من مطمئن هستم

دو زانو روی خاک ریز نشست و کف دستانش را برای تیمم بر خاک زد.دستانش که به پیشانی کشیده بود،وقتی پهنای صورتش را پایین آمد،گلوله ای بر روی پیشانی خاکی اش نشست و آن را شکافت.
کد خبر: ۴۹۹۸۸
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۷ - 23July 2015

من مطمئن هستم

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، وبلاگ "گذرگاه سایبری" نوشت:

غلام رضا اقاخانی در یازدهم مهر ماه سال 1337،در شهرضای اصفهان به دنیا امد.تا نوجوانی در کنار درس خواندن کار هم می کرد،تا آن در سال 56،به عنوان سپاه دانش برای سربازی به روستای چم کاکا از توابع چهار محال بختیاری اعزام شد.این دوران،مقارن با روز هایی بود که جرقه انقلاب زده شده بود و غلام رضا با استفاده از این فرصت علمی ،به روشنگری افکار مردم درباره مسائل انقلاب پرداخت.

دانشجوی معماری بود که تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و به جبهه برود.اطرافیان به شدت با تصمیم او مخالفت می کردند،ولی او بر سر تصمیمش مصمم بود!

در آستانه عملیات فتح المبین،برای اولین بار راهی  جبهه های جنوب شد.در عملیات های فتح المبین،بیت المقدس،رمضان،محرم،والفجر 1،4 و خیبر با پذیرش مسئولیت های متفاوت شرکت کرد.

لبخند همیشگی روی لبانش نقش می بندد و از اورژانس خارج می شود.

در خط،دستور عقب نشینی صادر شد.غلامرضا نگران و ناراحت بود که چرا باید منطقه را به دشمن واگذار کنند و عقب بروند.خورشید در حال طلوع بود و باید نماز صبحش را می خواند.

 دو زانو روی خاک ریز نشست و کف دستانش را برای تیمم بر خاک زد.دستانش که به پیشانی کشیده بود،وقتی پهنای صورتش را پایین آمد،گلوله ای بر روی پیشانی خاکی اش نشست و آن را شکافت.

 

نظر شما
پربیننده ها