سی‌وچهارمین جشنواره تئاتر فجر از دریچه نقد 5؛

"آی" فرصت حضورش را از دست داد/ افسانه‌ها زبانی برای مقابله با تهاجم فرهنگی است

نمایش "آی" برگرفته از افسانه‌ای قدیمی از سرزمین ترکمن است که متاسفانه در اجرا با موفقیت کمی مواجه شد.
کد خبر: ۶۷۶۰۴
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۹ - 25January 2016

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس: در چهارمین شب برگزاری سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر در تماشاخانه سرو، نمایش «آی» به کارگردانی عبدالرضا شیبانی روی صحنه رفت. زبان نافهموم و کهنه «آی» باعث شد چندان مورد توجه قرار نگیرد. این نمایش که بازخوانی یکی از افسانههای مردم ترکمن بود توانست بستری مناسب برای بیان مفاهیم موجود در آن باشد.

فرصت از دست رفته «آی»

«آی» رعیتزادهای فقیر است که قرار است با پسر عمویش ازدواج کند که این وصلت با کشته شدن پسر عمو سر نمی گیرد. «آی» تصمیم میگیرد که انتقام پسر عمویش را بگیرد.

جوانهای صحرا همه عاشق «آی» هستند و به خاطر او خونهای زیادی ریخته شده است. خان صحرا خود به خواستگاری «آی» میرود تا مانع ریختن خونهای بعدی شود که او هم جانش را در این راه از دست میدهد و «آی» در آخر موفق میشود انتقام پسر عمویش را بگیرد.

افسانههای فولکوریک آشناترین زبان ادبیات شفاهی است که نیازی به دراماتیزه کردن ندارد. این افسانهها به دلیل قرابتش با کهن الگوها به راحتی با مخاطب ارتباط میگیرد و او را به درون متن میبرد. همه ما تجربه شنیدن این افسانهها را از زبان پدربزرگها و مادربزرگها داریم و با آنها ارتباط برقرار کردهایم.

در این افسانهها با متنی مثل درامهای روم روبه رو نیستیم که براساس اسلوب درام نویسی بنا شده باشد. شخصیتها در این قصهها همه شبیه هم هستند. اتفاقات تقریبا قابل حدساند ولی به دلیل اینکه مفهوم ازلی سرنوشت و عدم تغییر آن در اکثر این افسانهها مطرح است هنوز جذابند.

افسانه «آی» هم از این قاعده مستثنی نیست، ولی وقتی آن را به زبان نمایش بیان میکنیم باید بدانیم فرم انتخابی ما منطبق با زبان قصه باشد. استفاده از صورتکها و رفتن به سمت انداموارگی و رنگها و موسیقیهای نواحی که افسانه در آنجا شکل گرفته همچنین استفاده از حرکات فرم، دادن عنان قصه به دست یک راوی مشخص و ... میتواند به اثر بخشی افسانهها کمک کند.

در نمایش «آی» به دلیل درک نادرست کارگردان از درونمایه افسانه «آی» در انتقال مفاهیم موجود در افسانه با اثری الکن روبه رو هستیم که از آن چیزی نمیفهمیم. روایت یک افسانه از زبان پنج شخصیت متفاوت با حرکاتی که هیچ نسبتی با متن ندارند ذهن را دچار سردرگمی میکند.

ما در زمانهای زندگی میکنیم که در تئاتر و سینما با بحران داستان مواجه هستیم. استفاده از افسانههای قومی یکی از راههای برون رفت از این بحران است. از طرف دیگر در این همجه فرهنگی و زبان گنگ داستانهایی که داریم بیان این افسانهها قطعا میتواند راه گشا باشد.

این بازگویی افسانه راهی برای رسیدن به ترسیم زندگی اسلامی ـ ایرانی است. حفظ این گنیجنهها بر عهده تئاتر و سینما است. هنرمندان این عرصهها با درک درستی از شیوههای نمایشی سنتی ایرانی به این هدف می رسند. مشکل«آی»از همین جا سرچشمه میگیرد. کارگردان نتوانسته تمایزی با این زبان و زبان دیگر قصههای نمایشی قائل شود. در خلق این آثار باید به سمت گذشتهها و سنتهای نمایشی رفت، چرا که این افسانهها ریشه در همین گذشته فراموش شده دارد.

«آی» فرصت خوبی بود که متأسفانه به راحتی از دست رفت. این نمایش با وسواس و دقت بیشتری در شکل اجرا میتوانست از امیدهای جشنواره امسال باشد.

نظر شما
پربیننده ها