به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، تصویر جنگ همیشه در اذهان مردم منفور بوده و به عنوان ویرانی و تباهی از آن یاد میشود. اما جنگ از نظر نیروهای نظامی به عنوان میدانی برای دفع دشمن و یا حمله به دشمن با تاکتیت ها و استراتژی های مختلف است. قطع نامه 598 با نظرات مختلفی تفسیر میشود و میتوان گفت کمتر از دیدگاه نظامی به آن نگاه شده است. امیر "مفید" که در زمان جنگ افسر اطلاعات قرارگاه کربلا بود و اکنون هم عضو شورای راهبردی پژوهشگاه علوم دفاعی در مصاحبه ای به پذیرش قطع نامه از نظر نظامی پاسخ می دهد.
پذیرش قطع نامه 598 از نظر نظامی قابل پذیرش بود یا نه ؟
برای جنگ تعاریف متعددی نوشته شده ، یکی از این تعاریف ، جنگ را ادامه سیاست به روشی دیگر میداند. و لذا در راستای سیاست کلی و استراتژی کلی نظام مقدس جمهور ی اسلامی ایران ، چون قطع نامه 598 که در 20 جولای 1987 میلادی مطابق با 29 تیر ماه 1366 ه ش شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط وزیر امو خارجه فرانسه و رئیس مجلس بشرح زیر قرائت شد :
" اکنون زمان آنست که پایان گرفتن مخاصمات آمرانه خواسته شود ، قطع نامه واقع بینانه و متوازن است و راه را برای حل سیاسی که در آن پیروز یا شکست خورده وجود ندارد هموار می کند "
در ماده یک قطع نامه آمرانه می خواهد کلیه عملیات نظامی را در زمین ، هوا و دریا قطع کنند و کلیه نیروها بلادرنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی عقب ببرند .
در ماده 6 از دبیرکل خواسته می شود که با مشورت ایران و عراق مسئله ارجاع تحقیق درباره مسئولیت درگیری ( یعنی آغاز کننده جنگ ) به هیات بی طرف احاله شود .
ویژگی های این قطع نامه گذشته از لحن آمرانه، در بند 6 قطع نامه برای اولین بار نظر ایران را قبول کرد و خواست که هیاتی بی طرف، مسئول و آغازگر جنگ را تعیین نماید و لذا از دیدگاه من با توجه به تعریف واژه جنگ و سیاست نظام جمهوری اسلامی قابل پذیرش بوده است.
تفاوت این پذیرش با عدم پذیرش بعد از عملیات بیت المقدس چه بود؟
آگاهی دارید که سازمان ملل درباره جنگ تحمیلی مبادرت به صدور 7 قطع نامه کرد که اولی آن به شماره 479 در 6 مهرماه 1359 بود. بعد از آن هم 6 قطع نامه دیگر هم صادر کرد که آخرین آن قطع نامه 642 بود که در هفتم مهرماه 1368 مربوط به تمدید ماموریت گروه ناظران نظامی سازمان ملل متحد برای 6 ماه تا 11/1/1369 بود صادر کرد .
دومین قطع نامه سازمان ملل به شماره 514 در 12 ژوئیه 1982 ( 21 تیر 61 ) یعنی بعد از 22 ماه سکوت و اگر به تاریخ آن توجه کنید بعد از پیروزی عملیات بیت المقدس و عقب روی نیروهای عراقی از اکثر نقاط اشغالی بود.
درباره تفاوت این قطع نامه باید دانست که این قطع نامه لحن آمرانه ندارد و خواهان عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین المللی است. چهار ماده دیگر آن هم تعارفات دیپلماتیک عرف سازمان ملل است.
در این قطع نامه خواسته های جمهوری اسلامی که شناخته شدن آغازگر جنگ ، پرداخت غرامت و تنبیه متجاوز باشد نبود. در صورتیکه در قطع نامه 598 تا حدود زیادی به خواسته ایران اشاره شده است.
پذیرش قطع نامه از نظر نظامی کار معقولی بود یا نه ؟ و یا چاره ای غیر از پذیرش نبود ؟
اولاً در ابتدا باید اشاره کرد که جنگ ایران و عراق هنوز به تاریخ نپیوسته است و صحبت از بعضی مسایل نیاز به فضای دیگر و زمان دیگری است .
ثانیاً جنگ آن هم جنگ 8 ساله که در تاریخ جهان کمتر مشابه دارد نیاز به اقتصادی قوی دارد درصورتیکه مستند به اسناد دولت در موقع پذیرش قطع نامه اعلام میکند که " دولت دیگر قادر به تدارک مالی جنگ نیست "
جنگ نیاز به ابزار و تجهیزات و ادوات دارد و باید توجه کنید جنگ به نبرد زمینی و نبرد واحدهای پیاده و اندک زرهی و مکانیزه محدود نمی شود.
ما در طول جنگ تحمیلی 8 ساله که از همه نظر در تحریم قرار داشتیم، در محدودیت قرار گرفته بودیم، زاغه های مهمات توپ کالیبر 105 و 155 و 175 آمریکا خالی شده بود و دیگر به ما نمی فروختند حتی در بازار سیا هم پیدا نمی شد.
هواپیماهای ما چه در اثر آتش دشمن و چه در اثر کمبود قطعات، به مرور از رده خارج شدند. در زمانی ما فقط یک فروند هواپیمای RF4 عکس برداری داشتیم و نتوانستیم دوربین مورد نظر را بخریم، حتی از نظر کاغذ عکاسی عکس های هوایی در محدودیت بودیم.
در یک مورد عرض کنم بعد از عملیات والفجر 8 در منظقه فاو که از نیروی زمینی حدود بیش از 18 گردان توپخانه از کالیبرهای مختلف در پشتیبانی برادران سپاه بود تقریباً و تحقیقاً تمام لوله های توپ ما صفر شده بود، یعنی از رده خارج شده بود و باید تعویض می شدند. یعنی 324 قبضه توپ از کارائی افتاد و در نهایت نظر شما را به نامه دکتر محسن رضایی به حضرت امام(ره) در همان ایام جلب میکنم که برای تداوم جنگ به چند صد هواپیما و تعداد زیادی تانک و توپ اشاره می کند.
طرف مقابل ما درست برعکس بود. بعد از عملیات بیت المقدس، سیل تجهیزات مدرن روسی به عراق سرازیر شد و سران کشورهای عرب منطقه پشتیبانی های مالی خودشان را از عراق اعلام و شدت بخشیدند. تنها در همین سال کشورهای غربی بیش از 45 میلیارد دلار به عراق پرداخت کردند که نیمی از آن را عربستان سعودی به عهده گرفته بود.
بعد از بیت المقدس بود که فرانسه علاوه بر فروش تجهیزات هواپیما و هلی کوپتر تعدادی هواپیما هم به عراق اجاره داد.
بعد از بیت المقدس بود که آمریکا با تاسیس یک مرکز ماهواره ای در مجاورت کاخ صدام مستقیماً از نظر اطلاعاتی عراق را در حد عالی پشتیبانی می کرد و مسئله بمباران شهرها را نمی توان فراموش کرد . مسئله بمباران های شیمیایی را که عمده ترین آن در 6 تیر 67 در منطقه حلبچه بود و این یعنی از نظر عراق قبح بکارگیری سلاح شیمیائی از بین رفته و از جهان و نظام بین الملل هم ادعاها و قراردادهای ژنو و ... فقط ناظرند.
می بینیم که بعد از والفجر 8 سفیر انگلیس در سازمان ملل اعلام می کند که هیچ کس مایل به پیروزی ایران انقلابی نیست و ایران برهم زننده وضع موجود در منطقه است.
به دنبال همین سیاست ها زمانی که نظام بین الملل می بیند عراق با همه پشتیبانی های لجستیکی، مالی، اطلاعاتی و عملیاتی جهان قادر به رویارویی با رزمندگان ما نیست و به دنبال همان گفته "فرانسوا متیران" رئیس جمهور فرانسه که در اردیبهشت سال 1366 می گوید" این جنگ باید بدون غالب و مغلوب پایان پذیرد" و نیز وزیر دفاع آمریکا هم که می گوید" آمریکا نمی خواهد ایران در جنگ برنده شود" آمریکا در خلیج فارس مستقیما وارد عمل می شود و در همین راستا شاهد حمله هلی کوپتر های آمریکایی به سکوهای نفتی نصر و سلمان در 29/1/67 هستیم. سپس شاهد حمله موشکی ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرباس در 12/4/67 هستیم. شاهد حمله ناوهای آمریکایی به به دو رزم ناو ایرانی سهند و جوشن و غرق کردن آنها در روز 29/1/67 هستیم.
بنابراین از نظر نظامی به نظر من پذیرش قطع نامه کار مقبولی بود و گرنه کار تا به آنجا پیش می رفت که تهران هم تهدید به حمله شیمیایی می شد.