به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، صبح دیروز دومین جشنواره ملی اسوههای صبر و مقاومت در پاسداشت و تجلیل از زنان حماسه ساز دفاع مقدس و همسران و مادران شهدا برگزار شد. در میزگردی همسر شهید رضا دستواره قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص)، معصومه بیگم محمدی همسر و مادر دو شهید، فاطمه ناهیدی آزاده دفاع مقدس و یکی از زنان تازه مسلمان شده اهل آفریقا به بیان خاطرات و نقطه نظرات خود پرداختند.
شلمچه و فکه میعادگاه علی و رضا/ خاطره حضور مقام معظم رهبری در خانه شهیدان غیاثوند
معصوم بیگم محمدی که همسرش پس از تحمل سالها جراحت شیمیایی به جمع فرزندان شهیدش پیوسته بود، در خصوص روحیات اخلاقی فرزندانش گفت: یکی از خصوصیات اخلاقی فرزندانم راستگویی بود. هیچ وقت حتی دروغی کوچک هم نمیگفتند.
مادر علی و رضا غیاثوند قیصری به نحوه شهادت فرزندانش نیز اشاره کرد و افزود: پسر بزرگم رضا متولد 26 فروردین سال 44 است که فردا روز تولدش است. او در تاریخ 30 تیر 61 در مرحله چهارم عملیات رمضان در قتلگاه فکه مفقود شد. مادرم به خاطر اینکه بچهها را خیلی دوست داشت باور نمیکرد که رضا شهید شده است، میگفت اسیر است و برمیگردد. علی هم در 20 دی ماه سال 65 در عملیات کربلای 5 و در شلمچه به شهادت رسید.
محمدی در ادامه به بیان خاطره حضور مقام معظم رهبری در منزل خود پرداخت و گفت: همسرم خیلی دوست داشت که حضرت آقا را ببینند. چند بار من به همراه خانوادههای شهدا خدمت حضرت آقا رفته بودم ولی همسر من به خاطر بیماری نتوانست بیاید. برای همین نامهای نوشت و به یکی از کارمندان بیت داد تا به دست آقا برسانند و آقا به ملاقتش بیایند ولی تا وقتی همسرم به شهادت نرسیده بود، این امر صورت نگرفت.
وی بیان داشت: اسفند سال 88 در حال خانه تکانی و مرتب کردن خانه بودم که یکی از دوستانم تماس گرفت و پیشنهاد داد در مراسم یادبود شهید باکری که در سالن وزارت کشور برگزار میشد، شرکت کنیم. داشتم آماده میشدم که سه نفر آقا در زدند و داخل شدند. گفتند از بنیاد شهید میخواهند به دیدن شما بیایند. خانه مرتب نبود برای همین گفتم که بماند برای فردا یا یک روز دیگر. اصرار من را که دیدند گفتند اگر امروز نباشید پشیمان میشوید. من هم فکر نمیکردم که بخواهد حضرت آقا بیاید. آقایان گفتند میمانیم کمک میکنیم تا زودتر کارهای منزل انجام شود حتی پردهها را هم نصب میکنیم.
به دوستانم زنگ زدم و با کنایه گفتم که آقایان میگویند باید خانه بمانم و نمیتوانم امروز به یادبود بیایم. ساعت 7 شب دوباره تماس گرفتند که حاضر باشید. ساعت 7 و نیم بود که حدود ده نفر از آقایان به خانه آمدند به دلم افتاد که قرار است حضرت آقا بیاید. آقا که تشریف آوردند گفتم آقای ما خیلی دوست داشت شما را ببیند، چرا دیر آمدید.
قرائت نامه عاشقانهی شهید دستواره توسط همسرش/ شهید دستواره در مراسم عقد از امام چه خواست؟
در بخش بعدی مراسم "عزرا رستمیان" همسر شهید "رضا دستواره" شعری از دستنوشتههای همسر شهیدش را قرائت کرد و گفت: شهید دستواره همیشه شعرهای زیبایی را یادداشت میکرد.
رستمیان در ادامه به خانواده دوستی شهدا نیز اشاره کرد و افزود: هرچه از شهید به یاد داریم، نبود حضور فیزیکی ایشان در منزل است. بعضیها تصور میکنند که شهدا علاقهای به خانوادههایشان نداشتند و آنقدر بی توجه به خانه و خانواده بودند که خودشان را در جبههها مشغول میکردند و به عشقشان میرسیدند اما اینگونه نبود و شهدا بسیار انسانهای احساسی و علاقهمند به خانواده بودند.
همسر شهید دستواره نامهی شهید دستواره را که بعد از شهادت "حسن زمانی" نوشته بود را قرائت کرد، در این نامه آمده بود: "به واسطه شهادت حسن عزیز خیلی ناراحتم ولی چه کنم که کاری از دستم برنمیآید فقط باید به خدا پناه برد. امیر هم زخمی شده و رفته و من خیلی تنها هستم ولی دائما از خدای بزرگ کمک میگیرم که خودش به من صبر دهد ولی تا الان من باید دل کنده باشم."
رستمیان با بغضی که در گلو داشت، ادامهی نامه را خواند. در آن نامه شهید خطاب به همسرش نوشته بود: "خیلی دلم میخواست کنار تو بودم و کمی تسلی پیدا میکردم. به زودی شاید بیایم ولی به واسطه این نامه کمی آرامش خاطر پیدا کردم چون گفتوگو با یک رفیق است. با یک رفیقی که خیلی دوستش دارم و دوستمان دارد (هنوز مهدی به دنیا نیامده بود) خدمت کوچولویمان سلام برسان و بگو که بابا میگوید دوستت دارم. زودتر بیا و خدمت رسانی به اسلام را شروع کن. به او بگو پدرت به عشق اسلام و انقلاب دست از تو و مادرت کشیده و به دیار دگر رفته و دعا کن خدا زودتر خانه ظلم و ظالم را خراب کند. بیشتر از این مزاحم اوقاتت نمیشوم ولی سفارش میکنم مراقب خودت باش. خیلی دوستت دارم و بچهمان را هم خیلی دوست دارم و زندگی سه نفرمان را."
همسر شهید دستواره تصریح کرد: این نامه یک رزمنده در اوج عملیات خیبر را ببینید که چقدر احساسی است و خانوادهاش را دوست دارد.
رستمیان در ادامه به بیان خاطرهی عقد خود با شهید دستواره پرداخت و گفت: 29 فروردین ماه از امام وقت گرفته بودیم که خطبه عقدمان را بخواند. به خاطر اینکه با روز ارتش تداخل داشت به فردا محول شد. آن روز سه زوج دیگر نیز خدمت امام رسیدند و منتظر بودیم تا نوبت به ما برسد. هر بار که سرم را بالا میگرفتم و به امام نگاه میکردم و میدیدم که امام به ما نگاه میکنند سرم را از شرم، پایین میانداختم.
وی افزود: ما آخرین زوجی بودیم که خدمت امام رسیدیم. امام خطبه را خواندند و من نمیدانستم باید بله بگویم. وقتی گفتند وکیل هستم من گفتم شما سرور هستید. بعد از خواندن خطبه شهید دستواره شروع کردند به گریه و گفتند که دعا کنید تا شهید شوم و دست امام را بوسیدند. امام پارچه زرد رنگی که بر روی پایشان انداخته بودند را برداشت و روی دستش انداخت. خیلی دوست داشتم، دست امام را ببوسم. با همان پارچه زردی که روی دستشان بود، بوسهای بر دستان امام زدم.
امام گفت: با هم خوب باشید
همسر شهید دستواره ادامه داد: وقتی مراسم تمام شد امام یک نصیحتی به ما کردند و گفتند باهم خوب باشید. این جمله بسیار کوتاه تاثیر زیادی در زندگی ما داشت. اگر اختلاف سلیقهای باهم داشتیم جمله امام را به هم میگفتیم و هر کدام که ناراحت میشدیم این جمله را یادآوری میکردیم.
رستمیان به علاقه شهید دستواره برای نوشتن نامه نیز اشاره کرد و گفت: نامهای 26 صفحهای از ایشان دارم. ایشان زیاد در قید نوشتن وصیت نامه نبود. برعکس نامه زیاد مینوشت. در هر فرصتی حتی نامه دو خطی مینوشت. دو ساعت قبل از شهادت وصیت نامهای خیلی کوتاه در حد 5 خط نوشت و تاکید داشت پیرو امام و ولایت فقیه باشیم. من مطمئن هستم که میدانست شهید میشود. در تمام سالهایی که در جبهه بود، هیچ وقت اهل این نبود که خداحافظی کند، حلالیت بگیرد و بگوید من دارم میروم. دوشنبهاش به من زنگ زد و گفت که حلالم کن. جمعه همان هفته هم شهید شد.
وی در گلایه از برخی صحبتها در خصوص نیت شهدا گفت: میشنویم که برخیها میگویند شهدا برای دفاع از میهن و کشور رفتند. این حرف درست است ولی چون کشوری اسلامی و وطن اسلامی است اینها رفتند.
رستمیان سپس به قرائت بخش دیگری از نامه شهید دستواره پرداخت و بیان کرد: ایشان در نامهای نوشتند "الله اکبر از این همه عظمت انشاالله بتوانیم با حفظ ضوابط شرعیه اسلام، مسلمان خوبی باشیم و فردی ضعیف و کوچک از امت پیامبر و شیعهای برای علی و رهروی برای حسین و پیروی برای خمینی باشیم و زندگی اسلامی را به فضل و کرم الهی در آیندهای نزدیک داشته باشیم." در این قسمت از نامه نام مرا میآورد و ادامه میدهد: "برای شهادتم دعا کن. خوب زندگی کردن سعادتی بزرگ است ولی شهادت سعادتی بی نهایت بزرگتر، تکاملی، ارادی و موهبتی خدایی است. ما در شروع زندگی به هم وابسته نشدیم بلکه پیوسته شدیم و گذشتن از این پیوستگی چقدر زیباست. خدایا پیوستگی، علاقه و عشق ما را در راه خودت قرار بده، خدایا ما را به عشق اسلام و خمینی زنده نگه دار و بمیران به عشق اسلام و خمینی. خدایا ما را سالم نگه دار به عشق اسلام."
وی ادامه داد: این که ما بگوییم شهدا فقط در راه وطن شهید شدند اشتباه است. باید بگوییم پیرو ولایت فقیه بودند و به عشق وطن اسلامی شهید شدند. جملهای بود که شهید دستواره همیشه آن را تکرار میکرد: رضای رضا همیشه رضا به داده حق همیشه رضا.
ربیعه ام تورعلی: زنان زیادی در انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی شرکت کردند
ربیعه ام تورعلی طلبه جامعه المصطفی از کشور تانزانیا دیگر سخنران این میز گرد بود. وی چندین سال قبل به اسلام گرویده و 8 سال است که مذهب شیعه را انتخاب کرده و دارای یک فرزند است.
ربیعه ام تورعلی در خصوص نقش زنان و بیداری اسلامی بیان کرد: ما در زبان انگلیسی ضرب المثلی داریم که میگویند وقتی مردی میبینیم که به موفقیت رسیده است، پشت آن مرد زنی وجود دارد. وقتی به تاریخ اسلام هم نگاه میکنیم شخصیتی همچون حضرت خدیجه را داریم که از نظر مالی به پیامبر کمک میکند تا اینکه اسلام پیشرفت کند. شخصیتی دیگر همچون حضرت زهرا(س) را داریم که در کنار حضرت علی(ع) بودند.
وی افزود: در انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی تعداد زیادی از زنان را داریم که برای بدست آوردن آزادی و استقلال در این انقلابها شرکت کردند. قرآن میفرماید: بیعت به معنای اطاعت از پیامبر است که باید در کلیه امور از ولایت فقیه پیروی کنیم. نقش زنان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس غیر قابل انکار است. امام خمینی درباره نقش زنان میگوید: زنان ایران جزء موسسین انقلاب اسلامی هستند. مردان جراتشان را از زنان گرفتند. ملت همیشه مدیون جرات زنان ایرانی است. تفاوت انقلاب ایران با انقلابهای دیگر در جهان آن است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی زنان وارد عرصه کسب علم و معرفت شدند.
انتهای پیام/