یادداشت/ غلامرضا بنی‌اسدی

پرچمداری به عباس می‌آید و قافله‌سالاری به حضرت سجاد (ع)

خداوند با تولد امام حسین (ع) و حضرت عباس و امام سجاد (ع) می‌خواست برای همیشه تاریخ جهاد را در همه شئون معنایی تمام کند تا حق مطلب بر بندگانش به شکوهی تام تمام شود.
کد خبر: ۵۱۰۴۸۵
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۸ - 08March 2022

گروه استان‌های دفاع‌پرس - غلامرضا بنی‌اسدی، پیشکسوت دفاع مقدس و روزنامه‌نگار؛ جهان بدون عباس نه یک‌چیز که خیلی چیزها کم دارد. یکی‌اش می‌شود اسوه صبر. دیگری الگوی وفا، سومی نمادِ اطاعت از امام، چهارمی فضیلت زیستی و پنجمی... اصلاً تصورِ جهانِ بدون ابوالفضل، یک تصور تاریک و تصدیق ناشدنی است.

صداقت با پسر علی به پرچمدار می‌رسد و حقیقتاً، پرچمداری به عباس (ع) می‌آید همان‌طور که سیادت به حسینِ سیدالشهدا. این پرچمداری نیز، ذیل آن سیادت تعریف می‌شود و تا دنیا برقرار است، نسیم قبل از وزش به این پرچم پرافتخار از «گذرِ سیادت» رخصت می‌گیرد.

مگر نه اینکه حضرت پرچمدار هم خود رخصت گرفته امام شهادت است؟ اصلاً شکوه عباس در این است که در کنار حسین باشد. ماه هم بی‌حضور خورشید نوری ندارد و قمر بنی‌هاشم هم مهتاب خود را از نگاه خورشیدیِ سالار هاشمیان می‌گیرد. باری، پرچمداری به عباس می‌آید. چه در زندگی، چه در صلح، چه در جنگ و چه در وفا. او در همه پهنه زندگی، برمدار امامت حرکت می‌کند از پدر تا حسن و تا حسین. با پدر صف می‌شکند در صفین. با حسن، تیرها و تیغ‌ها و توطئه‌ها از سر می‌گذراند تا شکوه «نرمش قهرمانانه تاریخ» و با حسین، عاشورا را جاودانگی می‌بخشد.

او اوج ایمان است. الگویی تمام برای انسان. انگار خداوند به منت و کرم، عباس (ع) را خلق کرد تا «فضل» پدر خویش را بیابد و ما در سیمای رشید عباس (ع)، «ابوالفضل» را ببینیم که فضیلت‌ها را به نهایت می‌رساند. راستی چه راز لطیفی است میان «اباعبدالله» (ع) و «ابوالفضل» (ع). اولی حسین (ع) می‌شود و «عبودیت و بندگی» را پدری می‌کند و دیگری عباس (ع) می‌شود و پدرِ «فضیلت».

این دو، بندگی و فضیلت در کربلا به اوج می‌رسد. اوجی که تا همیشه فرانگاه انسان به‌روشنی قرار خواهد داشت. عباس (ع) را هر جور ببینند و به هر نام بخوانند، پرچمداری برازنده شانه‌های بلند اوست، چه دست داشته باشد چه نداشته باشد! اصلاً عباس (ع) وقتی «دست‌هایش» را از دست داد خود به پرچم در اهتزازی تبدیل شد که تا ابد در اهتزاز است و هیچ‌چیز، حتی گذر اعصار و قرون و طوفان‌های ویرانگر و زلزله‌های هولناک که یقه زمین را می‌درد هم نمی‌تواند آن را از اهتزاز بیندازد و تا تاریخ، ورق‌های تقویم را روی‌هم می‌چیند، به احترام این پرچم در اهتزاز، دست عاشقان بلند می‌شود.

انگار این فراز، فرودی ندارد بلکه هرروز، در ایمانی تازه، به اوجی، نو از این بلندی در افزایش می‌رسیم. شاید به همین خاطر باشد که جانباز در تعریف به عباس، هرروز با شهادت، بلندقامت‌تر می‌شود. درد می‌کشد اما مقاومت افزون‌تر را طراحی می‌کند. زخم‌هایش دهان باز می‌کنند اما او با سکوت رضامندانه خود، درد را شرمنده می‌کند. نمک‌سود می‌شود زخمش به طعنه‌ها که می‌شنود اما باز همان حکایت عشق است که روزافزون می‌شود تا آبرو گرفته از عباس، آبرو بخش تاریخ شود.

آری کربلا معرکه حق است، پرچمداری به عباس می‌آید و قافله‌سالاری به حضرت سجاد (ع)، همو که نماد کمال‌یافته آزادگی است در اسارت.

رهایی مطلق است در ازدحام غل‌ها و زنجیرها. امامِ مبینِ حق است در اوج قدرتِ باطل. سیدالاحرار است در روزگاری که تنها مردِ «حُرِ» کوفه را «کربلا کش» کرده‌اند.

سجاد (ع) اما پرچم عباس و حضرت پدر را توأمان به دوش می‌کشید. اشارت‌هایش را حضرت زینب (س) تبیینی مبین بود و نگاه‌هایش را ام‌کلثوم (س) به نهج علوی ترجمان می‌شد تا نگذارند کربلا را در کربلا خاک‌پوش کنند. نگذارند باطلی که در کربلا به حضیض رسید به‌عنوان حق بالانشین شود. نگذاشت سجاد (ع) او قافله‌ای را سالار شد که سیادت حضرت حسین را برای تاریخ چون اذان به بانگ رسا بیان کرد.

هنوز هم صدایش از کوفه و شام به گوشِ هوش می‌رسد. ویرانه را به پایتخت آبادترین مکتب تبدیل می‌کند او سرمشق آزادگی را چنان پرنور می‌نویسد که در هزاره‌های بعد هم اهل معرفت می‌خوانند و خانه در آن آبادی بنا می‌کنند تا حصارها و دیوارهای سیمانی، کم بیاورد در برابر انسان. انسانی که الگو از حضرت سجاد (ع) گرفته است. باری انگار خداوند با تولد امام حسین و حضرت عباس و امام سجاد (ع) می‌خواست برای همیشه تاریخ جهاد را در همه شئون معنایی تمام کند تا حق مطلب بر بندگانش به شکوهی تام تمام شود.

چنین است که ما هم شهادت را باز می‌فهمیم به نام حسین و جانبازی را نوخوانی می‌کنیم به نام عباس و آزادگی را قلمی نو می‌زنیم به نام مانای سجاد. روزی‌مان باد زیستن در این آبادی ان‌شاءالله.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار