بازگشت یوسف‌های روح‌الله/ 3

روایت روزنامه دیواری در اسارتگاه عراق

ما با استفاده از رادیویی که از نگهبان عراقی به غنیمت گرفته بودیم و اخباری که سایر آزادگان در رفت و آمد به بیمارستان از دیگران کسب می‌کردند، یک روزنامه دیواری روی پاکت سیمان و یا قوطی پودر لباسشویی تهیه و در معرض استفاده سایر آزادگان قرار می‌دادیم.
کد خبر: ۹۵۷۲۰
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۲ - 15August 2016

روایت روزنامه دیواری در اسارتگاه عراق

به گزارش دفاع پرس از کرمان، در آستانه سالروز ورود آزادگان به کشور، خاطرهای از آزاده و جانباز سرافراز محمدرضا حسنی سعدی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثاگران استان کرمان را مرور میکنیم:

کاغذ وقلم ممنوع و جرم محسوب میشد

در اسارت، بیش از پیش احساس کردیم که انسان علاوه بر غذای جسم به غذای روح نیز نیازمند است. در آن فضا، تبلیغات مسموم دشمن برعلیه ما و نظام جمهوری اسلامی بسیار زیاد بود و ما نباید ساکت مینشستیم. لذا با وجود اینکه کاغذ و قلم ممنوع و جرم محسوب میشد ولی احساس نیاز، ما را به تهیه یک روزنامه دیواری وادار نمود.

یک مداد کوچک داشتیم به اندازه یک بند انگشت

ما با استفاده از رادیویی که از نگهبان عراقی به غنیمت گرفته بودیم و اخباری که سایر آزادگان در رفت و آمد به بیمارستان از دیگران کسب میکردند، یک روزنامه دیواری روی پاکت سیمان و یا قوطی پودر لباسشویی تهیه و در معرض استفاده سایر آزادگان قرار میدادیم.

بچهها قوطی مقوایی تاید را در آب میانداختند خیس که می خورد در افتاب می گذاشتند و چند لایه نازک از آن جدا میکردند  و اخبار جمع آوری شده را روی آنها مینوشتند. یکی از برادران آزاده یک مداد کوچک داشت به اندازه یک بند انگشت که آنرا در یک قرقرهی تخ پنهان کرده بود و با این مداد نهضت سواد آموزی راه انداخته بود و به بیسوادان، آموزش میداد. که البته یک روز لو رفت و بخاطر این قلم که به اندازهی یک بند انگشت بود 11 روز تحت شکنجه قرار گرفت.

رادیو را با خود به حمام برده و به بهانه حمام رفتن

بچهها با استفاده از رادیویی که به سختی به دست آورده بودند، اخبار ایران را از ایستگاه رادیویی تبریز میگرفتند. این کار هر روز، ساعت 2 و بعد از ظهر و شب ساعت 20و24 انجام میشد و سپس اخبار به دست آمده را مینوشتند.

من تند نویس بودم و گوشی  رادیو را در گوشم میگذاشتم و تند تند اخبار را مینوشتم و برای این کار رادیو را با خود به حمام برده و به بهانه حمام رفتن، یکی از بچهها نگهبانی می داد تا من بتوانم اخبار را بنویسم. این اخبار برای فردا آماده میشد و در بیست نسخه تکثیر و در اختیار بیست آسایشگاه  قرار میگرفت توزیع آن هم به این صورت بود که از اسرا کسانی بودند که بین آسایشگاهها رفت وآمد داشتند و این اخبار را با خود میبردند معمولاً عصرها اخبار روز قبل در آسایشگاه در معرض دید اسرا قرار میگرفت و این روز نامههای دیواری در محلی نصب میشد که در رویت مستقیم نگهبانان عراقی نباشد و معمولاً محل بیشترین تجمع انتخاب میشد مثلاً در مقابل جایی که بچه ها وضو می گرفتند و مسواک میزدند نصب میشد.

اخبار مهم اردوگاهها  در کپسولهای انتی بیوتک

روزنامههای دیواری شبها نصب و پس از مطالعه اسرا هر روز قبل از آمارگیری جمعآوری و لایپتو و یا متکا آنها را پنهان میکردیم. حتی سخنرانی آیت الله مشکینی که هر روز ساعت 1 تا 2 بعد از ظهر از رادیو ایران پخش میشد را نیز مینوشتیم و تکثیر میکردیم گاهی اوقات اخبار را روی نایلون(پلاستیک) مینوشتیم که بعد از استفاده میشستیم و اخبار بعدی را دوباره روی آن مینوشتیم.

اخبار مهم اردوگاهها را نیز روی کاغذهای کوچک مینوشتیم و در کپسولهای انتی بیوتک که پودر داخل آن را خالی کرده بودیم گذاشته و به عنوان دارو به اردوگاهها و آسایشگاههای دیگر میفرستادیم در آن شرایط که بسیار سخت می گذشت اطلاع رسانی از اخبار ایران و تقویت بنیه دینی بچهها بسیار لذت بخش بود و این کار در روحیه اسرا تاثیر بسیاری داشت.

راوی سردار آزاده محمد رضا حسنی سعدی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار