خبرگزاری دفاع مقدس: حسین قاسمی هستم. روز دوم خرداد ۱۳۶۲ که شهید شدم، بیست و نه سالم بود. پدرم که گویی میدانست قرار است یک روز به خاطر عقیدهام شهید شوم، اسمم را حسین گذاشت. آن روز که به دست نیروهای کومله شهید شدم، صدای پدرم انگار توی گوشم پیچید که حسینم شهید شد.
کتاب «گلولههای وحشی» از مجموعه داستانهای دفاع مقدس است که فرزانه رحمانی، مهرداد نصرتی و همایون نصرتی نوشته شده و از سوی انتشارات آجا روانه بازار نشر شده است.
ادبیات داستانی نقش مهمی در معرفی رشادتها و از خود گذشتگیهای رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس دارد؛ رشادتها و صبوریهایی که نه فقط مختص به رزمندگان که متعلق به خانوادههایی است که با حمایتهای بیدریغ مادی و معنوی خود، نقش بسیار ارزشمندی در پشت جبههها ایفا کردند. این کتاب در بر گیرنده داستانهایی از این صبوریها و فداکاری هاست که از زبان شهید روایت میشود.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
میدانم برایشان سخت خواهد شد. باید روزها از این اتفاق بگذرد تا آنها بفهمند که دیگر سایهٔ هیچ مردی بالای سرشان نیست. حالا صغرا هم مادرشان بود، هم پدرشان. وقتی یاد روزهایی که با هم بودیم میافتاد، دلش حسابی تنگ میشد. عکسهایم را در میاورد و دوباره و چندباره نگاهشان میکرد. صدایش را میشنیدم که میگفت: «چه خبر حسین آقا؟ کجایی الان؟! چه کار داری میکنی؟ پیش من هم میآیی؟ پیش بچههات؟ پیش خانوادهات؟»....
علاقه مندان میتوانند برای تهیه این کتاب با نشر آجا با شماره تلفن ۸۱۹۵۳۳۸۱-۰۲۱ تماس بگیرند.
