئید سنگر مرا خالى نگذارد و برادر کوچکم را به سنگرم، که همان حجره مدرسه‌ام می‌باشد، بفرستند.

پدر و مادرم، مبادا بر مزار من اشک بریزید و لباس سیاه بپوشید تا دل دشمن شاد شود.

پدر و مادر، من داوطلبانه به جبهه رفته‌ام و در راه رضاى خدا و اسلام عزیز خون نثار کنم.

لباسى که بر تن دارم از بیت‌المال است و به بیت‌المال برگردانید و بقیه اموال را به جنگ‌زدگان دهید و هر جا کــه پدرم صلاح می‌داند جنازه‌ام را دفن کند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها