نوروز در سنگر - بخش پایانی/ سردار جانباز مصطفی باغبانی:
عید را به هفت سینش میشناسند. یادم هست سفره ما چفیهای بود که در آن سیب، سکه، سنگ، سر نیزه، وحتی خود سنگر به عنوان هفت سین استفاده میشدند.
کد خبر: ۱۴۴۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۴
نوروز در سنگر - 1/ سردار جانباز مصطفی باغبانی:
سریع علی را در آغوش گرفتم. به صورت او نگاه کردم، خون فواره می زد. آن لحظه به یاد مادر و پدرم افتادم که در خانه و در کنار همه فامیل عید نوروز را جشن گرفتهاند.
کد خبر: ۱۴۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۳
نگاهى اجمالى به وقایع جنگ تحمیلى تا عملیات فتحالمبین
جوانها و نوجوانها، بى آنکه به فکر عید و رسیدن بهار باشند راهى جبهه ها مىشدند تا در بیرون کردن دشمن از خاک کشور سهمى داشته باشند.
کد خبر: ۱۴۰۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
یادداشتی بر فیلم دلتنگیهای عاشقانه
فیلم برای ایجاد جذابیت و کشش، خط قرمزهای سینما را می شکند، اما این تمهیدات کارگردان نیز موثر نمیافتد.
کد خبر: ۱۲۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۷
یادداشت
دشمن و جبهه دشمن را باید شناخت، لبخند دشمن را نباید جدی گرفت و نباید فریفته آن شد.
کد خبر: ۱۱۴۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۴
دکتر فرزندی در گفت و گو با خبرگزاری دفاع مقدس:
رسانه های غربی در نهایت بعد از این عملیات اعتراف به شکست کردند و همه آنها به این نکته اشاره داشتند که باز پس گیری فاو از ایرانیان کار بسیار دشوار و طولانی و پرهزینه خواهد بود.
کد خبر: ۱۱۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
در گفتوگو با دفاع مقدس مطرح شد
اسیر عراقی به من فهماند که لاستیک زاپاس زیر تریلی قرار دارد؛ من نیز در عین سادگی اسلحهام را به او دادم و رفتم که لاستیک زاپاس را از زیر تریلی در آورم... .
کد خبر: ۸۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۳۰
سردار سلیمانی:
فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: تفاوت دوران جبهه با زمان حاضر این است که در آن زمان دنیا پشت سر دین حرکت میکرد و امروز دنیا از دین سبقت گرفته و ارزشمند این است که در این هیاهوی دنیوی و دعواهای سیاسی انسان در عمق قلب خود دیندار باشد.
کد خبر: ۷۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۲
یادداشت؛
بسیج را براى نظام بخواهیم و بسیجیان را به پایبندى خودمان نسبت به آرمانها و اصول انقلابى و اسلامى و پافشارى بر عدالت اجتماعى مطمئن کنیم.
کد خبر: ۶۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۰۷
گفت و گو با مادر شهیدان باقری زند (قسمت دوم)
وقتی مراسم شهادت فرخ برگزار میشد، گریه نکردم. خانمی در جمع گفت: این مادر را ببین. بعد از شش ماه، دومین فرزندش هم شهید شده، اما همین طور نشسته است! گفتم: برای چه گریه کنم؟ پسرم وصیت کرده گریه نکن تا دشمن را شاد نکنی. نوشته است اگر بدانی جایگاه ما کجاست، خوشحال میشوی.
کد خبر: ۲۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۲۸