به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، غربى ها در راه اندازى جنگ نظامى برعلیه ایران هرگز تصورى دقیق از پایدارى مردم و نظام را احساس نمىکردند. امام خمینى با وقوع جنگ نظامى، آن را به شکل انگیزه ایمان در مقابل کفر هدایت نمود و محور جنگ را به نفع ایمان برگرداند و در مردم و ملت اسلامى ایران بصیرتى ایجاد نمود که این جنگ، جنگ اسلام و کفر است.
«شما هیچوقت از هیچ چیز هراس نداشته باشید. شما براى حفظ اسلام دارید جنگ مىکنید و او (صدام)براى نابودى اسلام. الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است و شما باید از اسلام پایدارى کنید و حمایت کنید و دفاع کنید. دفاع یک امر واجبى است بر همه کس، بر هرکس که هر مقدار قدرت دارد باید دفاع بکند از اسلام، و الان اینها هجوم کردند بر اسلام و ما باید دفاع بکنیم».1
امام خمینى با فرماندهى معنوى جنگ و ایجاد مقاومت ایمان در برابر فشار کفر، فشار سازمان ملل و سایر قدرتها، به طرحى نو مى اندیشیدند و آن تبدیل مقاومت به صدور معنویت در جهان بود. نمونه بارز این واقعیت را مى توان در جنگ 33 روزه اسراییل برعلیه گروه مقاومت حزب اللَّه در لبنان مشاهده کرد که چگونه با مقاومت خود در مقابل ارتشى مسلح به تمامى سلاحهاى مدرن و فوق مدرن توانست بر آن فائق آمده و پیروزى را از آن خود سازد.
بنابراین امام خمینى نفس جنگ عراق بر علیه ایران را به ماهیت آن تفسیر کرد و آن جنگ اسلام و کفر بود. امام با راه اندازى انقلاب اسلامى درصدد ایجاد تمدنى اسلامى که به دنبال هضم نمودن تدریجى مجموعه غرب در درون خود بود برآمد. او به خوبى مى دانست که این کار اقتضا مىکند که با آن یک درگیرى همهجانبه داشته باشد. امام خمینى از اوان شروع مبارزه خود همواره بر این واقعیت واقف بود که موضعگیرى هایشان تا مرز درگیرى هاى بزرگ بین المللى پیش مىرود.
«قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینى هم یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستى است ادامه مىدهد و به یارى خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پا برهنه هاى مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهان خواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مى نمایند سلب خواهد کرد».2
«ما هدفمان پیاده کردن اهداف بینالمللى اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است ما مىگوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم».3
«اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند اگر سرمان را بالاى دار برند اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلو دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمى کنیم».4
«قرآن مى گوید جنگجنگ تا رفع فتنه از عالم یعنى کسانى که تبعیت از قرآن مى کنند درنظر داشته باشند که باید تا آنجایى که قدرت دارند ادامه بر نبردشان بدهند تا این که فتنه از عالم برداشته شود».5
«من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام مىکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل همه دنیاى آنها خواهیم ایستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهیم نشست».6
امام خمینى با اندیشه کلامى و معرفت خود به حرکت تاریخ به خوبى دریافته بود که افق انقلاب، افقى جهانى است و لذا در تمامى مخالفتهاى داخلى و خارجى تصریح به صدور انقلاب اسلامى مىنمودند.
«ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مىکنیم چرا که انقلاب ما اسلامى است و تا بانگ لااله الااللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجاى جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم».7
«ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر این که ما انقلابمان را صادر نمىکنیم کنار بگذاریم، زیرا اسلام بین کشورهاى مسلمان فرقى قائل نمىباشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفى دیگر تمام قدرتها و ابرقدرتها کمر به نابودىمان بستهاند و اگر ما دربسته بمانیم قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد. ما باید حسابمان را صریحاً با قدرتها و ابرقدرتها یکسره کنیم و به آنها نشان دهیم که با تمام گرفتارى هاى مشقتبارى که داریم، با جهان برخوردى مکتبى مى نماییم».8
«ما به تمام جهان تجربه هایمان را صادر مىکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مىدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه ها، جز شکوفه هاى پیروزى و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام براى ملتهاى دربند نیست. روشنفکران اسلامى همگى با علم و آگاهى باید راه پرفراز و نشیب دگرگون کردن جهان سرمایهدارى و روشنگرى، راه سیلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها، خصوصاً امریکا را بر مردم سیلى خورده کشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسیم کنند. من با اطمینان مىگویم اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مى نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکى پس از دیگرى برطرف و سنگرهاى کلیدى جهان را فتح خواهد کرد».9
بنابراین امام در درگیرى خود هرگز در اندیشه درگیرى در سطح ملى و منطقهاى نبود بلکه او خود را در برابر تمامیت تمدن جهانى (مدرنیته) موجود مى دید. او در جنگ تحمیلى در برابر خود هرگز دولت سوسیالیستى کوچکى به نام عراق و حاکمى نظیر صدام را نمىدید بلکه او تمدن تمام عیارى را مىدید که پنجه در پنجه آن براى پیروزى انداخته است.
نگرش امام خمینى به جنگ تحمیلى، نگرشى عمیق و معنوى بود که مبتنى بر یک اندیشه تاریخى و فلسفه تاریخ بود. او مى دانست براى ایجاد تمدن اسلامى راهى غیر درگیرى و حضور در صحنه بین المللى نیست و لذا خطر اصلى و محورى را مثلث «سرمایهدارى، کمونیزم و صهیونیزم» معرفى مىنمودند.
«ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین المللى اسلامىمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم، حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراطورى بزرگ مى گذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مىکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیزم، سرمایهدارى و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسولاللَّه صلى الله علیه وآله را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود».10
بر این اساس نگرش و اندیشه امام خمینى نگرشى سیاسى، نگرشى تاریخى و بینالمللى بود که درصدد فتح تمامى سنگرهاى کلیدى جهان بود. ایشان تمدن موجود را با تمام کروفرهایش، بتپرستى مدرن قلمداد مىنمودند که مأموریت خود را مبارزه با این بت جهانى و شکستن آن و بیدارى اسلامى و احیاى هویت تمدنى اسلام که فراتر از یک بیدارى است مى دانستند که حاصل آن ایجاد احساس هویت جدید در جامعه مسلمانان بر محور تعلق به خداى متعال و اولیاء الهى بود.
«انقلاب اسلامى ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم و حال آن که این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامى ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که اى خواب رفتگان! اى غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه هاى گرگ منزل گرفته اید... امریکا و شوروى در کمین نشسته اند و تا نابودى کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت... و امروز همه مصیبت و عزاى امریکا و شوروى و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگى آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مىکند».11
«من به صراحت اعلام مىکنم که جمهورى اسلامى ایران، با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مىکند و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد».12
بنابراین از زاویه نگاه امام خمینى به مسئله جنگ، جنگ با وجود و تمامیت خود در حفظ تمامیت نظام اسلامى نقش به سزایى داشته است. جنگ هشت ساله با تمام فراز و نشیب هایش محافظت از آرمانها را تسهیل و زمینههاى آن را فراهم کرد. این نتیجه ناشى از آن بود که این نظام و آرمانهاى او در برابر تمام مدرنیته قرار گرفت و تمدن مادى در دو شکل شرقى و غربى درصدد حذف و هدم آن برآمدند. بر این اساس جنگ منتهى به تغییر موازنه جهانى شد و سبب شد روحیه استقامت و مقاومت تمام دنیا به وجود آید و اسلام به عنوان مکتبى عدالتخواه به سراسر دنیا معرفى گردد و انگیزه هاى عدالت جویى در عالم بر محور اسلام جمع و عاملى براى تغییر موازنه قدرت در جهان به توسعه قدرت اسلامى و حفظ هویت و کیان نظام اسلام منجر گردد.
زاویه و نگاه امام خمینى نسبت به جنگ و رخداد آن کاملاً متفاوت با دیگران بود. او به خلاف دیگران تنها جنگهایى را ویرانگر مى دانست که بر سر تصاحب دنیا صورت مى گرفت اما جنگى که براى احیاء هویت تمدنى اسلام و فروپاشى بت پرستى مدرن باشد هرچند داراى خسارت است اما آن را کاملاً مقدس مى شمرد که داراى آثار زیادى نظیر پرورش روحى انسانها مىدانست. او به خوبى مىدانست که در منابع دینى نسبت به مقوله جهاد و مجاهدان توجه ویژهاى شده و آن را از عوامل ثبات و استحکام جامعه قلمداد مى نمایند که داراى آثار و بازتاب ارزندهاى است.
«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛13«با کسانى که با شما از در جنگ بیرون آمده اند، در راه خدا پیکار کنید؛ ولى تعدى و تجاوز روا ندارید که خداوند متجاوزان را دوست ندارد».
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً»؛14
«به آنان که مورد تهاجم و جنگ تحمیلى ظالمانه قرار گرفتهاند، اجازه دفاع داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خداوند بر نصرت آنها قادر است. همانها که به ناحق از خانه خود (مکه) اخراج شدند و جز این که مى گفتند: پروردگار ما اللَّه است، جرمى نداشتند و اگر خداوند بعضى از آنها را به وسیله دیگر دفع نکند، صومعه ها و معابد (یهود و نصارى) و مساجدى که «نام خدا» در آنها بسیار برده مىشود، ویران مى گردد».
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله فرمودند:
«الخیر کله فى السیف و تحت ظل السیف ولا یقیم الناس الا السیف و السیوف مقالید الجنة و النار؛15
همه خوبى ها در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و قوام جامعه بر شمشیر تکیه دارد، و شمشیرها کلید بهشت و دوزخ اند».
امیرالمؤمنین على علیه السلام در اهمیت جهاد فرمودند:
«واللَّه اللَّه فى الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فى سبیلاللَّه و علیکم بالتواصل و التباذل؛16
خدا را، خدا را درباره جهاد با اموال، جانها، و زبانهایتان! و بر شما باد که پیوندها را محکم کنید و از بذل و بخشش به یکدیگر (به ویژه در راه جهاد) هیچ فروگذارى نکنید».
«للجنة باب یقال له باب المجاهدین یمشون الیه و اذا هو مفتوح و هم مقتلدون بسیوفهم والجمع فى الموقف والملئکة ترحب بهم؛17
بهشت در مخصوصى دارد که به «بابالمجاهدین» معروف است. مجاهدان به سوى آن در حرکت مىکنند؛ در حالى که شمشیرهاى خود بر دوش دارند. ناگهان این در به روى آنان گشوده مىشود و فرشتگان به آنان آفرین و خوشآمد مى گویند؛ در حالى که هنوز دیگر مردم، در صحنه محضر منتظر حساب هستند».
همچنین حضرت علىعلیه السلام فرمودند:
«اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنة، فتحهاللَّه لخاصة اولیائه، و هو لباس التقوى و درعاللَّه الحصینة و جنته الوثیقة؛18
اما، جهاد! درى است از درهاى بهشت که خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است».
امام خمینى در سرپرستى جنگ شهادت را کمال انسان مىدانست. تأثیر فرهنگ شهادتطلبى در تربیت انسانها و اصلاح جامعه، مقول هاى اعجازآفرین است که در پرتو خداباورى و بندگى و طاعت خالصانه تحقق مى یابد این حقیقت جاریه، متعلق به فرهنگ اسلامى است و طى هشت سال دفاع مقدس، توسط جوانان پرشور و عاشق میهن اسلامى، ابوابى از آن به روى ما گشوده شده است؛ اما متأسفانه به دلیل عدم درک درست و غفلت از فتوحات روشن آن، گرد و غبار غربت و بىکسى، بر چهره فرهنگ شهادت طلبى نشسته است و على رغم تأثیر شگرف و اعجازگر آن در تحول انسانها، در فرهنگ عمومى و نظام آموزشى و ادارى جامعه، جایگاه واقعى خود را پیدا نکرده است. شاید این بى اعتنایى و عدم بهرهگیرى درست از فرهنگ شهادت، معلول ظرفیت ضعیف و کم حجم ما باشد. به فرموده امام راحل رحمه الله، ما باید آثار پربرکت خون شهیدان را در گذر تاریخ جستجو کنیم:
«ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصلهاى طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم».19
امام خمینى در پیامى در توصیف مقوله شهید و شهادت اینگونه زیبا و هنرمندانه، لطایف عرفانى را با لسان قلم به صحیفه طبع مى آرایند:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛20
«اگر نبود در شأن و عظمت شهداى فى سبیلاللَّه این آیه کریمه که با قلم قدرت غیب بر قلب مبارک نورانى سید رسلصلى الله علیه وآله نگاشته و پس از تنزل مراحلى، به ما خاکیان صورت کتبى آن رسیده است، کافى بود که قلم هاى ملکوتى و ملکى شکسته شود و قلبهاى ماوراء اصفیاءاللَّه، از جولان در حول آن فروبسته شود. ما خاکیان محجوب یا افلاکیان چه دانیم که این ارتزاق عند رب الشهداء چیست؟ چه بسا مقامى باشد که خاص مقربان درگاه او (جلا و علاء) و وارستگان از خود و ملک هستى باشد. پس مثل منِ وابسته به علایق و وامانده از حقایق، چه گویم و چه نویسم...».21
او مقوله شهادت را چنان تفسیر مىکرد که عارفان عاجز از نیل آن در کوتاهمدتاند و اعتقاد داشت که بسیجىها راه صدساله را یکشبه طى مى نمایند. ایشان خودسازى و جامعهسازى را با ابتناء بر مقوله شهادت آنچنان عجین و کارساز مىدانستند که در پیامهاى پایانى خویش دعا مى نمودند باب شهادت بر روى جامعه بسته نشود.
«خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن، خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش».22
جنگ هشت ساله با محوریت اندیشه هاى امام خمینى توانست در درون نظام، انسانهایى پرورش دهد که با آرمانهاى انقلاب همگرا و هماهنگ باشند. لازمه استقرار و بقاء یک نظام بر محوریت توسعه انسانى است. به عبارت دیگر باید بتواند انسانهاى همبافت با آرمانهایش پرورش دهد که این پرورش حکومتى و اجتماعى غیر از پرورش فردى است. زیرا پرورش اجتماعى نیازمند یک برنامه جمعى است که جنگ هشت ساله به منزلت بسترى براى توسعه انسانى خاص (پیدایش انسانهاى همبافت با آن) در آمد. بستر جنگ، بستر پرورش انسانهایى بود که به آرمان شهر انقلاب اسلامى مىاندیشیدند و بر این آرمان وفادار بوده و براى اعتلاى آن سرمایه مى نهادند.
بنابراین امام خمینى وقوع جنگ را عاملى براى رشد و پرورش جامعه و انسانها تلقى مى کرد که جنگ کارخانه انسان پرورى است که طبیعتاً در مسیر تولید، امکاناتى را هم از دست خواهد داد. بدین معنا که همانگونه که تولد یک انسان نیاز به یک آسیبهاى مقدماتى دارد، تولد جدید بشریت، احیاى حیات طیبه در بشر نیاز دارد که از یک پالایش هایى عبور نماید. امام خمینى از این سیکل و فرآیند حرکت هرگز نگران نبودند و مى فرمودند:
«باید تمامى قدرتها و ابرقدرتها بدانند که ما تا آخرین نفر و تا آخرین منزل و تا آخرین قطره خون براى اعتلاى کلمة اللَّه ایستادهایم و برخلاف میل تمامى آنان، حکومت نه شرقى و نه غربى که در اکثر کشورهاى جهان پایه ریزى خواهیم نمود و استکبار جهانى چه زود فراموش کرده است صحنه عظیم و تاریخى حضور مردم در روز قدس را که اگر دهها بار هم تکرار بشود، به یارى خداوند مردم ما همان مردمند و صحنه ها همان صحنه هاست».23
امام خمینى آسیب هاى طبیعى را در حین درگیرى نظیر بمباران تأسیسات و مکانها و... کاملاً عادى مى شمرد و آن را در حرکتى تاریخى، امر ضرورى و اجتنابناپذیر مى دانست که مقدمهاى براى تحولات بزرگ و دستیابى به امکانات بیشترى است. مراد امام از مقاومت و درگیرى، اثبات این حقیقت بود که مىتوان در مقابل قدرتهاى جهانى ایستاد و دروغ بودن افسانه شکست ناپذیرى آنها را دید. ایشان استراتژى معروف به استراتژى پیروزى خون بر شمشیر را تا آنجا که مقدورات انسانى او را همراهى مىکردند ادامه داد ولى با عدول دیگران از آن و تکیه بر مقدورات طبیعى، ایشان یکه و تنها بر آن پاى فشرد و در عرصه دیگرى از جنگ، (عرصه هاى جهانى) فرمودند:
«موضعگیرى ها باید به گونهاى باشد که در عین حفظ اصول اسلام براى همیشه تاریخ حافظ خشم و کینه انقلابى خود و مردم علیه سرمایهدارى غرب و در رأس آن امریکاى جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروى متجاوز باشند».24
«ما به تمام جهان تجربه هایمان را صادر مى کنیم و نتیجه مبارزه با ستمگران را بدون کوچکترین چشم داشتى به مبارزان راه حق انتقال مى دهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه ها جز شکوفه هاى پیروزى و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام براى ملت هاى دربند نیست».25
نویسنده:محمد مهدی بهداروند
پی نوشت:
1 ـ صحیفه نور، ج 13، ص 109.
2 ـ فریاد برائت.
3 ـ ر.ک: پیام امام خمینى در تاریخ 67/4/29.
4ـ ر.ک: پیام امام خمینى در تاریخ 67/4/29.
5ـ همان، تاریخ 63/9/21.
6ـ فریاد برائت.
7ـ صحیفه نور، ج 11، ص1358/11/22 266.
8ـ همان، ج 12، ص 1359/1/1 19.
9ـ صحیفه نور، ج 20، ص 1366/5/6 118.
10ـ صحیفه نور، ج 20، ص 1367/4/29 232.
11ـ صحیفه نور، ج 20، ص 238 ـ 237.
12ـ همان، ص 16.
13ـ بقره / 190.
14ـ حج / 40 ـ 39.
15ـ وسایلالشیعه، ج 11، ص 5.
16ـ نهجالبلاغه، نامه 47.
17ـ وسایلالشیعه، ج 11، ص 5، ح 2.
18ـ نهجالبلاغه، خطبه 27.
19ـ صحیفه نور، ج 20، ص 239.
20ـ مطففین / 27 ـ 25.
21ـ صحیفه نور، ج 20، ص 26.
22ـ ر.ک: پیام به مناسب قطعنامه 598 در تاریخ 67/4/29.
23ـ صحیفه نور، ج 20، ص 61.
24ـ ر.ک: پیام امام خمینى در تاریخ 67/8/10.
25ـ فریاد برائت.