به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، جنگ هاى متنوعى که در دنیا بوده و هست هم از نظر انگیزه و هم از نظر شیوه اداره جنگ و هم از نظر مدلها و نحوه درگیرى و رفتار و پیامدها و نتایجى که داشته، قابل بررسى و ارزیابى مى باشند.
انگیزه مادى یا الهى تنها عامل محورى در جنگهاى متداول جهان
انگیزههایى که در این جنگهاى متفاوت یک ارتش و یک ملت را ساماندهى مىکرده عمدتاً در یک تقسیمبندى کلى به دوگونه انگیزه قرب الهى و انگیزه مادى هستند. انگیزههاى مادى مثل عشق به برترى یک نژاد یا یک قومیت و توسعه جغرافیاى سیاسى یک قوم و یک نژاد و امثال اینها مىباشد. این انگیزهها انگیزههایى بودند که عامل پیدایش جنگ شدند و احیاناً به پیروزیهایى هم دست یافتند ولى مهم این است که ما همه این پیروزیها را تحلیل کنیم و ببینیم حاصل این پیروزیها چیست؟
فرق است مابین ایده شماها و دشمن هاى شما، آنها براى قدرتها، براى نمایش قدرت، براى شیطان، با اسلام به جنگ برخاستند، و شما براى خدا و براى رضاى او و براى قدرت دادن به اسلام و پیاده کردن احکام اسلام به دفاع برخاستید، شما مدافع از انسانهاى مظلوم در طول تاریخ هستید، مدافعات شما از اسلام و پیروزى شما، انحصار به پیروزى در میدان ندارد.[1]
ملتى که با انگیزه برترى قومى یا نژادى یا میل به توسعه امکانات و به منابع، درگیر با یک جمعیت دیگرى شده و پیروز هم شده و منابع آنها هم دست یافته و جغرافیاى سیاسى خودش را هم توسعه داده، بر فرض که به همه اینها دست یافته باشد چه بدست آورده است و حاصل این پیروزى چیست؟ آیا واقعاً این نتایج ارزش این را دارند که انسان بخاطر آن درگیر بشود و احیاناً کشته یا به پیروزى برسد؟
اگر ما این مطالب را خوب تحلیل کنیم از طرفى به این نتیجه خواهیم رسید که واقعاً نوع این انگیزهها ارزش، آن را ندارند که بر اساس آنها به جنگ و درگیرى و پرداخته شود و بر فرض هم که به پیروزى یا غلبه هم منتهى بشوند، نتیجه مهمى بدست نیامده است و از طرف دیگر به این مطلب پى خواهیم برد که جنگ و درگیرى فقط با یک انگیزه معقول ارزشمند است و آن انگیزه درگیرى حق و باطل و یا درگیرى ایمان و کفر براى غلبه کلمه توحید و عزت اسلام و یا نقطه مقابلش براى غلبه کفر و فرهنگ دنیا پرستى مىباشد. لذا تنها این جنگ است که در دنیا اساسى ترین جنگ مىباشد و ارزش این را دارد که انسان براى پیروزى کلمه توحید هم جنگ کند و هم درگیر بشود. یک انسان موحد هیچگاه براى توسعه خاک و منابع و امثال اینها دست به جنگ نمى زند.
ایجاد انگیزه و هویت جدید در جامعه ایران توسط امام(ره)
مهمترین کار امام(ره) تغییر انگیزش اجتماعى و بالطبع تفکرات اجتماعى بود و اگر این مطالب را بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم امام(ره) یک هویت جدید اجتماعى ایجاد کردند و این واقعاً یک کلمه نیست و بلکه یک کتاب است. امام هویت اجتماعى ملت ایران را در یک مرتبه جدیدى به بلوغ رساندند و به آنها هویت اسلامى دادند، هویتى که دراین هویت، انگیزه همکارى، تفاهم و همدلى، انگیزه نژادى یا قومى یا انگیزههاى مادى دیگر نبود. ملت ایران واقعاً در این برهه احساس همبستگى با هر مسلمان آزاده و مظلومى کردند که در اقسا نقاط دنیا مى باشند و واقعاً آنها را جزئى از وطن امت خود مى دانستند. کما اینکه عامل صفبندى و جدا شدن درگیریهایشان قومى یا نژادى نبوده و تنها انگیزه آنها مقابله با دشمنان اسلام مى باشد.
مسؤولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت - ارواحنافداه - است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه اى مسؤولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.
شکل گیرى «همدلى، همفکرى و همکارى» جدید در سایه شکل گیرى هویت جدید
واقعاً احساس اجتماعى جدیدى در وجدان عمومى جامعه ایجاد شد و آن احساس عاطفه الهى و غضب الهى است. این عاطفه اجتماعى شده بالغ شده و در غالب همدلى، همفکرى و همکارى از یک طرف و درگیرى و جنگ از طرف دیگر ظهور و تجلى پیدا کرد. این مسئلهاى که امروزه در راه توسعه با آن مواجه هستیم که به اصطلاح بعضى از فیلسوفان توسعه غربى جزو بحرانهاى پنجگانه توسعه هم هست که باید پشت سربگذاریم مسئله «هویت اجتماعى» است. این مسئله را امام در مسیر توسعه الهى جامعه حل کرده و یک گام به جلو برده بودند. توسعه در هر جامعهاى لزوماً برمدار یک هویت ایجاد مىشود، یعنى متغیر اصلى در توسعه هویت اجتماعى مىباشد و بقیه متغیرها بر مدار آن و متناسب با آن تعریف مىشوند. لذا یا باید مثلاً هویت ناسیونالیستى یا ایرانیت و یا قومیت عربمدار توسعه باشد و همه تناسبات توسعه جامعه متناسب با توسعه این پارامترها طراحى بشود یا هویت اسلامى محور و مدار توسعه باشد. بزرگترین هدف امام این بود که باید همه چیز برمدار توسعه اسلام بچرخد، یعنى باید اول هویت اسلامى ایجاد بشود و بعد متناسب با این هویت جغرافیاى سیاسى، برنامهریزى و سایر مسائل طرح شود. توسعه هویت بدین معناست که ما هرچه به طرف توسعه مىرویم باید این احساس هویت هم شدیدتر شود، یعنى هم از نظر کمى و هم انسجام بیشترى پیدا بکند، به دیگر سخن وحدت و کثرتش بیشتر بشود و جامعه یک وحدت و انسجام بیشترى بر مدار این هویت پیدا بکند.
امام(ره) با این جنگ، ایجاد یک هویت اسلامى کردند و به تعبیر دقیقتر هویت اسلامى در ایران را توسعه داده است و واقعاً در دوران اوج جنگ ملت ایران واقعاً از دست استکبار مادى خشمگین بودند و این خشمگین بودنشان هم بخاطر درگیرى استکبار با قومیت و نژاد آنها نبود و بلکه آنها بخاطر درگیرى استکبار با اسلام، عزت اسلامى و اقتدار اسلامى در عالم بود.
ملت شهیدپرور ایران بداند این روزها روز امتحان الهى است، روز پرخاش علیه کسانى است که با اسلام مبارزه مى کنند. روز پرخاش با کسانى است که با اسلام کینه دیرینه دارند. روز انتقام از کفر و نفاق است. روز فداکارى است. امروز روز عاشوراى حسینى است. امروز روز کربلا است. حسینیان آماده باشید. نهراسید که نمى هراسیم. کمربندهایتان را محکم کنید. اى آزادگان! اى احرار بپاخیزید. قدرتهاى بزرگ شرق و غرب مى خواهند شما را زیر چکمهها و چنگالهاى کثیف و خونین خود خرد کنند که حتى آخ هم نگوئید. امروز روز مقاومت است. چنان بر صدام و آمریکا و استکبار غرب سیلى زنید که برق آن چشمان استکبار غرب و شرق را کور کند. امروز روز درنگ نیست. امروز روز سیطره انسانیت انسانهاست. روز جنگ است. روز احقاق حق است، حق را باید گرفت و انتظار آنکه جهانخواران ما یارى کنند، بىحاصل است... امروز روز نشاط عاشقان خداست. روز جشن و سرود عارفان الهى است. روز نغمه سرایى فرشتگان در ستایش انسانهاى مجاهد است. امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون کرد و زره دفاع مقاومت پوشید و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت و باعث بقاى خون شهیدان بود. بسوى جبهه ها هجوم ببرید و با ضربات پى درپى توان و امان دشمن را بگیرید. انشاءالله پیروز خواهید شد.
این احساس باطنى را که هر انسانى باید در جبهه شرکت کند و درگیر با دشمن شود امام(ره) در آنها ایجاد کردندو نه تنها این احساس در ملت ایران بلکه یک احساس همبستگى و همدلى و همکارى بین ملتهاى مستضعف مسلمان دنیا ایجاد کردند بطوریکه واقعاً ملت ایران خود را شریک درد آنها و شریک مشکلات آنها مى دیدند و حاضر بودند براى رهائى آنها سرمایه گذارى کنند و از این سرمایه هم احساس خسارت نمى کردند. زیرا مى پنداشتند این سرمایه گذارى از نظر نیروى انسانى و سایر امکانات و مقدورات براى ملت ها و جامعه اسلامى مى باشد و لذا نگران نبودند که این سرمایه ها بیرون مرزهاى خروج مى شوند. به تعبیر دیگر نتیجه این توسعه هویت و بارور کردن هویت اسلامى در ملت ایران این شد که آنها بیش از آنکه خود را ایرانى یا عرب یا عجم یا سایر خصوصیات قومى ببینند احساس هویت اسلامى و احساس پیوند عاطفى با اهل اسلام مى کنند و لذا بیش از آنکه خود را درگیر با دشمن خاک و نژاد و قوم ببینند خود را درگیر با دشمن اسلام، دشمن خدا و دشمن ایمان مى دیدند. بنابراین احساس دو نظام در دنیا در این انسانها شکل گرفته و واقعاً احساس کردند که در دنیا تنها دو نظام وجود دارد یکى نظام کفر و یکى نظام ایمان و این دو نظام همواره درگیر مىباشند؛[2] احساسى که بعضى از روشنفکران خیلى از آن ناراحت هستند و مدعیان روشنفکر آن را توهم توطئه مىدانند. اگر چه روشنفکران این را یک توهم میدانند ولى این احساس نه تنها در وجدان عمومى ملت ایران بلکه در وجدان عمومى مسلمانان دنیا ایجاد شده است. تمام دنیا احساس دو جبهه را مى کنند که این دو جبهه منافعشان همواره با هم درگیرند و امکان سازش و تسالم این دو جبهه هرگز وجود ندارد و لذا همواره بر سر منافع با هم جنگ دارند چون یک منفعت، منفعت ایمان و یک منفعت، منفعت کفر است. این احساس به سادگى پیدا نمى شود. و معنایش ایجاد هویت جدید است. بنابراین احساس دو جبهه و خود را در یک جبهه دیدن و هرکه در راه این هدف همکارى مىکند همراه خود و عضو جبهه خود دیدن، یعنى جدا شدن از جغرافیاى سیاسى متداول عالم و به یک جغرافیاى جدید روى کردن، احساس هموطنى و همراهى کردن، احساس همکارى با انسانهایى که از نژادهاى مختلف، رنگهاى مختلف، قومیتهاى مختلف در نقاط مختلف دنیا ساکن و برگرد محور عزت اسلام و خدا مشترک بودن، احساس یک دشمنى مشترک که میتواند از نژادهاى مختلف، اقوام مختلف و در نقاط جغرافیاى مختلف دنیا باشد، احساس درگیرى بر اساس اسلام و عزت اسلام و اعتلاى کلمه توحید و عدم توسعه کفر، بر مدار توسعه اهوا و توسعه شهوات و دنیاپرستى، این احساس یک احساس جدیدى است که در ملت ایران با حضور امام(ره) بالغ شد و در دوران جنگ به مرز اوج خود رسید. در جامعه ایران نسبت به استکبار مادى - اعم از شرق و غرب - احساس برائت و لعن و نفرین و درگیرى برمدار ایمان ایجاد شد و تا مرز جنگ و خون دادن به پیش رفت و این به معناى پیدایش یک جامعه جدید است. از نظر جامعهشناسى، این تحقق عینى یک جامعه جدید بر مدار انگیزه و ایمان مىباشد و در یک کلمه پیدایش جامعه ایمانى است.
شکل گیرى هویت جدید در سایه تولى و ولایت اجتماعى و نظام ولایت فقیه
اگر ما هویت اصلى جامعه را به تولى و ولایت تعریف کنیم، این هویت بدون یک ولایت ممکن نیست. یعنى جامعه با نظام تولى و ولایت شکل مى گیرد و کمکم بمرتبه بلوغ و فعلیت خودش مىرسد. البته محور نظام تولى و ولایت، تولى و ولایت تاریخى است که وقتى در یک جامعه ظهور پیدا بکند، بر مدار یک نظام ولایت اجتماعى شکل مىگیرد و در جامعه ما بر مدار «نظام ولایت فقیه» است. یعنى نظام ولایت دینى توانسته است در بلوغ تولى و ولایت یک چنین جامعهاى را تحویل بدهد که این بلوغ از یک سو به بلوغ رویکرد به حکومت دینى و از یک سو به بلوغ مدیریت دینى تبدیل شد و این دو واقعاً هویت جدید اجتماعى را در دنیا ایجاد کردند و مشکلى عظیم براى متفکرین غرب شدند. آنان خود را در برخورد با یک واقعیت شکل گرفته مى بیند که آن واقعیت بیدارى وجدان عمومى یک امت بزرگ اسلامى است که بر مدار عشق به اسلام و برائت از دشمن اسلام شکل گرفته است. همگرائى و درگیرى برمدار اسلام دو شاخصه امت جدید است که از پیوند عاطفى و همگرائى تا لعن و نفرین به دشمن و جدا شدن از دشمن و تا جنگ و درگیرى با دشمن جلو رفتهاند. جنگ 8 ساله عراق ظهور پیدایش این امت است. این جامعه شکل گرفته تولى و تبرایى دارد که تبرایش در قالب این جنگ ظهور کرد و خود را نشان داد.
من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینى یکه و تنها هم بماند راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستى است ادامه مى دهد و به یارى خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههاى مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مىنمایند سلب خواهد کرد»
احساس نوع انسانهاى شرکت کننده در جنگ احساس سربازى براى اسلام بوده و خود را درگیر با کل جبهه کفر مىدیدند.
ایجاد امت جدید بر مدار عشق به خداى متعال حاصل ولایت تاریخى اولیا اسلام
ایجاد یک امت جدید بر مدار عشق به خداى متعال و عشق به اسلام حاصل ولایت تاریخى اولیاء اسلام بوده و در جامعه ما با حضور ولایت فقیه به بلوغ اجتماعى خودش رسیده است.
غلبه تاریخى بر کفر مدار درگیرى و جنگ
بنابراین مسئله اصلى در جنگ مسئله عزت اسلام بوده و انسانها خود را درگیر با کفر و سرباز اسلام مى دیدند. البته هویت ایرانى هم در آنها بوده است ولى هویت اصلى و متغیر اصلى این جامعه هویت اسلامى بوده است. غلبه تاریخى را از آن خود مى دیدند و هرچند شکست وهله اى را احتمال مى دادند. ولى یقین داشتند که این شکست وهله اى در یک برآیند تاریخى به یک غلبه تاریخى ختم مى شود. لازمه پیدایش چنین هویت اجتماعى و این احساس به قدرت این بود که توانستند وضعیت اسلام و کفر را در عالم تحلیل کنند و توطئه پنهان دشمن را از یک احساس مقطعى بالاتر بدانند و خود را ادامه دهند. یک روند تاریخى بدانند. این درک از هجوم و درگیرى و قدرت تجزیه و تحلیل داشتن و شناختن عوامل جدى نقطه ضعف مسلمین حاصل سرپرستى امام(ره) در این دوره جنگ بود. البته سهم تأثیر اصلى مربوط به ولایت تاریخى است و ولایت اجتماعى هم در حوال این ولایت تاریخى مطرح و سهم تأثیر دارد.
شکسته شدن هویت جوامع غیرالهى در روند تاریخى
در هویت جدید مدار همگرائى مدار برائت و درگیرى اسلام هست و طبیعتاً این احساس، ظرفیت استقامت اجتماعى را بالا مى برد. هر انگیزه و هر هویتى ظرفیتى خاص براى توسعه، برائت و درگیرى دارد. هم ظرفیت تسالم و هم ظرفیت درگیرى، هم ظرفیت همگرائى و هم ظرفیت تعارض و درگیرى در هویتهاى مختلف اجتماعى متفاوت است. ممکن است جامعه اى هویتى داشته باشد که این هویت زود بشکند و نتواند بر مدار خودش وحدت ایجاد کند و نه تنها اختلافها و کثرتها را نفى بکند بلکه نتواند همدلى یا همفکرى و همکارى را ایجاد بکند. مثلاً ممکن است ناسیونالیزم و عشق به خاک کم کم در توسعه بین المللى از بین برود. البته این نکته محل بحث است که آیا این تکثر بین المللى واقعاً با این برنامه ریزیهاى کفر از بین مى رود یا نه؟ بسیارى معتقدند که این تکثرها با ریشههاى تاریخى به این راحتیها با تبلیغ و هجوم تبلیغاتى از بین نمى روند ولى بر فرض که یک سلسله هویتها شکننده باشند مى توانند در برنامهریزى توسعه به وحدت برسند، یعنى این تکثرها از تعارضها به همگرائى تبدیل شود؛ همان چیزى که امروز دنبال آن هستند و گفتگوى تمدنها را براى همین میخواهند. ایشان مى خواهند این تکثر را به همگرائى تبدیل کنند و یک نظام واحد منسجم بزرگتر بسازند و البته خیلى از هویتها ممکن است در این همگرائى از بین بروند و واقعاً دیگر منشأ همدلى یا منشأ جنگ نباشند کما اینکه در تاریخ از این نمونه ها زیاد دیده مى شود. در تاریخ خیلى از جنگها قومى و نژادى بوده و سپس برچیده شده و یک قوم بزرگتر و یک ملت بزرگترى درست شده که دیگر بینشان درگیرى نیست. یعنى عامل همگرائىشان دیگر آن قبیله گرائى خاص نیست و دیگر بر سر منافع نمىجنگند. بنابراین ممکن است در مسیر تاریخ خیلى از هویتها شکسته بشوند و عامل همگرائى یا درگیرى تاریخى نباشند چرا که هر جامعهاى یک ظرفیتى براى توسعه و سود دارند و بعد از آن دیگر قابلیت توسعه ندارند.
توسعه هویت جوامع الهى در روند تاریخ
هویت دینى و هویت مذهبى، هویتى است که ظرفیت درگیریش بالاست و شکننده و منحل نمى شود. احساس هویت دینى و هضم در روند توسعه تاریخ نمىشود. ممن است جامعه اسلامى به نظم نوین جهانى و دهکده واحد جهانى رو بیاورد و خیلى از خصوصیات پذیرفته شده را در آینده نداشته باشد نه این مرزها را و نه فرهنگهاى از هم متباین را و امثال اینها، ولى هویت دینى هویت شکنندهاى نیست که منحل در توسعه کفر بشود. این جنگ جنگ پایدار است و به اعتقاد ما به غلبه تاریخى دین هم ختم مىشود. یعنى ظرفیت دین ظرفیت غلبه تاریخى است. یعنى هم دوام تاریخى و هم غلبه تاریخى وجود و هم میتواند امتى را آرایش بدهد و به غلبه برساند. امکان همگرائى بین اسلام و کفر نیست و این دو را در نظامى هماهنگ به وحدت رساند. امام در واقع با ایجاد هویت جدید جنگ جدید هم انگیزه را و هم قدرت استقامت را ارتقاء دادند و هم جنگ را جنگ ارزشى کردند. دیگر جنگ سر آب و نان و خاک و نژاد نیست، بلکه جنگى است که یک انسان در آن حضور پیدا مىکند و به این حضور هم افتخار مىکند.انسانهاى توسعه یافته فقط در جنگهاى توسعه یافته شرکت مىکنند و چه جنگى توسعه یافته تر از جنگ ایمان و کفر است.
تناسب مدیریت و سازماندهى جنگ با هویت جدید انقلاب
پیدایش این هویت جدید، خشم جدید، عاطفه جدید، وجدان عمومى جدید، جامعه جدید و شیوه جنگى جدیدى را هم ایجاب مىکند. یعنى هم در مدیریت و سازماندهى جنگ و انگیزه فرماندهى و فرمانبرى و هم در شیوه عملیات و اداره جنگ، مقتضاى جدیدى دارد. تمام اینها اجمالاً در این دوره جنگ 8 ساله شکل گرفت. البته این جنگ، جنگ پارتیزانى نبود، بلکه شکل جدیدى از جنگ کلاسیک بود که انگیزه فرمانبرى و فرماندهى در آن دیگر آن انگیزههاى مادى نیست، یعنى خشم و غضب مادى، خوف و طمع مادى، مدار و محور اصلى این آزمایش و سازماندهى نیست. عوامل مدیریتى و عوامل سازماندهى در جنگ دیگر عوامل مادى نبودند و دیگر متغیر اصلى خوف و طمع، تشویق و تحدید مادى نبود و اینگونه نبود که جلال و جبروت مادى در تبعیت حضور داشته باشد. در این جنگ فرمانده با جلال و جبروت مادیش یا با یال و کوپال و درجه با زیردست برخورد نمى کرد. همچنین عامل تبعیت احساس حقارت در مقابل جلال مادى نبود، یعنى انگیزههاى تبعیت و انگیزه مدیریتى کاملاً تغییر کرد، و متناسب با این احساس هویت جدید شکل گرفتند. بنابراین هم در هدف جنگ، هم در شیوه اداره جنگ و هم در سازمانى جنگ تحول عظیمى ایجاد شد. طبیعتاً رفتارهاى جدیدى هم ایجاد شده که گوشهاى از آنها در قالب - بقول غربیها - جنگهاى انتحارى ظهور پیدا مى کردند. جنگهاى شهادت طلبانه در این هویت شکل مىگیرند و به یک شیوه درگیرى تبدیل مىشود که در بیرون از مرزها این آن را تروریسم مىگذارند. بنابراین اساس این مجموعه تحولات واقع شده تنها «ایجاد جامعه جدید» مىباشد، البته جامعهاى که نظام ارادهها و تمایلات، فرهنگ و اطلاعات و رفتارش بر مدار جدیدى شکل گرفته است و طبیعتاً معادلات جنگىاش هم معادلات جدیدى است.
پذیرش و حل انواع تکثرها در نظام الهى غیر از تکثر در دیانت
البته این جامعه جدید همگرائى دارد و تکثر را بر مى تابد اما تکثرى که بر مدار اسلام شکل گرفته باشد و لذا دیگر کثرتهاى قومى، نژادى، زبان و جغرافیائى در این تکثر الهى حل شده است و فقط یک تکثر را بر نمى تابد و آن تکثر در دیانت مىباشد. این جامعه نمى تواند کفر و نفاق را تحمل بکند چرا که با آن در یک روند تاریخى درگیر است.
تبدیل هویت جدید به تمدن در سایه ایجاد ساختارهاى جدید
این هویت جدید وقتى بخواهد تبدیل به یک تمدن بشود حتماً باید ساختارهاى جدیدى را بوجود بیاورد تابتواند تمدن جدیدى را بوجود بیاورد.
ملاحظه نکردن هویت جدید در روند توسعه بزرگترین آفت جامعه
بزرگترین آفت این جامه جدید این است که شما این هویت را در روند توسعه نادیده بگیرید که این نادیده گرفتن همان مسئله بحران هویتى است که فیلسوفان توسعه غربى میگویند. اگر بر خلاف این هویت جدیدى که ایجاد شده مدار دیگرى براى بازسازى و انسان جدیدى در توسعه این بازسازى تعریف گردد در این بزرگترین بحران براى این وحدت اجتماعى است زیرا در این صورت حتماً دیگر مدارهمگرایى و درگیرى تغییر پیدا مىکند. اگر هویت اجتماعى هویت ایرانى بشود این هویت ایرانى، مدار صلح اش و همگرائیش و مدار جنگ و درگیریش تعلق منافع ایران است. اگر مدار بازسازى بر هویت اسلام نباشد و در این بازسازى عزت اسلام محور قرار نگیرد طبیعى است که با هویت جدید در بازسازى درگیر مىشوید و این هویت را محو و نابود مى کنید و بالطبع هویت دیگرى شکل مىگیرد که در آن مدار صلح و جنگ هم تغییر پیدا مىکند. در اینصورت باید به تکثر دیگرى براى رسیدن به هدف روآورد و بالطبع همدلى، همفکرى و همکاریهاى دیگرى هم ضرورت پیدا مىکند. بدون همدلى، همفکرى و همکارى وحدت و همگرائى پیدا نمى شود. در اینصورت باید در دنیا یک همکارانى را براى خود تعریف کنید که دیگر همکاران شما امت اسلامى نیستند و یا مجبورید همفکرى دیگرى را تعریف کنید و با دیگران همفکر و همدل بشوید.
استفاده از الگوهاى توسعه در بازسازى، زمینه ساز از بین رفتن هویت جدید
اگر در بازسازى به آرمانهاى توسعه مادى روى آوردیم باید ملتزم به وحدت بین المللى هم بشویم. یعنى باید بر مدار توسعه مادى کثرتها را شکل داد.[3] با کسانى خاص همدل، و همفکر شد کسانى که همین توسعه را پذیرفتند و همین رفاه و تکثر در التذاذ را منظور نظر دارند. این آفت بزرگترین آفت هویت اجتماعى جدید است.
توسعه تمتع و بهرهورى مادى محور توسعه غربى
در این هویت دیگر هویت ایرانیت هم موضوعیت ندارد. در توسعه بین المللى امروز و در تئورى دهکده جهانى تنها یک جامعه و با یک ایدئولوژى خاص - که همان ایدئولوژى دنیا پرستى است - موضوعیت دارد. بایدهایى که بر این توسعه حاکم است و مطلوبیت هایى که این توسعه دارد توسعه تمتع و بهرهورى مادى است و مدار جنگ و صلح و مدار همگرائى هم بر همین اساس تعریف مى شود. توسعه اگر بر مدار هویت اسلامى نباشد حتماً بر مدار هویت جدید است چرا که توسعه بدون هویت نمى شود. در توسعه یا باید هویت قومى و نژادى و قبیلهاى و یا هویت ایمان و کفر را مبنا قرار داد. اگر هویت جدیدى را تعریف کنیم که در آن هویت، مدار همدلى، همکارى و همفکرى و مدار صلح و جنگ، دیگر مدار نژادپرستى، قومیت و... نباشد در اینصورت باید الگوئى توسعه آن هم متناسب با این هویت جدید پایه ریزى شود. به تعبیر دیگر توسعه بدون توسعه انسانى و توسعه انسانى بدون توسعه هویت ممکن است. هویتى که در توسعه رفاه غربى منظور نظر است هویت دنیائى و هویت مادى است که این هویت مادى در دنیایى که امروز دنبال وحدت است باید به یک «جهان وطنى مادى» تبدیل شود، همانگونه که ما میگوئیم: ما یک جهان وطنى دینى داریم و هرکه در راه دین قدم بردارد، هموطن من است و ما به او احساس الفت، همکارى، همدلى، سازش و همراهى مىکنیم و هرکسى با اسلام درگیر است ما با او احساس درگیرى و دشمنى مىکنیم ولو با منافع شخصى ما تضادى نداشته باشد، در تئورى دهکده جهانى هم همین مطالب بر محور دنیاپرستى مطرح مى باشد. در جامعه روبه توسعه مادى هر انسانى خود را همدل، همفکر و همکار کسانى مىبیند که در راه این توسعه گام بر مى دارد. لذا اگر جامعه جدید و با تعریف جدید بر مدار ولایت و تولى، تعریف شود یک نظام ولایت و تولى بین المللى ایجاد مى شود که ولى سرپرستى و مدیریتش در راه آن اهداف و تولى به او هم براى نیل به آن اهداف است.
شدت احساس درگیرى با کفر شاخصه مبنا قرار گرفتن دین در توسعه و بازسازى
بنابراین درگیریها هم براى آن هدفها مى باشد. و لذا مشکل جدید ما در این دوره این است که بازسازى، بر مدار هویت اسلامى شکل نگرفته است، یعنى توسعه هویت اسلامى مبنا قرار نگرفته است. اگر توسعه هویت اسلامى در بازسازى مبنا قرار گیرد باید با پیشرفت بازسازى احساس هویت اسلامى بیشتر شود. اگر ما در این بازسازى به طرفى برویم که احساس همدلى با اصل اسلام و احساس درگیرى با کفر و بین الملل بیشتر شود معنایش این است که هویت اسلامیمان در راه رشد است زیرا مدار این هویت، حب و بغض و سلم و حرب است و اگر در این بازسازى به طرفى برویم که احساس درگیرى کم شود و بصریتها از بین رود و آن تحلیلهاى عمیق اجتماعى از بین برود و میدانهاى جنگ و درگیرى و رقابت تبدیل به میدانهاى جنگ و رقابت دیگرى - که در توسعه ما دى مى گنجد - شود در اینصورت زمینه از بین رفتن هویت ایجاد شده فراهم مى آید.
بازارهاى اقتصادى و میادین ورزشى میادین درگیرى در نظام مادى
در نظام مادى تنها میدان لهو و لعب و بازیهاى قاعده مند امروزى و بازارهاى اقتصادى دنیا صحنه هاى درگیرى مى باشند. آنان توسط این درگیریها قلوب و اندیشهها را فتح مى کنند و بالطبع حوزه عملکرد بر مدار همان فتح قلوب و تفکرات شکل مى گیرد. در نظام مادى حوزههاى رقابت به حوزههاى رقابتى تبدیل شده است که در همگرائى مادى عالم تعریف مى شود. علایم تبدل هویت اسلامى به هویت مادى این است که آن جامعه به جامعه دیگرى تبدیل مى شود.
ضرورت محور قرار دادن هویت جدید در امر بازسازى
اگر همانگونه که در جنگ هویت اسلامى، مدار اداره جنگ بود، همین هویت مداربازى بشود و در آن احساس خشم نسبت به تمدن مادى و احساس همدلى نسبت به مستضعفان و مسلمانها و اهل توحید در عالم و همراهى بر مدار ولایت تاریخى پیامبر و اهل بیت معصومش(س) اصل باشد در اینصورت این هویت جدید در روند تاریخ به توسعه خود رسیده است.[4] اگر در این بازسازى این هویت تاریخى و هویت اجتماعى ایجاد شده نادیده گرفته شود اثرش این است که آن همگرائیها و آن درگیریها تبدیل به همگرائیهاى مادى مى شود.
اگر احساس همدلى با امت اسلامى کم شود معناى تغییر هویت اجتماعى است. در این هویت تغییر یافته دیگر هدف انسان قرب به دنیا، توسعه رفاه و توسعه خوشى مى شود و بالطبع همکارى او هم تنها براى توسعه خوشى مى شود. در این هویت جدید حرص به دنیا و سبقت بر سر دستیابى به دنیا اصل مىشود و طبیعى است که طبقات مادى، مصرفگرائى تکثر و تنوع در خوشیها، شاخصه هاى بعد آن مى شوند.
تناسبات توسعه مادى
توسعه پرستش دنیا تناسبات خودش را دارد و در این توسعه پرستش آبرو به قدرت بهروری بیشتر تعریف مى شود. اگر تعلقات به طرف دنیا باشد کسى آبرومندتر است که در تمتعات مادى سبقت بر دیگران داشته باشد. بدنبال محور قرار گرفتن جمال مادى، جلال و جبروت مادى در آبرومندى اجتماعى تجملگرائى و عشق به بهروری بیشتر از ماده، مدار توسعه مى شود و لذا مصرفگرائى در جامعه ظهور پیدا مىکند[5] زیرا همه میخواهند متنوعتر و بیشتر بهرهمند و متلذذ بشوند. بنابراین هم آبروى اجتماعى به تمتعات بیشتر و بهرهورى بیشتر و هم ابتهاج و خویشى به بهرهورى بیشتر وابسته مى شود. در این توسعه مادى تمام خوشیها در سجود نسبت به ماده، خضوع نسبت به ماده، دلدادگى نسبت به ماده و وصال به ماده است.
تناسبات جامعه مادى اینست که مهمترین مدار تولى و تبرى در آن عشق به دنیاست. در جامعه ملکوتى هم خوف و طمع الهى، مهر و غضب الهى مدار شکل گیرى هویت جدید مى باشد.
جنگ ظهور یک جامعه جدید
جنگ ظهور یک جامعه جدید است و لذا باید ارکان و شاخصههاى متناسب با آن جامعه ایجاد شود. اگر جامعه تبدیل شود، طبیعى است که ما دیگر جنگى از آن مقوله نخواهیم داشت و دیگر با آن انگیزههاى مادى در جامعه کسى حاضر به جنگ نمى شود. کما اینکه مردم آمریکا با انگیزههایى که ما وارد جنگ شدیم، نمى جنگند. در هر جامعه اى وحدت و انسجام، نوع خشم و غضب و موضوعش بر مدار هویت اجتماعى تعریف مى شود. اگر هویت اجتماعى تبدیل بشود هم خشم و غضب و هم موضوع و هم شیوه جنگ متفاوت مى شود.
تأثیر جنگ در شکلگیرى مدیریت دینى
تا اینجا ما تأثیر هویت جدید و مدیریت دینى را بر نحوه اداره و مدیریت جنگ بررسى کردیم. حال مى توان از زاویه دیگر تأثیر جنگ را در شکل گیرى و توسعه مدیریت دینى بررسى کنیم. در جنگ غضب الهى در درگیرى با کفر ظهور پیدا کرد. از اثرات مهم این درگیرى و مقاومت جدید شکسته شدن ابهت قدرتهاى مادى مى باشد و در اینصورت قدرتهاى مادى از بى رقیب بودن بیرون مى آیند و طبیعتاً امکان رویکرد امت ها به یک وضعیت جدید و مدیریت جدید - که همان مدیریت دینى مىباشد پیدا مى شود. - به عبارت دیگر ایجاد روحیه درگیرى با کفر در سطح بین المللى ایجاد هویت جدید بینالملى مى کند که آن هویت جدید بین المللى هویت دینى است و حاصل این جنگ 8 ساله ایجاد هویت رویکرد به حکومت دینى است. وقتى هویت جدیدى در انسانها شکل مى گیرد دنبال حکومت دینى هم مى روند. بنابراین از یک سو مدیریت دینى این هویت دینى را توسعه میدهد و از سوى دیگر این هویت دینى به توسعه مدیریت دینى کمک مى کند.
نویسنده: سرلشکر شهید دکتر احمد سوداگر
[1] ـ کلام امام، ص59/7/4 79.
[2] ـ من بار دیگر از مسؤولین بالاى نظام جمهورى اسلامى مىخواهم که از هیچکس و از هیچ چیز جز خداى بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاى سرمایهدارى غرب و پوچى و تجاوز کمونیزم نکشند، که ما هنوز در قدمهاى اول مبارزه جهانى خود علیه غرب و شرقیم.
مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست مىخوریم و نابود مىشویم؟
مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجّر معرفى مىکنند؟
مگر بیش از این است که با نفوذ ایادى قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزّت اسلام و مسلمین را پایکوب مىکنند؟
مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدى(ص) در سراسر جهان بر چوبههاى دار مىروند؟
مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزباللَّه در جهان به اسارت گرفته مىشوند؟
بگذار دنیاى پست مادیت با ما چنین کند ولى ما به وظیفه اسلامى خود عمل کنیم...
امروز خداوند ما را مسؤول کرده است. نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پابرجا داشت.
من باز مىگویم همه مسؤولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامىتان - به خیال خام خودشان - بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانى باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهاى آرامتان نمىگذارند. )حضرت امام خمینى«ره» - 1368/1/2)
[3] ـ مهمترین عامل در کسب خودکفایى و بازسازى توسعه مراکز علمى و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همهجانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهاى متعهد و متخصصى است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصارى علم به غرب و شرق به در آمده و نشان دادند که مىتوانند کشور را روى پاى خود نگهدارند. (67/7/11)
[4] ـ جهانخوران به همان میزان که از شهادتطلبى و سایر ارزشهاى ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هرقدر کشور ما به طرف فقرزدائى و دفاع از محرومان حرکت کند امید جهانخواران از ما منقطع و گرایش ملتهاى جهان به اسلام زیادتر مىشود. )فریاد برائت(
[5] ـ امام خمینى: 1 - برنامهریزى در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توأم با حفظ شعائر و ارزشهاى کامل اسلامى و پرهیز از تنگنظرىها و افراطگرائىها 2 - و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفى که بزرگترین آفت یک جامعه انقلابى است 3 - تشویق به تولیدات داخلى و برنامهریزى در جهت توسعه صادرات و گسترش مبادى صدور کالا و خروج از تکیه به صادرات نفت 4 - آزادى صادرات و واردات و بطور کل تجارت براساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت.