گروه استانهای دفاعپرس- «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس و رونامهنگار؛ نگاهتان بوی مرگ میدهد از بس به کینه جهان را کاویدهاید. آنقدر به دروی زندگی رفتهاید، دستتان شکل داس شده است. کم پا بر گلوی مردم اقصای عالم نگداشتهاید برای گرفتن توامان رمق و نفسِشان. حالا چطور رویتان میشود از حقوق بشر حرف میزنید؟ فکر میکنید با شعارهای رنگارنگ میتوانید شعور مردم را به بازی بگیرید؟ نه، نمیشود!
کشوری که از راه تولید و فروش سلاح کشتار جمعی، نان میخورد، بیخود میکند از حقوق بشر حرف بزند. نه ما، که بسیاری از ملل دیگر هم «حقوق بشر آمریکایی» را با همه وجود تجربه کردهاند. ما از دهههای پیش، هر روز در حال تجربه آنیم. در همین مسیر به پدرکشتگی رسیدهایم. نه این که ما بکشیم، نه، از جمع ما پدر کشتند، پسر کشتند، مادر کشتند، دختر کشتند. گرگوار به مزرعه زندگی ما زدند اما حرف ما از همان روز نخست تا همین امروز این است که؛
گرگها خوب بدانند در این ایلِ غریب
گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی، پسری هست هنوز
البته مردان قبیله همه هستند و هر روز هم -الحمدلله- فراوانتر میشوند اما اگر فقط پسری در گهواره هم بماند، حساب ما را با آمریکاییها تسویه خواهد کرد.
بله، ما با شما پدرکشتگی داریم. دشمنی هم آدابی دارد که باید رعایت کرد. ما در این ساحت هم بزرگوار و مبادی آدابیم. همین ادب هم حکم میکند جلوی فزونخواهیتان را بگیریم و میگیریم. ما مصریم بر این اما نسل نو شاید در تماشای دستکش مخملی و چهره «میکاپ» شده شما، دچار تردید شود اما او را هم با تبیین حقیقت و تعریف واقعیت به جایی خواهیم رساند که بر تحریفهای شما خط قرمز بکشد و در کنار ما بایستد.
به او خواهیم گفت با ایران چه کردید. تقویم را باز خواهیم کرد و ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ را برایش خواهیم خواند که با یک موشک ۲۹۰ انسان از جمله ۲۵۴ ایرانی را تکهتکه کردید. خواهیم خواند برایشان گزارش بیطرفها را درباره پرواز مسافربری شماره ۶۵۵. یک نمونهاش هم همین روایتِ کاپیتان دیوید کارلسون، فرماندهٔ ناو سایدز که در زمان حادثه در نزدیکی ناو وینسنس قرار داشت.
او در سال ۲۰۰۵ در مصاحبهای با دیوید فیسک، نابودی هواپیمای ایرانی به دست راجرز را «نقطهٔ اوج پرخاشگریِ وحشتناک کاپیتان راجرز دانست که از ۴ هفتهٔ قبل شروع شده بود». منظور کاپیتان کارلسون، حادثهای بود که در ۲ ژوئن (۱۲ خرداد ۱۳۶۷)، تنها ۴ هفته پیش از نابودی پرواز ۶۵۵ اتفاق افتاد.
او گفت که در آن حادثه، ناو وینسنس بیش از حد به یک ناوچهٔ ایرانی، که در حال انجام بازرسی «قانونی» از یک کشتی بود نزدیک شد. ناو وینسنس یک بالگرد را به فاصلهٔ ۲ تا ۳ مایلی ناوچهٔ ایرانی فرستاد (در صورتی که براساس قانون، حداقل باید در ۴ مایلی ناو ایرانی قرار میگرفت) و سپس بر چند قایق تندروی کوچک ایرانی آتش گشود. کاپیتان کارلسون در اینباره گفت: «چرا کاپیتان راجرز بر قایقها آتش گشود؟ او کار هوشمندانهای انجام نداد».
کاپیتان کارلسون دربارهٔ نیروهای ایرانی درگیر در حادثهٔ ۲ ژوئن گفت: «آنها بسیار حرفهای عمل میکردند و تهدیدآمیز نبودند».[۲۲] او همچنین اضافه کرد: «سیگنالهای نیروهای نظامی ایران کاملاً واضح بود و جایی را برای اشتباه باقی نمیگذاشت». وقتی راجرز اعلام میکند که میخواهد هواپیمای ایرانی را سرنگون کند کارلسون دوباره مونیتورهای ناوش را بررسی میکند و به خدمهاش میگوید: «این هواپیما که داره اوج می گیره؛ ارتفاعش هم که ۷۰۰۰ فوته! معلوم هست راجرز داره چه غلطی میکنه؟».
فکر میکنم همین گزارش کافی باشد تا نسل امروز ما بفهمند ما دیروز از دست مدعیان حقوق بشر چه کشیدهایم. این را هم خواهیم گفت که آمریکا نه تنها عذر نخواست بلکه با اعطای مدال به کاپیتان وحشی ناو وینسنس، دوباره به ما توهین کرد.
خواهیم گفت از حقوق بشر آمریکایی. امروز را که خود به خوبی میبیند و میفهمد. میداند میان شما و داعش فقط تفاوت در این است که شما اهل بمباران هستید و آنان اهل بمبگذاری و الا در مرگآفرینیتان هیچ تردیدی نیست.
انتهای پیام/